خوش آمدید

مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها

اندر پندها

روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه :سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه :در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی.

و سوم اینکه :در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.

پسر لقمان گفت:
ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست.

جک می گوییم یا کافر می شویم....

جک می گوییم یا کافر می شویم

نمی‌دانم کی به خواب رفته‌ایم که جوک وارد فرهنگ ماشده است. ولی این را می‌دانم که بیشترمان هنوز یا حواسمان پرت است یا دشمن را حقیر و بیچاره شمرده‌ایم. شاید هم هنوز خود را سرباز جنگ نرم حساب نکرده‌ایم. آشکار است که حریف با شناختن دقیق آنچه باید بداند دنباله کار خویش را به خوبی گرفته و ما رهروان راستین بنی اسراییل:

((قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلها أَبَداً ما دامُوا فیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُون))[1].



در این میان نمکی که بردل ریش ما پاشیده، همان نمکی است که گندیده و وای به روزما. نمک گندیده، روحانی حواس پرتی است که امام مجتبی علیه السلام را ندانسته مسخره می‌کند و نفس مستمعین در که نمی‌آید هیچ، او را بر سرذوق هم می‌آورد.
تلبیس ابلیس چنان هوش از سر همه ما ربوده که ما بچه مثبت‌ها به جای جوک‌ و … برای آیات خدا و ائمه و قرآن و قیامت و تمام مظاهر دینمان یاوه‌سرایی می‌کنیم و به اصطلاح خودمان جوک می‌گوییم و وقتی هم کسی بگوید

(( وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّما کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُن))[2]

در جواب فقط سرمی‌خارانیم چون اصلا نفهمیده‌ایم چه گفته.

ادامه »

نور محمدی




جلوه‌هایی از نور محمدی درصحیفة دل امام خمینی


حقیقت محمّدیه


«قوله تعالی: «وَ ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْر»، این ترکیب برای تفخیم و تعظیم و بزرگی مطلب است و عظمت حقیقت، خصوصاً به ملاحظة متکلّم و مخاطَب. با آنکه حق تعالی ـ جلَّت قدرته ـ متکلم است و رسول‌ اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مخاطَب است، با این وصف، به قدری گاهی مطلب با عظمت است که اظهار آن در نسج الفاظ و ترکیب حروف و کلمات ممکن نیست؛ کانّه می‌فرماید: لیلة القدر نمی‌دانی چه حقیقت باعظمتی است؛ حقیقت آن را نتوان بیان نمود و نسج و نظم حروف و کلمات درخور آن حقیقت نیست؛ و لهذا با آنکه کلمة «ما» برای بیان حقیقت است، از بیان آن صرف‌نظر فرمود و فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْر خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر». به خواصّ و آثار آن معرفی آن را فرمود، چه که بیان حقیقت ممکن نیست؛ و از اینجا نیز می‌توان حدس قوی زد به اینکه حقیقت «لیلة القدر» و باطنش غیر از این صورت و ظاهر است. گرچه این ظاهر نیز با اهمیّت و عظمت است؛ ولی نه به آن مثابه که نسبت به رسول‌الله، ولیّ مطلق و محیط به کلّ عوالم، این نحو تعبیر شود.

اِن قلتَ: بنا بر آن احتمال که مذکور شد که باطن «لیلة‌القدر» حقیقت و بنیة خود رسول مکرّم باشد که در آن محتجب است شمس حقیقت به تمام شئون، اشکال بالاتر شود؛ زیرا که به خود آن سرور نتوان گفت که تو نمی‌دانی که «لیلة‌القدر» که صورت مُلکی خود تو است چیست.

ادامه »