خوش آمدید
مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها
دعای امام سجاد(ع) برای پدر و مادر
شنبه 91/04/10
به نام خدایی که پدر و مادر را مثل دوتا فرشته برای ما قرار داد
پس آن ها حق بزرگی بر گردن ما دارند
دعای آن حضرت برای پدر و مادرشان که درود بر آن ها باد
خدایا رحمت فرست بر محمد، بنده و پیغمبرت، و بر خاندان پاکش، و ایشان را به بهترین صلوات و رحمت و برکات و سلام خود امتیاز بخش، و پدر و مادرم را.
خدایا به کرامت نزد خود، و رحمت از جانب خود اختصاص ده، اى مهربانترین مهربانان.
خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست، و علم آنچه را که درباره ایشان بر من واجب است به من الهام نما، و آموختن همگى آن واجبات را بىکم و کاست برایم فراهم ساز، و آنگاه مرا خود بر آن دار که هر چه به من الهام نمودهاى بکار بندم، و توفیق ده تا در آنچه بصیرت مىدهى غور کنم، تا به کار بستن چیزى از آنچه به من آموختهاى از من فوت نگردد، و اعظایم از انجام خدمتى که مرا به آنان ملهم ساختهاى سنگینى نگیرد.
خدایا بانگم را در گوششان ملایم گردان، و سخنم را بر ایشان خوشایند کن، و خویم را براى ایشان نرم ساز و دلم را بر ایشان مهربان نما و مرا نسبت به آن دو سازگار و مشفق گردان.
خدایا ایشان را در برایر پرورش من جزاى نیکو ده و در مقابل گرامى داشتنم، مأجور دار، و آنچه را که در کودکیم منظور داشتهاند بر ایشان منظور فرماى.
خدایا هر آزار که از من به ایشان رسیده یا هر مکروه که از من به ایشان پیوسته، یا هر حقى که در مقام ایشان از طرف من تضییع شده، پس آن را وسیله ریختن از گناهان و بلندى درجات و فزونى حسنات ایشان قرار ده.
اى کسى که بدیها را به چندین برابرش از خوبیها تبدیل میکنى.
حکایاتی از رهبر عزیز کشورمان
شنبه 91/04/10
ساده و بی تکلف با خانواده شهید
یك روز سه چهار نفر با یك ماشین آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده كن كه مهمان عزیزی داری! از آنان پرسیدم: چه كسی قرار است بیاید؟ پاسخ شنیدم: رهبر معظم انقلاب. وقتی آقا داخل منزل شدند، شوق دیدار مرا بُهت زده كرده بود.
آقا مرا در آغوش كشیدند و صورتم را بوسیدند، بنده نیز دست ایشان را بوسیدم. آقا داخل اتاق شدند و روی زمین نشستند. ابتدا احوال پرسی كردند و از مشكلات سؤال نمودند. سپس فرمودند: «عكس شهدایتان را بیاورید.» عكسها را برای حضرت آقا آوردم.
ایشان تك تك عكسها را بوسیدند و آنان را روبروی خود گذاشتند و فرمودند: «این شهدا اگر نبودند، ما هم نبودیم. ما هرچه داریم از این شهدا داریم».حدود نیم ساعت در محضر آقا بودیم، وقتی خواستند تشریف ببرند رو به من كردند و فرمودند: «اجازه میخواهیم برویم».
من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست. ناگهان متوجه شدم از ایشان پذیرایی نكردهایم! دیدار ایشان آنقدر ما را شوكه كرده بود كه یادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند. با خجالت از ایشان عذرخواهی كردم، اما ایشان پس از لبخندی زیبا فرمودند: «چه اشكالی دارد؟».
آقای مجید شجاعیپور (پدر سه شهید)
خدا در وقت اضافه...
چهارشنبه 91/04/07
چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی میکشه لذت میبریم و از هیجان
تو پوست خودمون نمیگنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانیتر از حدش میشه
شکایت میکنیم و آزرده خاطر میشیم!
چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته
اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره
که سعی میکنیم ردیف جلو صندلیهای یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم
اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!
دارید میخندید؟ دارید فکر میکنید؟
این حرفا رو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاسگزار باشید
که او خدایی دوست داشتنی ست.
آیا این خنده دار نیست که وقتی میخواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلیها را
از لیست خود پاک میکنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد
ندارند.
این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره