خدمات رسانه به دين و دينمداران
همه رسانهها به تناسب ظرفيت، نوع كاربري، جايگاه اجتماعي و وظايف كاركردي ميتوانند دين را در نيل به اهداف موردنظر و ايفاي نقشهاي مورد انتظار مساعدت كنند. عنوان فوق بيشتر اشاره به نقش واسط رسانه در ابلاغ پيام به عنوان تلقّي غالب از فعاليت رسانه دارد.
شكي نيست كه رسانهها ميانجي دين ميشوند. رسانهها روش منحصر به فردي هستند كه هر فرد، گروه يا نهاد امروزي ميتواند [به وسيله آن] مسير خود را در درون قلمرو عمومي گفتمان سياسي، فرهنگي يا اجتماعي بيابد.1
مهمترين موارد اين بهرهگيري عبارتند از:
1. بسط نفوذ دين: رسانه ميتواند دين را در تلاش براي جلب و جذب مخاطبان جديد، تعميق باورهاي مؤمنان، بسط قلمرو و نفوذ به عرصهها و ساحتهاي گوناگون حيات فردي و اجتماعي كمك كند. رسانه همچنين، ورود دين به عرصههايي همچون امور تجاري و تبليغي كه در ظاهر تمايل چنداني به ورود بدان ندارد، تسهيل ميكند.
2. تبليغ هرچه بيشتر دين: اشتهاي دينداران براي تبليغ آموزههاي مذهبي خويش و عرضه آن به سايرين، به ويژه در چرخه رقابت ميان اديان براي ورود به قلمرو استحفاظي يكديگر، معمولاً آنچنان زياد است كه در ترغيب ايشان به استفاده هر چه بيشتر و بهتر از آخرين فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي كمترين ترديدي باقي نميگذارد. به بيان برخي نويسندگان، دينداران از سالهاي پاياني دهه 1990 به داد و ستد اطلاعات مذهبي بر روي بزرگراههاي اطلاعاتي پرداختهاند. عموم مذاهب و فرق و آيينهاي معنوي روي شبكه جهاني چندين مركز اطلاعاتي دارند. هزاران فرد يا مؤسسه كه ميان آنها معابد متروك نيز هست، به نوعي به آموزشهاي معنوي از طريق رايانه مشغولند. قرار گرفتن متون اسلامي در اين شبكهها، نمايانگر تمايل دينداران به استفاده از هر نوع ابزار رسانهاي است.2 بيلي گراهام (B. Graham) نيز درباره قدرت تبليغي تلويزيون مينويسد:
تلويزيون قدرتمندترين ابزار ارتباط جمعي است كه بشر تاكنون به خود ديده است. تمامي ويژگيهاي من در زمان اصلي برنامه، توسط تقريبا سيصد فرستنده و ايستگاه تلويزيوني، در ايالات متحده و كانادا پخش ميشود، به طوري كه تنها با يك خطابه مذهبي در تلويزيون، ميليونها انسان را در سراسر عالم در اختيار دارم، بسيار بيشتر از آنچه كه عيسي مسيح عليهالسلام در تمامي طول عمرش مخاطب خود داشته است.3
پت رابرتسون (P. Robertson) بدان ميافزايد: ديوانگي تمام عيار و بلاهت محض است اگر گفته شود كليسا نبايد به پذيرش تلويزيون تن دردهد. نيازها همانها هستند و پيامها همانها، اما وسيله انتقال و ارتباط ميتواند عوض شود… ابلهي و ديوانگي است اگر كليسا نخواهد با اين قويترين وسيله و ابزار تعليم و آموزش و پرورش در آمريكا سروكاري داشته باشد.4
كاستلز(Castell)نيزبهدليلتضعيفموقعيترسانههاي سنّتي در جهان معاصر، استفاده از رسانههاي نوين در تبليغ و ترويج پيام دين را امري اجتنابناپذير ميداند:
فرستندگان سنتي از ميان نميروند، بلكه ضعيف ميشوند، مگر اينكه بتوانند پيامهاي خود را با استفاده از سيستم جديد بيان كنند. شيوههاي الكترونيك به عاداتي كه به گونهاي معنوي منتقل ميشوند، ماديت ميبخشند و بدين ترتيب، قدرت آنان را افزايش ميدهند. انتقال پيام از طريق واعظان الكترونيكي و شبكههاي تعاملي بنيادگرا به منظور القاي باورها، به مراتب مؤثرتر و تأثيرگذارتر از انتقال رو در روي [پيام] يك شخصيت مقتدر و كاريزماتيك است كه در دوردست قرار دارد.5
