خوش آمدید

مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها

آقازاده اي كه به جاي خارج رفتن، ماند و شهيد شد

جواد مشکینی فرزند آیت الله مشکینی«ره» نوجوانی15ساله بودکه در شهریور ماه سال 64 از طریق بسیج به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و به مبارزه با متجاوزان پرداخت و از حریم دین مبین اسلام دفاع کرد.

وی از شهریور ماه سال 64 از طریق بسیج به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و به مبارزه با متجاوزان پرداخت و از حریم دین مبین اسلام دفاع کرد.

شهید مشکینی با حضور در لشکر 17 علی بن ابیطالب(علیه السلام)به مجاهدت و ایثار پرداخت و در جزیره مجنون مورد اصابت ترکش از ناحیه سر قرار گرفت و به درجه رفیع جانبازی نایل آمد.

وی که در طول دوران کودکی و نوجوانی در کنار پدر بزرگوارش آیت الله مشکنی(ره) مبارزه با رژیم منحوس پهلوی و روزهای تبعید پدر را تجربه کرده بود با آغاز جنگ تحمیلی در دوران نوجوانی وارد پیکار با دشمنان نظام جمهوری اسلامی شد و به دفاع و پاسداری از ارزش های انقلاب اسلامی پرداخت.

شهید جواد مشکینی پس از اتمام جنگ در کنار پدر شریفشان به منظور ترویج ارزش های اسلامی گام برداشت و تلاش کرد تا پاسدار خون شهدای انقلاب و هشت سال دفاع مقدس باشد.

روایت دل از دیدار پدر از جواد

هنوز صدای ناله های جانسوز او در سرم می پیچد.تنی دردمند و سری مجروح اما پر از شور عشق و معنویت و چهره ای نورانی از برق نماز شب و شب زنده داری چیزی نیست که از یاد برود .
در شب های آسایشگاه امام خمینی ،در میان ناله های دردمندانۀ جانبازان که در تمام طول شب فضای آسایشگاه را پر می کرد ؛ ضجه هایی که از زیر راه پله تاریک بلند بود ، حال و هوای دیگری داشت.
فریادها و ناله های نیمه شبهای او سکوت عمیق و معنا دار روزهایش را جبران می کرد.گودی عمیقی که ترکش در جمجمه اش ایجاد کرده بود دهانۀ آتشفشانی را می مانست که بر قلۀ کوهی آرام و استوار جا خوش کرده باشد.
اوایل که تازه وارد آسایشگاه شده بودم نمی شناختمش.بعد از چند شب که صدای سوز و گداز نیم شبان او را می شنیدم از هم تختی هایم دربارۀ او پرسیدم و تازه فهمیدم که فرزند عارف و عالم بزرگ حضرت آیت الله مشکینی است.
آن روزها هنوز برایم تازگی داشت که بدانم علما و بزرگان هم مثل عموم مردم انقلابی کشورمان حتی عزیزترین کسان خود را برای دفاع از دین و میهن به قربانگاه جبهه ها بفرستند یا اینکه فرزند چنین بزرگوارانی هم ، پس از مجروحیّت ، بدون تبعیض و مثل دیگران و با آنان باشند .
بله جانباز شهید جواد مشکینی در آسایشگاه ما بستری بود و هر وقت پدر بزگوارش به ملاقاتش می آمد قبل از اینکه به دبیدار فرزندش برود ابتدا چرخی در سالن های آسایشگاه می زد ، سر تخت دیگر جانبازان حاضر می شد ،د ست نوازش بر سر آنان می کشید و پس از آنکه همۀ جانبازان دیگر را - که فرزندان معنوی اش بودند - مورد تفقد قرار می داد بر بالین فرزند مجروح و دردمند خود می رفت.
“جواد ” الحق خلف صالح همان پدر بزرگوار بود و ایمان و خلوص و عشق و علاقه اش به راز و نیاز با خدا را از آن مرحوم به ارث برده بود .
شهادت حق چنین کسانی است که در حیات مادّی چون عاشقی دور افتاده از معشوق ناله سر می دهند و می سوزند و می سازند . بی شک شهادت دلچسب ترین آرامش برای آن روح توفانی و متلاطم محبوس در جسم دردمند بود.او یقیناً اینک دست در دست پدر بزرگوارش رهسپار جوار رحمت الهی و بهشت همنشینی با دوست است.

نکته معراجی: حاج جواد مشکینی فرزند آیت الله مشکینی«ره»پس از سال ها تحمل رنج و درد ناشی از مجروحیت دفاع مقدس در 24 آذر 1387 شربت شهادت را نوشید و به دیدار حق شتافت.

نماز در هر شرایطی....

یعنی شرایط ما از اینا سخت تره برای دو رکعت نماز؟؟؟؟؟

حکایاتی از ایین همسرداری حضرت زهرا سلام الله علیها(6)

 اعتقاد به عقیقه :

حضرت زهرا (سلام الله علیها) هرگاه صاحب فرزندی می شد برای او گوسفندی را عقیقه می داد . سپس روز هفتم تولد هر یک از عزیزانش ، سر او را می تراشید وبرابر وزن موهای او نقره صدقه می داد . برای همسایه ها هدیه می فرستاد ودیگران را در شادی خود سهیم می نمود .

عواطف مادری ونقش آن در تربیت فرزند :

سلمان می گوید : روزی فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را دیدم که مشغول آسیاب بود . در این هنگام فرزندش حسین گریه کرد وبیتابی نمود . عرض کردم برای کمک به شما آسیاب می کنم یا بچه را آرام می نمایم . ایشان فرمود من به آرام کردن فرزند اولی هستم . شما آسیاب را بچرخانید .

 
مداحی های محرم