آرامش....
نه آن حقیقت پرشور نوجوانی اش که بیننده را برمیآشوبد، نه آن تلاطم لبخند بیمثالش که شناور میشود در سکوت، نه آن اسلحه ای که حریصانه خودش را برآغوش معصوم اش می چسباند و رنگ خاکی پیراهنش که دل ربایی میکند، نه آن موهای پرپشت فروهشته شده در دست باد، که این آرامش عمیق وبی مانندش هست که زخم میزند و دلبری می کند. خوابی آرام ازجنس مردان خدا ، سفید، بی آلایش و ساده، که تمام وجود معصوم و نازنینش را درآغوش کشیده..
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1391/01/31 ساعت 11:31:05 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید