نور محمدی
جلوههایی از نور محمدی درصحیفة دل امام خمینی
حقیقت محمّدیه
«قوله تعالی: «وَ ما اَدْریکَ ما لَیْلَةُ الْقَدْر»، این ترکیب برای تفخیم و تعظیم و بزرگی مطلب است و عظمت حقیقت، خصوصاً به ملاحظة متکلّم و مخاطَب. با آنکه حق تعالی ـ جلَّت قدرته ـ متکلم است و رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ مخاطَب است، با این وصف، به قدری گاهی مطلب با عظمت است که اظهار آن در نسج الفاظ و ترکیب حروف و کلمات ممکن نیست؛ کانّه میفرماید: لیلة القدر نمیدانی چه حقیقت باعظمتی است؛ حقیقت آن را نتوان بیان نمود و نسج و نظم حروف و کلمات درخور آن حقیقت نیست؛ و لهذا با آنکه کلمة «ما» برای بیان حقیقت است، از بیان آن صرفنظر فرمود و فرمود: «لَیْلَةُ الْقَدْر خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْر». به خواصّ و آثار آن معرفی آن را فرمود، چه که بیان حقیقت ممکن نیست؛ و از اینجا نیز میتوان حدس قوی زد به اینکه حقیقت «لیلة القدر» و باطنش غیر از این صورت و ظاهر است. گرچه این ظاهر نیز با اهمیّت و عظمت است؛ ولی نه به آن مثابه که نسبت به رسولالله، ولیّ مطلق و محیط به کلّ عوالم، این نحو تعبیر شود.
اِن قلتَ: بنا بر آن احتمال که مذکور شد که باطن «لیلةالقدر» حقیقت و بنیة خود رسول مکرّم باشد که در آن محتجب است شمس حقیقت به تمام شئون، اشکال بالاتر شود؛ زیرا که به خود آن سرور نتوان گفت که تو نمیدانی که «لیلةالقدر» که صورت مُلکی خود تو است چیست.
ُ: این مطلب را سرّی و این لطیفه را باطنی است، «و ذلک لِمَنْ اَلْقی السَّمْعَ وَ هُو شَهید».
ای عزیز بدان، که چون در باطن «لیلة القدر» حقیقی، یعنی بنیه و صورت مُلکی یا عین ثابت محمّدی ـ صلیالله علیه و آله ـ جلوة اسم اعظم و تجلّی احدی جمعی الهی است، از این جهت تا عبد سالک الی الله، یعنی رسول ختمی ـ صلی الله علیه و آله ـ در حجاب خود است، نتواند آن باطن را و آن حقیقت را مشاهده فرمود. چنانچه دربارة موسی بن عمران ـ علی نبیّنا و آله و علیهالسّلام ـ در قرآن شریف وارد شد که: «لَنْ تَرانی یا مُوسی.» با آنکه تجلّی ذاتی یا صفاتی از برای آن سرور شد به دلیل: «فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسی صَعِقاً»، و به دلیل فقرات دعای شریف عظیمالشأن «سمات» چنانچه پرواضح است؛ و این را نکته نیز آن است که: ای موسی، تا در حجاب موسوی و احتجاب خودی هستی، امکان مشاهده نیست. مشاهدة جمال جمیل برای کسی است که از خود بیرون رود؛ و چون از خود بیرون رفت، به چشم حق ببیند، و چشم حق حق بین خواهد بود. پس، جلوة اسم اعظم، که صورت کمالیّة «لیلة القدر» است، با احتجاب به خودی نتوان دید. پس، این تعبیر بنا بر این تحقیق صحیح و به موقع خواهد بود.
ان قلت: لیلةالقدر نفس بنیة احمدی است به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در آن، نه نفس شمس تا این توجیه صحیح باشد.
قلتُ: به لسان اهل نظر، شیئیَّتِ شیء به صورت کمالیّة آن شیء است؛ و اشیاء ذواتِ اسباب، خصوصاً سبب الهی، شناخته نشود به حقیقت مگر به شناختن اسباب آنها؛ و به لسان اهل معرفت، نسبت ظاهر و باطن و جلوه و متجلّی، نسبت دو امر مفارق نیست، بلکه یک حقیقت گاهی جلوة ظهوری کند و گاهی جلوة بطونی؛ چنانچه عارف معروف فرماید:
ما عدمهاییم هستیها نما تو وجود مطلق و هستی ما
این سخن به قول عارف رومی پایان ندارد.»
(آدابالصلوة، 335 ـ 336)
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1390/05/17 ساعت 01:27:13 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |