خوش آمدید
مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها
مُـد مخالفت
دوشنبه 92/05/28
پیوند: http://tie-tarigh.blogfa.com
مخالفت بايد از روي تأمل، دانايي و كياسَت باشد نه برآمده از عِناد، دشمني و تقليد از سايرين!
مخالفت به تبعيت از عوام مصداق عيني «خواهي نشوي رُسوا / همرنگ جماعت شو»ست!
شايسته نيست تابعيت محض از جماعت و به خوش آمد آنان رفتار كردن…
بايد به معني حقيقي كلمه عقل را مطاع خود قرار دهيم، نه اينكه مطيع سياهي لشكر عوام الناس باشيم.
اگر براساس حجت نهاني كه خداوند در درون ما وديعت نهاده عمل كنيم، طريق الي الله را پيش گرفته ايم…و آنگاه است كه هرچه في سبيل الله باشد آجركم الله خواهد بود… يقيناً.
ادامه »دستم را بگیر!
دوشنبه 92/05/28
طلبگی شغل نیست. طلبگی ره سپار شدن در دیار عشق و عاشقی است. طلبگی یعنی دوست داشتن مردم و مهم بودن سرنوشت آنان.
طلبه خود را در برابر کج روی ها و بداندیشی های مردم مسئول می داند چرا که طلبه ادامه دهنده راه پیامبر است و همانند پیامبر دلسوز و خیرخواه مردم است.
در روزگار ما کم نیستند جوانانی که خود را گرفتار باتلاق فساد و فحشا نموده اند و دست خود را به نشانه یاری جویی بلند نموده اند اما متاسفانه زیاد نیستند طلاب و روحانیونی که دست گیر آنان شوند.
اگر ما به عنوان یک طلبه نتوانیم راه را به جوانان گم کرده ره نشان دهیم و آنان را وارد راه مستقیم سازیم،نتوانسته ایم به رسالت طلبگی خود عمل کنیم .
عمری است بر سر سفره پر خیر و برکت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نشسته ایم و تمام وجودمان مدیون عنایت و لطف بی بدیل آقاست، حال اگر نخواهیم به رسالت خویش به شایستگی عمل کنیم آیا مصداق نمک خوردن و نمکدان شکستن نیست؟!
کافی است نیت خود را خالص کنیم و عاشقانه با جوانان صحبت نماییم آن گاه می توانیم بسیاری از جوانان که در تار تنید شده عنکبوت های ماهواره ای گرفتار آمده اند را جانی تازه بخشیم.
برای اثبات سخن خویش بهتر است به این خاطره نقل شده از حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان، در کتاب«معاشرت» که از تألیفات او است توجه نمایید:
در محل زندگیم در تهران جوانى را میشناختم که از هیچ فسادى چون قمار و مشروب و رابطه نامشروع و پایمال کردن حق مردم امتناع نداشت و در میان آشنایان او نیز کسى نبود که بتواند او را از منجلاب فساد نجات دهد .
روزى براى دیدن و زیارت مردى مۆمن که فوقالعاده به او علاقه داشتم ، رفتم ؛ مردى که از اوصاف حمیده و حالات کریمه برخوردار بود و براى مردم منبعى از خیر و کلیدى براى حلّ مشکلات بود ، آن جوان در حالى که سر به زیر داشت و معلوم بود آتش طغیانش فرو نشسته و در حدى به آداب دیانت و اخلاق انسانى آراسته شده ، نزد او بود ، از گفتگویش با آن مرد نشان میداد که تغییر حال داده و از راه شیطنت به جاده هدایت قدم نهاده است و از جاده انحراف به صراط مستقیم وارد شده است .
با دیدن وضع او برایم مسلّم شد که نَفَسى الهى و دمى عیسوى قلب مرده او را زنده کرده و به راه خدا هدایتش نموده و او را از چاه هلاکت به درآورده و از منجلاب فساد نجات داده است .
از او پرسیدم چه پیش آمدى اتفاق افتاده و چه حادثه اى زیبا رخ داده که از شیطان و شیطنت بریدى و به حق و حق پرستان پیوستى ؟
گفت : شب جمعه اى مست و لا یعقل از کاباره اى به خانه میرفتم ، در مسیر راه بر اثر خوردن زیاد مشروب و مستى بیش از اندازه کنار پیاده روىِ خیابان به زمین افتادم هوا گرگ و میش بود ، کم کم داشتم از مستى و بیهوشى خارج میشدم ، دیده باز کردم ، دیدم روحانى با محبّتى سرم را به دامن گرفته و مرا نوازش میکند ، از من خواست بپا خیزم و همراه او به مسجدى که نماز میخواند و هر صبح جمعه دعاى ندبه داشت بروم .
با شرمسارى و خجالت به او گفتم با این حال و وضعى که دارم مناسب مسجد نیستم !
گفت : اتفاقاً با همین وضع ، مناسب مسجدى ! با اصرار مرا به مسجد رفتن حاضر کرد ، دست در دستم نهاد و مرا به مسجد برد ، با محبت از من خواست وضو بگیرم و نماز بخوانم ، پس از نماز مرا به دفتر مسجد برد و با دست خود برایم صبحانه آورد و از من خواست از سفره امام زمان تناول کنم شاید فضاى مسجد و نمازى که خواندم و لقمه اى که خوردم مرا درمان کند و به راه هدایت رهنمون شوم و سزاوار رحمت حق گردم .
« یَا أیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُم مَوْعِظَةٌ مِن رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِى الصُّدُورِ وَهُدىً وَرَحْمَةٌ لِلْمُۆْمِنِینَ؛
اى مردم! یقیناً از سوى پروردگارتان براى شما پند و موعظه اى آمده ، و شفا است براى آنچه از بیماریهای اعتقادى و اخلاقى در سینههاست ، و سراسر هدایت و رحمتى است براى مۆمنان».
بر اثر دلسوزى و هدایت آن روحانى وارسته ، از انحراف نجات پیدا کردم و به راه خدا آمدم و با دخترى مۆمن ازدواج کردم و از هدایتم و زندگیم در سایه لطف خدا و همنشینی و رفاقت با آن روحانى دلسوز کاملاً راضى هستم.
منابع:پایگاه اطلاع رسانی جهان نیوز
آزادگان
شنبه 92/05/26
آزادگان
وقتي كه آمديد، با خود، شكوفايي استعدادهاي شگفت خويش را به ارمغان آورديد.
با باري عظيم از رنجها، كه بر دوش مسؤوليّت و تعهّد خويش گرفتهايد. آمديد، تاشادي را ميان آحاد امّت ما تقسيم كنيد.
شما آزادگان، قرار از كف صبر ربوديد و طاقت از زانوهاي بي طاقتي گرفتيد و با «اسارتِ» خويش، كه رنگي از شرف و زينتي از حماسه داشت، «آزادگي» را تفسير كرديد.
اين شما نبوديدكه اسير دشمن بوديد، بلكه دشمن، در بند مقاومت و رشادت و صلابت شما گرفتار بود!
درود بر شما، كه گوهر ايمان و شرف خويش را در آن كافرستان بعث، از دستبرد، نگاه داشتيد.
روزي كه آمديد،«دعاي مستجابِ» سينههاي سوزان و چشمان منتظر ما گشتيد.
شما ذخيرههاي الهي براي امروز انقلاب و فرداي مبارزات مستضعفان با استكباريد.
شما، عقبه نيروهاي مبارز ما، در جبهه نبرد با سلطه كفر جهاني هستيد؛
آمدنتان، آيت رحمت و معجزه خدا بود.
روزي كه آمديد، تحقق «يوم الله» بزرگي بود و«تقدير الهي»اينگونه رقم خورد تا دلهاي داغدار، تسلّي يابند.
اينك شما، ديگر نه اسيران در بند، بلكه آزادگان توانمنديد.
آزادي تان، پاداش صبر و مقاومتتان است و باز گشت به آغوش ايران سربلند، اجر خداييِ آن همه ايثار و تحمّل «مظلوميت غريبانه» است.
آزادگان، مرزبانان حماسههاي مقاومت در خطّ امامند.