آيا اهل سنّت به امام مهدي ـ عليه السّلام ـ اعتقاد دارند!!!

در عين خفقان عمومي دوران بني اميه و بني عباس و دست‌هاي مرموز و مقتدر سياست وقت و تعصبات شديد مذهبي اخبار مربوط به ولايت و امامت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و خصوصاً احاديث مربوط به امام مهدي(عج) در كتب روايي اهل سنّت بطور گسترده ذكر شده است توجه به اينگونه احاديث اين حقيقت را اشكار و روشن مي سازد كه موضوع مهدي و قائم، در زمان پيامبر اسلام، امر مسلّمي بوده است. به طوري اين عقيده در بين مردم شايع بود، كه در اصل آن ترديد نداشته و از فروعاتش بحث مي‌كردند؛

گاهي مي‌پرسيدند او كي خواهد آمد؟ گاهي از نام و كنيه‌اش سؤال مي‌نمودند، گاهي مي‌پرسيدند آيا مهدي و قائم يكي است يا نه، گاهي از علّت غيبت و وظايف آن امام جويا شدند. پيغمبر هم گاه و بي‌گاه از آن وجود مقدّس خبر مي‌داد و مي‌فرمود: مهدي موعود از نسل من و از فرزندان فاطمه ـ سلام الله عليها ـ و حسين ـ عليه السّلام ـ به وجود خواهد آمد، گاهي نام و كنيه‌اش را بيان مي‌داشت، گاهي علامات و مشخصات او را بيان مي‌كرد، پس از وفات رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ مسئله‌ي مهدويت همواره بين اصحاب آن بزرگوار و تابعين مورد بحث بوده است.
در كتب صحاح اهل تسنّن ابوابي به نام مهدي ـ عليه السّلام ـ منعقد و احاديثي از پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده است از باب نمونه:

1. از پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت شده كه فرمود: «دنيا سپري نخواهد شد تا اين‌كه مردي از اهل بيت من كه نامش نام من است، بر عرب حكومت كند.[1]»
ترمذي بعد از نقل اين حديث مي‌گويد: اين حديث صحيح است و نيز مي‌گويد: «در مورد مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ علي ابو سعيد، ام سلمه و ابوهريره روايت از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل نموده‌اند.
ابو سعيد از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت نموده كه فرمودند: «زمين از ظلم و بيدادگري پر مي‌شود، پس مردي از اهل بيت من ظاهر شده، هفت سال يا نه سال حكومت مي‌نمايد و زمين را از عدل و داد پر مي‌كند.»[2]
بسياري از علماي اهل سنت، احاديث مهدي(عج) را متواتر دانسته، يا تواتر آنها را از ديگران نقل كرده‌اند و بدان اعتراضي ننموده‌اند، مانند ابن حجر هيتمي در «الصواعق المحرقه» و «شبلنجي» در «نور الابصار» «ابن صباغ» در «الفصول المهمه» محمد الصبان در «اسعاف الراغبين» گنجي شافعي در «البيان» شيخ منصور علي در «غاية المأمول» سويدي در «سبائك الذهب» و جمعي ديگر، بديهي است كه تواتر ضعف سندي را كه در بعضي از روايات موجود است جبران مي‌كند.
سيد احمد شيخ الاسلام و مفتي شافعي مي‌نويسد: «احاديثي كه در مورد مهدي وارد شده، كثير و متواتر است. در بين آنها هم حديث صحيح وجود دارد و هم ضعيف، اما چون احاديث كثيرند و روات و نويسندگان آنها نيز زيادند، بعض آن احاديث بعضي ديگر را تقويت مي‌كند و بر روي هم مفيد يقين مي‌باشند.[3]

اما در مورد تفاوت آنان با تشيّع:
تنها تفاوتي كه اهل سنت با شيعيان دارند اين است كه آنها نوعاً تولد حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ را انكار مي‌كنند و مي‌گويند: شخصيتي كه پيامبر اسلام از قيام او پس از غيبت خبر داده، هنوز متولد نشده و در آينده تولد خواهد يافت.[4] اما شيعيان با دلايل و براهين متقن معتقدند كه: امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ در سال 255 ه‍ . ق از نسل امام حسين ـ عليه السّلام ـ و فرزند امام حسن عسكري(ع) متولد گرديده و داراي دو غيبت صغري و كبري مي‌باشد.[5]
اضافه بر دلايل تاريخي كه بر تولد امام زمان وجود دارد، اگر امام زمان متولد نشده و زنده نباشد، نبايد پيامبر اسلام مي‌فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهليه» (يعني هر كس بميرد امام، زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلي مرده است.»[6] زيرا با نبودن امام زمان چنين كلامي از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قابل توجيه نيست.
ثالثاً: تعداد قابل توجهي از اهل تسنن از مورخان و محدّثان آنها، تولد حضرت را دركتب خود ذكر كرده و آن را يك واقعيت دانسته‌اند. بعضي از پژوهشگران بيش از صد نفر از آنان را معرفي كرده‌اند.[7]
برخي از اهل سنت پس از اقرار به تولد و زنده بودن حضرت مهدي در اينكه از اولاد كيست اختلاف دارند:
بعضي مي‌گويند، امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ از اولاد امام حسن مجبتي است.[8] ابن حجر در سرّ اين مطالب مي‌گويد: امام حسن مجتبي(ع) به خاطر شفقت با امت خلافت را ترك كرد و با معاويه صلح نمود، خداوند هم امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ را از اولاد او قرار داد و رواياتي را كه مي‌گويد، مهدي از اولاد امام حسين ـ عليه السّلام ـ است واهي شمرده و مي‌گويد: دليلي بر اين وجود ندارد.[9]
اين قول قابل قبول نيست، زيرا اولاً: ممكن است، راوي يا ناسخ اشتباه كرده، باشند. چون حسن و حسين خيلي از نگاه حفظ به هم نزديك مي‌باشند، و قبلاً به دليل نقطه نداشتن كلمات، خيلي از اين اشتباهات رخ مي‌داده است.
ثانياً: نسبت امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ به امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ مانند خود امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ به پيامبر مي‌باشد كه از طرف مادر به حضرت متصل مي‌شود. زيرا مادر امام محمّد باقر، فاطمه دختر امام حسن مجتبي و همسر امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بوده است. بنابراين مي‌شود گفت: هم از فرزندان امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ باشد و هم از فرزندان امام حسين ـ عليه السّلام ـ و اين دو نسبت هيچ منافاتي با هم ندارند. و تعارضي بين آنها نيست. براي تأييد اين مطلب رواياتي به اين مضمون هم از علماي شيعه و هم از علماي اهل تسنن نقل شده است.[10]
اما مسئله صلح امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ با معاويه، هيچ گونه ربط منطقي با وجود امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشّريف ـ ندارد و لازمه اين سخن تأييد معاويه و دستگاه او از طرف خداوند مي‌باشد كه نتيجه آن محكوميت امام حسن مجتبي ـ عليه السّلام ـ است. پس نبايد پاداشي به آن مترتب گردد. گذشته از اينها مي‌تواند، اين حديث جعلي و ساختگي باشد كه جاعلان، آنها به جهت ضديت و مخالفت با اهل بيت(ع) جعل و منتشر نموده اند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آيت الله اميني، دادگستر جهان،.
2. آيت الله مكارم شيرازي، كتاب حكومت جهاني امام مهدي.
3. طبرسي نوري، مرحوم حاج ميرزا حسين، نجم الثاقب در احوالات امام زمان.


پی نوشتها:
[1] . صحيح ترمذي، ج 9، ب ما جاء في المهدي، ص 74، شيخ سليمان، ينابيع الموده، طبع سال 1380، ج 2، ص 180، شافعي، محمد بن يوسف، البيان في اخبار صاحب الزمان، طبع نجف، ص 57.
[2] . مسند احمد، ج 3، ص 28، در باب مسندات ابي سعيد الخدري احاديثي راجع به مهدي ذكر شده، ينابيع الموده، ج 2، ص 227.
[3] . فتوحات الاسلاميه، ط مكه، ط اولي، ج 2، ص 205.
[4] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قاهره، دار احياء كتب العربيه، 1960، ج 7، ص 94، و ج 10، ص 96.
[5] . اين مطلب را همه علماي شيعه در كتب خود آورده‌اند به عنوان نمونه شيخ عباس قمي، در منتهي الآمال، علماي اهل سنت نيز اين موضوع را نقل كرده‌اند مانند شيخ سليمان قندوزي، ينابيع الموده، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ج 3، ب 71، ص 82.
[6] . اين حديث به عبارات گوناگون نزديك به 18 متن از علماي شيعه و سني كه همه از نظر مفهوم نزديكند، نقل شده و علماي اهل سنت آن را متواتر دانسته اند و ناقلان از اهل تسنن فقط 70 مورد مي‌باشد كه به عنوان نمونه بعضي نقل مي‌شود، 1ـ مسند ابو داوود، سليمان بن داوود (طيالسي)، م 204. 2ـ نقض العثمانيه نيز از اسكافي ص 11 و 12 و به نقل ازابن ابي الحديد، ج 13، ص 242. 3ـ مسند احمد بن حنبل، م 241، ج 2، ص 83 و 154 و ص 111، از ابن عمر و ص 296 از ابوهريره.
[7] . هيئمي، ابن حجر، الصواعق المحرقه، قاهره، ط 2، 1358 ه‍ . ق، ص 208، شبراوي، الاتحاف بحب الاشراف، قم، منشورات الرضي، ط 2، 1363 ه‍ . ش. ص 179.
[8] . ترمذي، سنن.
[9] . صواعق المحرقه، همان.
[10] . حافظ ابو نعيم، احمد بن عبدالله، مناقب المهدي.

  • 3 stars
    نظر از: پیشنمازی
    1391/03/07 @ 08:44:02 ق.ظ

    پیشنمازی [عضو] 

    سلام .
    موفق باشید .
    مبحث خوبی را قرار دادید.
    منتظر حضور و نظرتان در وبمان خواهیم ماند.
    یاحق

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.