لازم به يادآوري است كه تفسير فوق از قابليت كاربري رسانه در خدمت دين، بيشتر با تلقّي ابزاري از آن انطباق دارد. «رسانهها، در ماديگرايانهترين تفسير، خود را ابزار بيطرفي براي انتقال هر پيامي ميدانند كه دين هم از جمله آنهاست. البته در قوانين و مقرّرات بينالمللي موجود، كه عمدتا ادعا ميشود بر مبناي بيطرفي ذاتي رسانهها تنظيم و تدوين شدهاند، براي انتقال پيامهاي ديني هم مانند ساير پيامها ضوابط و محدوديتهايي پيشبيني شده است.»6
3. تبليغ دين با قرائتهاي متكثر: دستيابي گسترده دينمداران و علاقهمندان به تبليغ دين به رسانههاي گوناگون داراي قابليتها و ظرفيتهاي متنوع، امكانات وسيع و روزافزوني را براي پراكنش پيام دين با قرائتها و روايتهاي گوناگون اعم از رسمي و غيررسمي متناسب با نياز و تقاضاي مخاطبان و اقتضائات محيط فراهم ساخته است. برخي رسانهها همچون اينترنت، به تريبوني همگاني براي مبلغان و سخنگويان مختلف تبديل شده و هر كس با توجه به علايق حرفهاي و تشخيص خويش از اين ظرفيت عظيم براي تبليغ انديشهها و برداشتهاي ديني خود در شمارگان وسيع و به صورتي كنترلناپذير استفادهميكند.ازاينرو، دستيابي آسان، امكان بهرهگيري همگاني و تنوع قابليتهاي رسانهاي، زمينه پويايي براي رواج فهمها، قرائتها، تفسيرهاوالگوهاي فكري گوناگون و متكثر از آموزهها و تعاليم دين فراهم ساخته است.
4. بازتوليد پيامهاي دين در قالبهاي جديد: از نگاه برخي، رسانه را بايد به عنوان يك فضاي جديد يعني جايگاه و مكاني ويژه كه خلق يك متن جديد ديني را در خود ميپروراند، ملاحظه كرد؛ جايگاهي مسلما متفاوت و گاه نوين كه نمادهاي جديد تقدس را با ظرفيتها و معاني جديد ميآفريند. اين فضا، سبكهاي جديدي را براي ارائه و نمايش آن تعريف مينمايد.7 در واقع، كار رسانه، ايجاد و خلق يكمتنجديد در فضاي جديد است.
5. تقويت روح جمعي: رسانههاي فراملّي و فرامنطقهاي همچون ماهوارهها و اينترنت ميتوانند وجدان جمعي و احساس تعلّق مشترك مؤمنان ساكن در مناطق گوناگون و پراكنده در گوشه و كنار جهان را تقويت كرده و به بازيابي هويت ديني آنها فراسوي هويتهاي متنوع ديگر كمك كنند. وحدت و پيوستگي آنها بر پايه اصول مذهبي مشترك را به رغم فاصلههاي مرئي و نامرئي تشديد كنند و امكان تأثيرگذاري آنها بر فرايندهاي موجود جامعه جهاني را افزايش دهند.
6. ايجاد زمينه براي احساسات و تجربه ديني: تجربه ديني نوعي احساس و دريافت شهودي است كه تحت تأثير ارتباط و جذب مستمر پيامهاي قدسي، تجربه حضور در مكانها و زمانهاي خاص و مشاركت فعال در انجام اعمال عبادي و معنوي براي مؤمنان حاصل ميشود. نمايشهاي معنوي تلويزيوني در ايجاد و تشديد همنوايي و همدلي مخاطب نقش محوري دارند. مخاطب گاه در صورت وجود فضاي روحي مناسب و عطف توجه عميق پا به پاي مراسم عزاداري در حال پخش ميگريد، سينه ميزند، احساس همرأيي و حضور در جمع همكيشان معتقد خود را از طريق تماشاي برنامه درك ميكند و از مشاركت با واسطه خويش احساس خرسندي، آرامش و كسب ثواب ميكند. به بيان ديگر، مخاطبان مجازي در صورت همنوايي و همدلي، بخشي از احساس و حظ معنوي ناشي از تجربه ادراك بيواسطه زمان و مكان قدسي و نمادهاي مذهبي و مشاركتهاي آييني را از خلال تماشاي برنامه از آن خود خواهند ساخت. در مواردي نيز پخش رسانهاي يك برنامه آييني به دليل كنترل اختلالهاي محيطي و افزايش آرايههاي زيباشناختي در مقايسه با واقعيت، تأثير عميقتري بر روح مخاطب بر جاي ميگذارد و امكان بيشتري براي برقراري ارتباط همدلانه با صحنه فراهم ميسازد.
7. بازيابي و خلق نمادهاي مقدس: از جمله اقدامات رسانهها، خلق نمادهاي مقدس و بسط سپهر تقدس به اشيا و پديدههاي عادي است. به بيان برخي محققان:
فلان قطعه از زمين، روستاي زادگاه و معبد و كليساي مقدس، قدرت افسونگري خود را از دست دادهاند. در عوض، اين رسانههاي گروهي هستند كه به خلق نمادهاي مقدس ميپردازند و قبيله كوچنشين جوانان با اين توتمها احساس هويت ميكند و ميآموزد كه چگونه هر مكاني را كه براي استقرار و اسكان برميگزيند، مقدس و سحرآميز كند.8
بارزترين نمود تلقّي قدسي از يك چيز، پذيرش راغبانه، هيبت و شكوه، حرمتانگيزي، اصالت و ارزش و اعتبار معنوي آن است.
8. بسترسازي براي ايجاد تحول روحي: فيلم و برنامههاي نمايشي در صورت بهرهگيري از جاذبههاي معنوي و عرفاني، پردازشهاي رسانهاي مناسب و پخش در اوقات ويژه، قدرت زيادي براي ايجاد تكانههاي رواني مثبت و زمينهسازي براي تحول روحي در افراد دارند. به بيان ترنز، فيلم و ساير رسانهها افراد را وارد مرحله آستانهاي ميكنند كه طي آناززندگيروزمرّه خودفاصلهگرفته و براي تحول آمادگي مييابند. اين امر موجب ميشود تا مراسم عبادي در جامعه نهنقشمحافظهكارانه،كهنقش خلّاقايفا كنند.9
9. تسهيل اطلاعيابي از اديان گوناگون: رسانههاي جهانگستر، زمينه مناسبي براي پراكنش محتواي تعاليم اديان گوناگون و نحوه فعاليت و تبليغ آنها فراهم ميسازند. اين اطلاعات، افق ديد پيروان يك دين نسبت به وضعيت ساير اديان را بسط داده و بالطبع در افزايش واقعبيني آنها از يكديگر و كاهش پيشداوريهاي تعصبآلود مؤثر خواهد بود. اين موضوع بالقوّه ميتواند به گسترش و تقويت زمينههاي همكاري يا احيانا تشديد تعارضات محتمل منجر شود. شكلگيري جنبشهاي ديني جديد محصول مشترك و ناخواسته اين نوع تعاملات ارزيابي شده است. به بيان برخي نويسندگان، يكي از آثار عصر اطلاعات، آسانتر شدن دستيابي به اطلاعاتي درباره تعاليم، آموزهها و فعاليتهاي ساير مذاهب است. حتي كساني كه از تربيت تخصصي برخوردار نيستند، ميتوانند به آساني به چنين اطلاعاتي دسترسي پيدا كنند.10
رسانه همچنين بالقوه ميتواند از طريق مشاركت در اقدامات ذيل، دين و جامعه مؤمنان را در نيل به اهداف منظور ياري كند: توسعه و بسط معاني و كالاهاي نمادين برگرفته از دين به قلمروهاي گوناگون، برجستهسازي آموزهها و ارزشهاي ديني و معنويت ناشي از دين به عنوان مبنايي براي سامان دادن به برنامهها و اقدامات مهم اجتماعي، كشاندن دين و آموزههاي دين به قلمرو امور اجتماعي و ترغيب مؤمنان به اتخاذ مواضع مناسب در برخورد با موضوعات مختلف، مشاركت در توسعه و تعميق فرايند جامعهپذيري ديني افراد از طريق تلاش مستقيم و غيرمستقيم در دروني ساختن باورها، ارزشها، هنجارها، نگرشها، احساسات، آداب ديني و همراه