داستان هايي از اخلاص مخلصين(1)


يكي از مسائل با اهميت براي طلاب علوم ديني تحصيل اخلاص و پاك سازي و تصفيه ي نيت است. طلبه بايد فقط براي خداوند سبحان گام بردارد و هرگز هدفش رسيدن به مقاصد آلوده ي دنيوي نباشد و از ابتدا فكر مسند يابي، جاه طلبي، نام جويي، رسيدن به مرجعيت، امامت جمعه و جماعت، نمايندگي مجلس، كسب مقامي در جامعه، شهرت، جلب نظر مردم و احترام آنان را از سر خويش بيرون كند و الا نه تنها علمش به حال او سودي نخواهد داشت بلكه با اندوختن بيشتر اصطلاحات و علوم به جهنم نزديك تر مي شود و اسباب بدبختي خود - و در بيشتر اوقات - بدبختي مردم را فراهم مي كند. ضرر عالمان غير مخلص و ضربه هايي كه به پيكر دين فرود آورده اند كم نيست.
تحصيل اخلاص بسي دشوار است و به سادگي نمي توان به آن دست يافت و نيازمند مبارزه ي طولاني و مداوم با نفس، و استقامت است. درحديثي قدسي مي خوانيم كه خداوند متعال مي فرمايد:
اَالاِخلاصُ سِرٌ مِن اَسرارِي اِستَودَعتُهُ قَلبَ مَن اَحبَبتُ مِن عِباديِ؛ (1)
اخلاص يكي از اسرار من است كه در دل بندگان محبوب خويش به وديعت نهادم.
و اگر كسي به اين مرتبه دست يافت و به پالايش نيت خويش موفق شد، بزرگ ترين نعمت نصيبش گشته است. از امام صادق عليه السلام نقل شده است:
ما اَنعَمَ اللهُ (عَزَّوَجَلَّ) عَلي عبد اَجَلَّ مِن اَن لا يَكُونَ في قَلبِهِ مَعَ اللهِ (عَزَّوَجَلَّ) غيرُهُ؛ (2)
برترين نعمت خداوند به بنده اش اين است كه در قلبش چيزي جز « خدا» نباشد.
اميرالمومنين علي عليه السلام فرموده اند:
الدُنيا كُلُّها جَهلٌ اِلاّ مَواضِعُ العِلم و العِلمُ كُلُّهُ حُجَّه اَلاّ ما عُمِلَ بِهِ، وَ العَمَلٌ كُلُّه رِياءٌ اِلاّ ما كانَ مُخلَصاً وَ الاِخلاصُ عَلي خَطَر حتي يَنظُرَ العَبدُ بِما يُختَمُ لَهُ؛(3)
دنيا همه اش ناداني است مگر جايگاه هاي دانش، و دانش تمامش حجت و دليل خداوند عليه انسان است به جز آن مقدار كه بدان عمل شود، و عمل تمامش رياست، غير از آنچه خالصانه انجام شود، و اخلاص در معرض خطر است تا اين كه انسان ببيند عاقبتش چه مي شود.

به چند نمونه از اخلاص بزرگان اشاره مي شود:


1. روزي علامه بحرالعلوم رحمه الله را شاگردانش خندان و متبسم يافتند. سبب پرسيدند در پاسخ فرمود: پس از بيست و پنج سال مجاهدت، اكنون كه در خود نگريستم، ديدم ديگر اعمالم ريايي نيست و توانسته ام به قلع و قمع ريا موفق شوم. (4)
2. عارف و اصل كامل، مرحوم ميرزا جواد آقا ملكي مي نويسد:
از يكي از عالمان بزرگ نقل كرده اند كه او سي سال در صف اول نماز جماعت اقتدا مي كرد. پس از سي سال، روزي به عللي نتوانست خود را به صف اول برساند و در صف دوم ايستاد و از اين كه مردم او را در صف دوم ديدند گويا در خود خجالتي احساس كرد. از اين جا متوجه شد كه در اين مدت طولاني كه در پيشاپيش مردم و در رديف اول نماز مي خوانده از روي « ريا» بوده است. از اين تمام آن سي سال نماز را قضا كرد.
مرحوم ملكي مي افزايد: برادرم! بنگر به اين عالم مجاهد و در مقام و منزلتش دقت نماي كه چگونه نماز جماعتش در اين زمان دراز، آن هم در صف اول، فوت نگرديد و با اين وصف، متصدي امامت جماعت نشد. نيز بنگر به احتياط او، كه چگونه براي يك شبهه اين همه نماز را قضا كرد و از اين جا عظمت اخلاص و اهميتي را كه علماي سلف براي آن قائل بودند درياب!(5)
3. كساني كه نزد مرحوم آية الله بروجردي رحمه الله بودند نقل مي كنند كه آية الله پيش از وفاتشان خيلي ناراحت بود و مي گفت: عمر ما گذشت و ما رفتيم و نتوانستيم چيزي براي خود از پيش بفرستيم و عملي انجام دهيم. يك نفر
خيال كرد كه اين جا هم جاي تملق و چاپلوسي است و گفت: « آقا شما ديگر چرا؟! اين حرف ها را ما بيچاره ها بايد بزنيم، شما چرا؟ بحمدلله شما اين همه آثار خير از خود باقي گذاشته ايد، اين همه شاگرد تربيت كرده ايد، اين همه آثار كتبي به يادگار گذاشته ايد، مسجدي به اين عظمت ساخته ايد، مدرسه ها در كجا و كجا ساخته ايد و . . . » وقتي اين را گفت، آيه الله بروجردي اين حديث را فرمودند: « أخلِص العَمَلَ؛ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ بَصيرٌ» (6) عمل را بايد خالص انجام داد، نقاد آگاه آگاهي هست. تو خيال كردي اين اعمال كه در منطق مردم به اين شكل است، حتما در پيشگاه الهي هم همين طور است؟ (7)
بنابراين، تا پايان عمر بايد مواظب و مراقب بود تا شيطان انسان را به زير چتر خود نكشد و گوهر اخلاص را از كف آدمي نربايد.
4. حاج امام قلي نخجواني، استاد معارف آقاسيدحسين قاضي پدر مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي گويد: پس از آن كه به پيري رسيدم، ديدم با شيطان بالاي كوهي ايستاده ايم. من دست خود را بر محاسنم گذاشتم و به او گفتم: مرا سن كهولت فرا رسيده، اگر ممكن است از من درگذر. شيطان گفت: « اين طرف را نگاه كن». وقتي نظر كردم، دره اي بسيار عميق را ديدم كه از شدت خوف و هراس، عقل انسان مبهوت مي ماند. شيطان گفت: « در دل من رحم و مروت و مهر قرار نگرفته است. اگر چنگال من به تو بند گردد جاي تو در ته اين دره خواهد بود كه تماشا مي كني!» (8)
***
در ابتداي تحصيل ممكن است برخي خويش را از آلودگي به اهداف فاسد منزه بدانند و چنين پندارند كه انگيزه و غرضي غير از « خدا» ندارند؛ ولي بايد متوجه بود كه وقتي دست آدمي از همه جا كوتاه است، مي پندارد كه هدفي جز « رضاي خداوند متعال» ندارد و صد البته اين كافي نيست. بلكه بايد چنان باشد كه اگر روزي رياست و شهرت و مسند و مقام هم به او روي آورد خود را نبازد و شيفته ي آنها نشود و از اين امور اعتباري به عنوان وسيله اي براي دست يافتن به اهداف خدايي استفاده كند. ولي به اين سادگي نمي توان به چنين اطميناني دست يافت.
ريشه ي بيشتر اختلاف ها، گرفتاري ها و نابساماني هاي جامعه ي ما، عدم اخلاص و فاقد هدف الهي بودن است. معمولاً يك طرف اختلاف و كشمكش - و در بعضي موارد هر دو طرف- بي اخلاصند.
عالم نفس كشته، مرحوم آية الله ميلاني در نامه اي به مناسبت تبعيد امام خميني به تركيه خطاب به امام نوشته اند:
خوشا به سعادت آن سرزمين كه حضرت عالي در آن تشريف داريد! قلوب همه ي مردم با ايمان متوجه شماست، فانه تعالي « جَعَلَ أفئده من الناس تهوي اليك»(9) و همگي براي نصرت و تأييد شما، كه لسان ناطق همه ي مجامع روحاني و ديني هستيد و گفته ي شما كلام حق و حقيقت است، دعا مي نمايند . . . راه شما كه وارث انبياء عليهم السلام هستيد، همان راه است كه خدا براي پيغمبران اولوالعزم و ائمه هدي عليهم السلام معين فرموده . . . . (10)
گفتني است كه آية الله ميلاني به مدرسه ي حقاني قم و شهيد بهشتي و شهيد قدوسي- كه مسئول آن مدرسه بودند- عنايت خاصي داشت و از اين رو حاضر شده بود بودجه ي مدرسه را تأمين كند و دخالتي در برنامه ي آن نداشته باشد تا مسئولان بتوانند آزادانه طرح بريزند و اجرا كنند و حاضر بود كاري با كمك او صورت گيرد و از او نامي در ميان نباشد. (11)

پي نوشت ها :

1. منية المريد، ص 133.
2. بحار الانوار، ج70، ص 249.
3. همان، ج70، ص 242.
4. لب اللباب، ص55.
5. المراقبات، ص 141.
6. الاختصاص، ص341 و بحار الانوار، ج13، ص 432.
7. تعليم و تربيت در اسلام، ص 234. ( گردآوري شده ي چند گفتار استاد شهيد مطهري).
8. لب اللباب، ص 76.
9. اشاره است به آيه ي شريفه ي ( فَاجعَل أَفئده من الناس تهوي اليهم) ، ( ابراهيم، آيه 37). كه دعاي حضرت ابراهيم عليه السلام است.
10. بررسي و تحليلي از نهضت امام خميني، ج1، ص 749.
11. يادنامه ي شهيد قدوسي، ص 189-190.

منبع مقاله :
مختاري، رضا، (1386)، گزيده سيماي فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.