خوش آمدید

مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها

روایت یك توسل از زبان آیت الله بهجت

كار به جایى رسیده كه در ابتلائات هم حال دعا كردن نداریم. در حدود سى چهل سال پیش جوان شكسته بندى در قم نقل كرد كه روزى زن مُحَجَّبِه اى به درِ مغازه ى من آمد و اظهار داشت كه استخوان پایم از جا در رفته و مى خواهم آن را جا بیندازى، ولى در بازار نمى شود. چون مى ترسم صدایم را افراد نامحرم بشنوند، اگر اجازه مى دهى به منزل برویم.

قبول كردم و حدود سیصد تومانى را كه در دخل داشتم با خود برداشتم و درِ مغازه را بستم و به دنبال آن زن روانه شدم، تا این كه به منزل ایشان وارد شدیم. آن زن درِ خانه را از داخل بست، متوجّه شدم كه قصد دیگرى دارد، درِ خانه را هم از داخل بسته بود، و مرا نیز تهدید مى كرد كه در صورت مخالفت، به جوان هاى بیرون منزل خبر مى دهم تا به خدمتت برسند!

به او گفتم: سیصد تومان همراه دارم، بیست تومان هم در مغازه دارم، همه را به تو مى دهم، دست بردار. فایده نداشت، پیوسته اصرار مى نمود و تهدید مى كرد. از سوى دیگر، آن زن آن قدر به من نزدیك بود كه حال دعا و توسّل هم نداشتم، به گونه اى كه گویا بین من و دعا حایل و مانعى ایجاد شده بود.

سرانجام، به حسب ظاهر به خواسته ى او تن در دادم و حاضر شدم و اظهار رضایت نمودم و او را به گونه اى از خود دور كردم و براى تهیّه ى چیزى فرستادم. در این هنگام دیدم حال دعا پیدا كرده ام. فورا به امام رضا ـ علیه السّلام ـ متوسّل شدم كه اگر عنایتى نفرمایى و مرا نجات ندهى و این بلا را رفع نكنى، دست از شغلم بر مى دارم. گویا آن جوان به قصد تقرّب و قضاى حوایج مؤمنین این را از آن حضرت تقاضا كرده بوده و آن شغل هم به نظر و توجه آن حضرت بوده است. مى گوید در همین اثنا دیدم سقف دالان شكافته شد و پیرزنى از سقف به زیر آمد! فهمیدم توسّلم مستجاب شد.

در این حین زن صاحب خانه هم آمد، به پیر زن گفت: چه مى خواهى و براى چه آمده اى؟ گفت: در این همسایگى نزدیك شما وضع حمل نموده اند، آمده ام مقدارى پارچه ببرم، گفت: از كجا آمده اى؟ گفت: از درِ خانه، با این كه من دیدم از سقف خانه وارد شد!

در هر حال، آن دو با هم به گفت و گو پرداختند و من هم فرصت را غنیمت شمرده به سمت درِ منزل پا به فرار گذاشتم. زن به دنبالم آمد و گفت: كجا مى روى؟! گفتم: مى روم درِ خانه را ببندم. گفت: من در را بسته ام. گفتم: آرى! به همین دلیل كه پیرزن از آن وارد خانه شد! به سرعت به سوى در رفتم و از خانه و از دست او نجات یافتم. وقتى مطلّع شد كه فرار مى كنم، از پشت سر یك فحش به من داد و آب دهان به رویم انداخت، كه در آن حال براى من از حلوا شیرین تر بود.

آقاى یاد شده مى گوید: بعد به خدمت مرحوم آقا سیّد محمّد تقى خوانسارى ـ رحمه اللّه ـ جریان فحش و ناسزا و آب دهان انداختن به رویم را براى ایشان نقل كردم، ایشان فرمودند: اى كاش آن فحش ها و اذیت ها را به من مى كردند، اى كاش آن آب دهان را به صورت من مى انداختند. وقتى كه آقا چنین فرمودند: حالت آرامش در من پیدا شد، ولى بعد از آن دیگر آن اذیت ها و وقایع تكرار نشد.