ساختن آنها با مؤلفههاي گوناگون زندگي فردي و اجتماعي، مشاركت ضمني در تقويت اعتقادات و اخلاقيات ديني از طريق برنامههاي مختلف، تقويت انگيزه افراد در گرايش به مذهب، بازتوليد و تقويت هويت مذهبي، بازخواني و برانگيختن مستمر سطوح ناخودآگاه ذهنيت مؤمنان و فعال ساختن سطوح خود آگاه و افزايش درجه حساسيت آنها نسبت به موضوعات مختلف، امكاندهي به رشد و تقويت روابط درون متني ميان نهادهاي ديني با يكديگر و اين نهادها با ساير نهادهاي اجتماعي، معرفي الگوها و سبكهاي زندگي اقتباس شده از دين يا داراي مرجحات ديني، آگاه ساختن مؤمنان از ساير فرهنگها و الگوهاي زيستي و امكاندهي به انجام مقايسات ميان فرهنگي، تقويت تأثير و تأثرات متقابل اديان و فرهنگهاي ديني و غيرديني، ايجاد پيوند احساسي ميان معنويت ديني با ماديت آميخته به زندگي روزمره، ايجاد حساسيت نسبت به ابعاد فرهنگي ـ اجتماعي و مقولات و مؤلفههاي جامعه سكولار و ترغيب مؤمنان به مقابله با آنها، اطلاعرساني از جريانات دينگريز و دينستيز در جهان معاصر، توجه دادن به پيامدهاي سكولارشدن جامعه، ايجاد فرصت براي تجربه كردن برخي عناصر فرهنگ غيرديني و درك آثار آن، كمك به انتقال افراد از جهان روزمره غفلتزا به دنياي مجازي معنوي، مشروعيتبخشي، اعتباردهي و ترويج اخلاق ديني در جامعه، بسيج مؤمنان به دفاع از دين، ارزشها و گروههاي ديني، تقويت مواضع مؤمنان در جامعه و ارتقاي موقعيت آنان در قياس با گروهاي رقيب، مشاركت در بازسازي جهان روزمره متناسب با آرمانها و ارزشهاي ديني، منطقي و مقبولسازي اعتقادات مؤمنان از طريق پيوند دادن آنها با تجربههاي احساسي و ايجاد هالهاي از صدق و حقيقت براي جهانبيني ديني، معرفي جهانبيني ديني به عنوان راهبردي منطقي و عقلاني براي تبيين جهان، زمينهسازي براي ايجاد انعطاف در اعتقادات و سبك زندگي سنتي مؤمنان، به چالش كشاندن تنگنظريها و ويژگي متحجرانه برخي باورهاي سنتي و الگوها و شيوههاي زيستي منسوب به دين، اطلاعيابي و درك شهودي سبكهاي زندگي غيرديني براي مؤمنان، مشاركت در ترغيب افراد به علمجويي، كمالخواهي، اخلاقي زيستن، تعهدمندي و وظيفهشناسي، وجدانكاري، رعايت حقوق ديگران و تلاش در جهت ايجاد وفاق جمعي، نظم اجتماعي، انسجام و همبستگي، امنيت رواني و اجتماعي به عنوان ارزشهاي كلان مورد توصيه دين.
تعامل دين و رسانه و نقش خدماتي رسانه به دين تا بدان حد گسترده و تأثيرگذار است كه برخي صراحتا و تلويحا از جايگزيني رسانه با سازمانهاي مذهبي سنتي سخن گفتهاند. به بيان جورج گربنر: «رسانهها اين روزها زندگي و شيوههاي قومياند. آنها فرهنگ و تا حدي روابط فرهنگي عميقا به خاطر سپرده ما هستند.»11 اين نظريه در يكي از محورهاي ذيل به طور مبسوط مورد بحث و بررسي قرار خواهد گرفت.
