خوش آمدید
مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها
بازدید چمعی از طلاب مدرسه علمیه الزهرا المرضیه (س)ازمرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان
دوشنبه 92/04/31
بازدید چمعی از طلاب مدرسه علمیه الزهرا المرضیه (س)ازمرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان
به گفته معاونت پژوهش این مدرسه جمعی از طلاب در بازدید از مرکز تحقیقات حوزه علمیه اصفهان ، با مراحل تدوین وتهیه نرم افزارها
آشناشدند وبا نحوه استفاده از کتابخانه و نرم افزارهای مرکز، اطلاعاتی رابدست آوردند . هدف از برگزاری این بازدید آشنایی طلاب با
نرم افزارهای این مرکز جهت بهره گیری درتحقیقات خود و همچنین ایجاد انگیزه مطالعه و تحقیق در میان طلاب اعلام گردید.
تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی):راههای پرورش اعتمادبه نفس درجوانان
دوشنبه 92/04/31
شورای عالی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
حوزه علمیه الزهراء المرضیه (سلام الله علیها)
شهرستان اصفهان
تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)
راههای پرورش اعتمادبه نفس درجوانان
استاد راهنما
سرکار خانم منانی
پژوهشگر
هاجر توکلیان
تابستان 92
چكيده
اعتماد به نفس در دو جايگاه اسلام و غرب مورد بحث و بررسي قرار گرفته است كه از نظر روانشناسان غربي چنين معنا مي شود كه وقتي انسان نسبت به توانمندي ها و استعدادهايش شناخت پيدا كند، مي تواند با اين قدرت، اقتدار خود را حفظ كند و در زندگي موفق و پيروز باشد.
در واقع با تفكر صحيح انسان در مورد خودش، به اين استنباط ميرسد كه توانمند است و در كتب مختلف توسط روانشناسان راهكاري زيادي براي كسب اعتماد به نفس بيان شده است.
همچنين اين واژه در قرآن و كتب اسلامي به آن اشاره شده و پيشوايان و بزرگان ديني به آن سفارش اكيد كرده اند ولي برخلاف غرب معناي اعتماد به نفس را توكل كردن بر خدا مي دانند كه انسان قدر و منزلت خويش را در هستي بداند و به اين نكته توجه داشته باشد كه خداوند همه توانايي ها و قدرت ها را در او قرار داده پس بايد بعد از شناخت خويش با اتكاي بر قدرت بي پايان الهي خود را پيروز و فاتح بداند.
كليد واژه ها: اعتماد به نفس، جوان
دلنوشته /این فقط یک روایت تاریخی است ، شما زیاد به دل نگیر !(2)
یکشنبه 92/04/30
این فقط یک روایت تاریخی است ، شما زیاد به دل نگیر !
تاریخ روایت کرده برادر زینب حالا شده بود امامش ، ولی اش ، همه کاره اش ! زینب با همه وداع کرد و با حسین راهی کربلا شد . همه چیز را هم برداشت . لباس عزا را و پیراهن کهنه را . نگاه کرد توی چشمان عبدالله . چه همسری دارد این عبدالله ؛ قوی و استوار !
دختر علی بود ، کس و کار داشت ، مردهای بنی هاشم دور و برش را داشتند. از شب تاسوعا خواب به چشمانش نیامد. شب عاشورا هم از این خیمه به آن خیمه سر میزد و یاران برادرش را می شمرد . آنقدر کم بودند که با انگشتان دست هم میشد شمرد . یاد حرف پدرش علی افتاد ” از کمی یار نترسید وقتی حرف حق می زنید .”
تاریخ روایت کرده روز عاشورا وقتی حسین تک تک جنازه ها را می آورد توی خیمه ی شهدا با دیدن زینب دلش ارام میگرفت . روایت کرده وقتی عون ومحمد شهید شدند زینب همانجا سجده شکر گذاشت و از خیمه بیرون نیامد چون هدیه هایش کوچک بودند و کم .
تاریخ روایت کرده از دلداری دادن رباب . از اینکه زینب خودش را روی جنازه علی اکبر انداخت تا حسین غالب تهی نکند .
روایت کرده وقتی سری بالای نی رفت ، خودش را رساند کنار قتلگاه . نگاهی کرد به دشت کربلا .انگشت اشاره به سمت بدن بی سر گرفت و فرمود : ” خدایا این قربانی کوچک را از آل محمد بپذیر”
خواهر حوا بهرامي
از حوزه علميه الزهرا المرضيه سلام الله عليها