آقایى كه این جریان را نقل كرد اهل علم نبود، به حسب ظاهر جوانى از عوام و با ظاهری موجه بود. در هر حال این گونه از حرام فرار كرده بود، در آن زمان كه بى دینى رواج داشت و در میان جوان ها افراد متدیّن كم پیدا مى شدند!

بعد از این قضیّه، از كرامت و عنایت خداوند متعال به او این بود كه آتش دنیایى به آن دستش كه آن را به پاى آن زن گذاشته بود، اثر نمى كرد به گونه اى كه حتّى مى توانست ذغال گداخته را با آن دست مانند انبر بگیرد و بردارد! چه مقامات، چه كرامات، با چه ریاضات و گرفتارى ها!

منبع:

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجت


داستان هايي از اخلاص مخلصين(1)


يكي از مسائل با اهميت براي طلاب علوم ديني تحصيل اخلاص و پاك سازي و تصفيه ي نيت است. طلبه بايد فقط براي خداوند سبحان گام بردارد و هرگز هدفش رسيدن به مقاصد آلوده ي دنيوي نباشد و از ابتدا فكر مسند يابي، جاه طلبي، نام جويي، رسيدن به مرجعيت، امامت جمعه و جماعت، نمايندگي مجلس، كسب مقامي در جامعه، شهرت، جلب نظر مردم و احترام آنان را از سر خويش بيرون كند و الا نه تنها علمش به حال او سودي نخواهد داشت بلكه با اندوختن بيشتر اصطلاحات و علوم به جهنم نزديك تر مي شود و اسباب بدبختي خود - و در بيشتر اوقات - بدبختي مردم را فراهم مي كند. ضرر عالمان غير مخلص و ضربه هايي كه به پيكر دين فرود آورده اند كم نيست.
تحصيل اخلاص بسي دشوار است و به سادگي نمي توان به آن دست يافت و نيازمند مبارزه ي طولاني و مداوم با نفس، و استقامت است. درحديثي قدسي مي خوانيم كه خداوند متعال مي فرمايد:
اَالاِخلاصُ سِرٌ مِن اَسرارِي اِستَودَعتُهُ قَلبَ مَن اَحبَبتُ مِن عِباديِ؛ (1)
اخلاص يكي از اسرار من است كه در دل بندگان محبوب خويش به وديعت نهادم.
و اگر كسي به اين مرتبه دست يافت و به پالايش نيت خويش موفق شد، بزرگ ترين نعمت نصيبش گشته است. از امام صادق عليه السلام نقل شده است:
ما اَنعَمَ اللهُ (عَزَّوَجَلَّ) عَلي عبد اَجَلَّ مِن اَن لا يَكُونَ في قَلبِهِ مَعَ اللهِ (عَزَّوَجَلَّ) غيرُهُ؛ (2)
برترين نعمت خداوند به بنده اش اين است كه در قلبش چيزي جز « خدا» نباشد.
اميرالمومنين علي عليه السلام فرموده اند:
الدُنيا كُلُّها جَهلٌ اِلاّ مَواضِعُ العِلم و العِلمُ كُلُّهُ حُجَّه اَلاّ ما عُمِلَ بِهِ، وَ العَمَلٌ كُلُّه رِياءٌ اِلاّ ما كانَ مُخلَصاً وَ الاِخلاصُ عَلي خَطَر حتي يَنظُرَ العَبدُ بِما يُختَمُ لَهُ؛(3)
دنيا همه اش ناداني است مگر جايگاه هاي دانش، و دانش تمامش حجت و دليل خداوند عليه انسان است به جز آن مقدار كه بدان عمل شود، و عمل تمامش رياست، غير از آنچه خالصانه انجام شود، و اخلاص در معرض خطر است تا اين كه انسان ببيند عاقبتش چه مي شود.

به چند نمونه از اخلاص بزرگان اشاره مي شود:

ادامه »

داعش پرچمداران سیاه پوش آخرالزمان؟!

سه سالی از غائله ی وهابیت با ساختار غربی ـ عربی در سوریه و بعد عراق می ‌گذرد. کسانی که به نام اسلام و با پرچم توحید اما به رنگ سیاه قد برافراشتند و با اقدامات ننگین و وحشیانه ‌ی خود روسیاه ترین جنایتکاران تاریخ را رو سفید کردند.

گذشته از ماهیت آمریکایی ـ صهیونی این گروه که ایجاد و بقایشان به اعتراف مسئولان وقت ایالات متحده برای تامین اهداف آنها بود نگاهی هم می ‌توان به باورها و آرمان های آنها داشت و فارغ از آن ماهیت به نقد و بررسی آن نشست که در نوشته ی پیش رو هدف همین است.
خلافت برای اجرای شریعت

این گروه مدعی ‌اند که به دنبال اجرای شریعت هستند و تنها راه اجرای آن در عصر حاضر نیز بازگشت به گذشته و برپایی نظام خلافت است. برگزیدن نام ابوبکر برای خود از سوی نفر اول این گروه (بدری سامرایی) و دستور بیعت به تمام سران حکومت های اسلامی از پیامدهای همین طرز تفکر است. اما این هدف در عمل تبدیل شد به همان که معاویه و بنی امیه به دنبال آن بودند یعنی مبارزه با طرف های مقابل به هر شکل و از هر راهی برای رسیدن به حکومت البته به نام اسلام.

داعش که خود را پیرو سَلَف یعنی گذشتگان می داند نگاه به شام (مرکز خلافت امویان) و عراق (مرکز خلافت عباسیان) دارد تا به دست آورد آنچه را که امویان و عباسیان از کف دادند. آنها نیز ابتدا با نام خلافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آغاز کردند و بعد هدف خود که سلطنت و سکونت در کاخ های مجلل و حکمرانی بر سرزمین های اسلامی بود را محقق ساختند و البته داعش فعلا در ابتدای راه است و ادعای خلافت هم برای رسیدن به همان سلطنت شکوهمندی است که امویان و عباسیان در عراق و شام داشتند با ذکر این نکته که این گروه برای رسیدن به اهداف خود، فقط و فقط آدم کشی و فشار را به عنوان ابزار انتخاب کرده و با جهاد نامیدن این اقدامات ددمنشانه تلاش دارد تا هم رنگ توجیه به جنایت های خود بزند و هم در جذب نیرو برای ادامه کار موفق باشد.
داعشی ها با استفاده از گفتمان مهدویت و روایات پرچم های سیاه وانمود می کنند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی اند. آنها پا را فراتر نهاده و مخالفان خود از جبهه النصره را که در شام حضور دارند را لشگر سفیانی می ‌نامند که به دست آنها نابود خواهند شد. این نیز یکی دیگر از موارد به کارگیری مضامین اسلامی در پیشبرد اهداف از سوی داعشی هاست
استفاده از مضامین دینی

این گروه به مانند دیگر جریان های منادی اسلام گستری، همواره تلاش دارد از مضامین دینی (قرآنی، حدیثی و تاریخی) استفاده کند تا بتواند خود را به جامعه مسلمانان قبولانده و از آنها برای خود یارگیری کند. این استفاده نمودهایی در چهره ی بیرونی این گروه دارد که به دو نمونه از آن اشاره می کنیم.

قبل از بیان این دو نمونه باید قصه ‌ی پر غصه ای را اینجا به اجمال و در فرصتی دیگر به تفصیل مرور کرد و آن این که امروز تبلیغات سطحی نگر و پر هیجان جولان دارند و پرمشتری هستند؛ و آنچه غریب است و جز عده ی محدود خریدار آن نیستند درستی و راستی متکی بر پژوهش های علمی است. همین سبب شده تا در این آشفته بازار هیچ متاعی بی مشتری نماند و هر ندایی حتی برای قصابی کردن انسان های بی گناه به نام دین با لبیک هزاران نفر مواجه شود.

و اما آن دو نمونه مضمون دینی که در داعش نمود پیدا کرده است:

الف. روایات مربوط به فضائل شام

«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می ‌خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند.

محمود ابوریه متخصص تاریخ و منتقد جدی احادیث ساختگی، با اشاره به روایات جعلی «کعب الأحبار» درباره ی شام می گوید: از پیامدهای آمدن کعب الاحبار به شام در زمان حاکمیت معاویه، روایاتی بود که درباره ‌ی فضائل شام جعل شد.[1]

با خواندن این احادیث که در مسند احمد بن حنبل و آثار دیگر فراوان آمده است این تصور در ذهن خواننده ایجاد می شود که گویا «شام» سرزمین مبارک و مقدسی است به اندازه ی قداست ملائکة الله و انبیاء الهی و تمامی نیکان جامعه انسانی در آنجا زیست می کنند.

نمونه آن این حدیث است که زید بن ثابت می ‌گوید: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «طوبی للشام: خوشا به حال شام» آنگاه وقتی علت را پرسیدند فرمود: «لان ملائکة الرحمن باسطو اجنحتها علیه: زیرا ملائکه بال های خود را در شام گشوده ‌اند.»

روایت دیگر این است که «شامیان، تازیانه خداوند در روی زمین هستند و خداوند از هر کدام از بندگانش که بخواهد به کمک آنان انتقام می گیرد.[2]

در روایتی دیگر چنین آمده است: «سیصیر الامر إلى أن تكونوا جنودا مجندة …: امور چنان خواهد شد که در آینده، سپاهیانی شکل خواهد گرفت. سپاهی در شام، سپاهی در یمن و سپاهی در عراق. بر شما باد شام، آنجا زمین برگزیده خداوند است که بهترین بندگانش از آنجایند، اگر به شام نرفتید به یمن بروید و از غدیرهاتان سیراب شوید! به درستی که خداوند متعال درباره شام و اهل آن به من سفارش کرده است.»[3]

این دقیقا همان روایتی است که در جریان اختلاف میان گروه های تکفیری سوریه و عراق مورد استفاده قرار گرفت و طرفداران جبهه النصره، از آن علیه گروه داعش که به عراق رفت استفاده کردند.

ناگفته نماند که همه ی این احادیثِ جعلی، کار امویان نیست؛ بلکه در دوره های بعد، آنان که اموی مسلک بودند از یک سو و بسیاری از کسانی که می خواستند شام را در برابر عراق، مهم تر جلوه دهند همواره احادیثی در فضیلت «شام» ساختند و پراکندند.

شمار این گروه از احادیث به حدی بود که در قرن پنجم، شخصی با نام علی بن محمد ربعی مالکی کتابی با عنوان «فضائل الشام» نوشته است.
ب. استفاده از گفتمان مهدویت

در برخی منابع حدیثی روایاتی وجود دارد معروف به روایات «رایات السود» یعنی پرچم های سیاه. در این روایات بعد از خبر برافراشته شدن پرچم هایی سیاه در آستانه ی ظهور به مسلمانان توصیه شده به یاری کسانی بشتابند که این پرچم ها را برافراشته اند چرا که آن منجی به کمک همین افراد جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

این روایات که در منابع شیعه و سنی به چشم می ‌خورد مورد نقد و ارزیابی دانشمندان شیعه[4] قرار گرفته است و در میان مشایخ اهل سنت نیز هستند کسانی که این احادیث را نادرست دانسته و نادرست تر، تطبیق آنها را بر حوادث روز مانند مسائل سوریه می دانند.
«شام مبارک»، اصطلاحی است که فراوان در ادبیات گروه های تکفیری به چشم می خورد و بر اساس همین روایات است که شماری از مسلمانان سایر کشورها، به هوای هجرت و اطلاق کلمه مهاجر بر آنها از دیار خود کوچ کرده و راهی این سرزمین شده و می شوند

و اما امروز داعشی ها با استناد به این روایات، پرچم هایی سیاه؛ بلکه لباس هایی سراسر سیاه بر تن کرده و وانمود می کنند که همین ها هستند که زمینه ساز برپایی دولتی به واقع اسلامی در سراسر جهانند. این کار سابقه ای نیز در قرن دوم داشته است آنجا که ابومسلم خراسانی پرچمی سیاه به دست گرفت و جامه ای سیاه بر تن کرد و خلق الله را به کشتن داد به نام اسلام و به کام بنی عباس که بیایند و با سقوط امویان بر مسند قدرت قرار گیرند.

ادامه »
 
مداحی های محرم