خوش آمدید

مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها

احوال دل

 


قلب ما در قبول و پذیرش حق و هدایت الهی حالات مختلفی دارد که از نظر سرسختی و مقاومت، یا نرمی و جاذبیت، قابل تشبیه با سنگ می باشد. برخی از سنگ ها همچون سنگ خارا، نه آبی به خود جذب می کنند و نه در اثر تغییرات جوّی (باد و باران و یخبندان) تغییر شکل چندانی می یابند و سنگهای آذرین معمولاً چنین هستند؛ لیکن بعضی از سنگهای رسوبی به دلیل نرمی زیاد، قابلیت بیشتری نشان می دهند و اسفنج وار با تمام حجم خود، آب را جذب می کنند و به سهولت تغییر شکل و حالت می دهند.
قرآن نیز در مقام مقایسه و تمثیل از این شباهت ظاهری استفاده کرده و با ارائه مثال مجسمی از تفاوت تغییر شکل سنگه در اثر عوامل جوّی، نشان داده است که قلب آدمی نیز ممکن است به لحاظ قساوت و سختی از سنگ هم سخت تر شود، با این تفاوت که عامل تغییر شکل در طبیعت، باد و باران و دماست و در شریعت و نفس آدمی، هدایت وارشاد الهی.

ادامه »

داستان کوتاه گنجشک و خدا


روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت، فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می‌آید، من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی‌ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست.
فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
“با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست". گنجشک گفت: لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی کسی‌ام.
تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می‌خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام بر خاستی.
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه‌هایش ملکوت خدا را پر کرد.

رساندن حاجت مؤمن به صاحبان قدرت




من مواعظ النبي صلى الله عليه وآله وسلّم:
أبلغوني حاجة من لايستطيع إبلاغي حاجته، فإنه من أبلغ سلطاناً حاجة من لايستطيع إبلاغها ثبت اللّه قدميه على الصراط يوم القيامة.
(تحف العقول صفحه 47)
مراد از سلطان در روايات، شخص صاحب قدرت است. يعنى هركس كه در حوزه‏اى، مسئول كارى است و در حد خود قدرتى دارد مثل رئيس يك اداره يا قاضى يك دادگاه يا مسئول يك نهاد و غيره. بهرحال يك فرد صاحب قدرت در هر مرتبه‏اى كه باشد، همه افرادى كه حاجت و كارى با او دارند دستشان به وى نمى‏رسد و هركس كه مى‏تواند حوائج و مطالب مردم را به آن مسئول برساند پيامبر چنين ثواب بزرگى را به او وعده داده است.

 
مداحی های محرم