لازم به يادآوري است كه ارتباط رسانه با دين و عناصر فرهنگ ديني، ارتباطي كاملاً دوگانه است. رسانه همانگونه كه امكان مشاركت فعال در پراكنش و انتقال پيام دين و تأمين اهداف و غايات موردنظر را دارد، به همين ميزان و گاه بيشتر، امكان مشاركت در ايجاد كاركردهاي مخالف و معارض با اهداف و منويات دين و انتظارات مؤمنان را نيز دارد. در مواردي نيز اين نسبت خنثي ارزيابي ميشود. آنچه شايد از بدو ظهور رسانههاي نوين همواره شريعتمداران را به ابراز حساسيت، خردهگيري، چالش، هراس و در مواردي نفي و طرد كامل يا پذيرش مشروط و مقيد رسانهها به عنوان ابزار مناسب تبليغ دين برانگيخته، وجود انحرافات شايع و سوء كاركردهاي غالب رسانهها و مصنوعات و محصولات فرهنگي توليد يافته و منتشر شده توسط غولهاي رسانهاي مسلط در جهان معاصر است. خردهگيري، انتقاد و به چالش كشاندن بينشها و عقايد، آرمانها، ارزشها، هنجارها، نمادها، آيينها و مناسك، رفتارهاي ديني، عملكرد تاريخي دين و مؤمنان، پديدهها و عناصر منسوب به دين، كارگزاران، نهادها و سازمانهاي ديني، منسوخ نماياندن تعاليم و آموزههاي ديني و متقابلاً دامن زدن به ايدئولوژيها، انديشهها و ارزشها و رفتارهاي سكولار و يا اقدام در جهت ترويج و تقويت آنها، مشاركت در شيوع انحرافات و بيبند و باريهاي اخلاقي، رواج معاصي و منكرات، ايجاد مانع در مسير تعالي و تكامل معنوي جامعه و صدها آسيب فردي و اجتماعي ديگر، از جمله پيامدهايي است كه رسانهها در صورت عدم نظارت و كنترل، مساعد بودن اوضاع و شرايط فرهنگي اجتماعي، تقاضاي مخاطب و… استعداد زيادي براي درغلتيدن بدان را دارند و عملكرد رسانهها در چند دهه اخير نيز شواهد گويايي در تأييد اين مدعاست. لازم به يادآوري است كه بسياري از برنامههاي رسانه از جمله برنامههاي نمايشي، نه با زبان صريح، كه بيشتر به صورتتلويحيوغيرمستقيمدرضمنداستانها،رواياتتاريخي، فيلمها و سريالها، شخصيتپردازيها، ديالوگها، سخنرانيها، ميزگردها، مصاحبهها، مستندسازيها، سرگرميها، دكورسازيها، صحنهپردازيها و… پيامهاي ديني يا منطبق با دينوارزشهايدينيرامنعكسميسازند.
1ـ استوارت ام هوور، مخاطبان و رسانهاى كردن دين، در: دين و رسانه، ص 461.
2ـ مجيد محمدى، دين و ارتباطات، ص 129.
3و4ـ به نقل از: نيل پستمن، زندگى در عيش، مردن در خوشى، 1375، ص 253.
5ـ مانوئل كاستلز، عصر اطلاعات و ظهور جامعه شبكهاى، 1380، ص 434.
6ـ محسن اسماعيلى، «جايگاه حقوقى رسالت رسانهها»، پژوهش و سنجش 35، ص 25.
7ـ مهرى بهار، تلويزيون، ابژههاى دينى و سكولاريسم در: دين و رسانه مجموعه مقالات، 1386، ص 91.
8ـ جيزس مارتين باربرو، رسانههاى گروهى به مثابه جايگاه مقدسسازى دوباره فرهنگهاى معاصر در: بازانديشى درباره رسانه، دين و فرهنگ، 1385، ص 152.
9ـ لين اسكافيلد كلارك و استوارت ام هوور، فصل مشترك رسانه، فرهنگ و دين، در: بازانديشى درباره رسانه، دين و فرهنگ، 1385، ص 40.
10ـ عبدالرضا شاهمحمّدى، «عصر ارتباطات و اطلاعات جهانىشدن دين»، پژوهش و سنجش 35، ص 144.
11ـ استوارت ام هوور، مخاطبان و رسانهاى كردن دين، در: دين و رسانه، ص 462.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1391/01/31 ساعت 10:34:59 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/01/31 @ 04:33:20 ب.ظ
سلام
وبلاگ زیبایی دارید
لطفا به وبلاگ ماهم سر بزنید و با نظرات سازنده ی خود مارا راهنمایی کنید