از بسیجی ها بدتان می آید ؟
خطاب به آنها که خوب می دانند که هستند! می گویند :
اگر شاه هم ۳۲ سال فرصت داشت حتما کشور را همین میزان و بلکه بیشتر !! آباد می کرد!
قاعدتا معنای کلمه ی آبادی هم دچار ادراکات پلورالیستیک شده طوری که معنای معکوس هم می توان از آن بدست آورد. مثلا اگر همه ی روستا ها را خراب کنی و در عوض در پایتخت ، آمار حلبی آبادها را “آباد” کنی این معنای آبادی است.
یا مثلا اگر عفت و حیا را ریشه کن کنی و منطق اعتلای روح و فکر و جان زن مسلمان را بکشی و او را مشغول خودنمایی و فریبندگی و بی حیایی کنی “آبادش” کرده ای.
می دانی چرا از بسیجی ها بدتان می آید ؟ برایت می گویم .
شاهی که تو به او عشق ورزیده بودی ، حتی به فکر آباد کردن حلبی آبادهایی که کمتر از بیست کیلومتر از کاخ خودش فاصله داشتندد هم نبود. وای بحال روستاها.
اما امام که آمد ، یک موی کوخ نشین را با تمام وجود کاخ نشین ها قابل مقایسه نمی دانست. او بود که حلبی آبادها را جمع کرد و میزان خدمات انقلاب اسلامی در ۱۵ ماه اول به اندازه ی دو سوم آبادی روستاها در کل دوره ی پهلوی ها بود. حالا کجا شاه می توانست پس از سی سال که جمعیت ایران لا اقل بیش از دو برابر جمعیت روز اول انقلاب شده ، کار را به جایی برساند که روستای بالای ۲۰ خانوار که برق و تلفن نداشته باشد نداشته باشیم و سطح سواد در کشور ما به بالای ۹۰ درصد برسد در حالیکه این نسبت تا قبل از انقلاب “عکس” بود؟!
می دانی چرا از بسیجی ها بدتان می آید ؟
چون بسیجی ها همان پاربرهنه هایی بودند که صداقت امام و یاوران صادقش را باور کردند و هنگامی که “دیوانه ای” آمد و در جنگ تحمیلی سنگی انداخت ، ماموریت تنبیه او را بر دوش گرفته جبهه ها را پر کردند. کدام گردان از بچه پولدارها و مرفهین تشکیل شد ؟ در حالیکه لشکرها مملو از پابرهنه های اسلامخواه عاشق ولایت بود.
بله . کاسب و کارگر و بنا و گچکار بودند که به میدان دویدند و یکیشان حاجی برونسی بود که بنایی بود که فرمانده ی لشکر شد.
بله . بیخود نیست که دم از آراء نخبگانی می زنید و می گویید ” یعنی رای من که بنـــــــــــــز سوار می شوم با او که الاغ هم سوار نمی شود یکی است؟! ” برای همین است که میزان نخبه بودن شماها را صفرهای شماره حسابها معلوم می کند و نه حتی مدارج علمی. و برای همین است که تخمه هم نیستید وای بحال نخبه !
نخبه کسی است که زخمهای کشورش را زمان درد ، مرهم بزند ، نه اینکه به محض اینکه تقی به توقی خورد چمدانها را بسته و با اولین پرواز فرست کلاس ، کنار سواحل بی شرف پرور ینگه ی دنیا !!
بسیجی ، اگر درد کشورش جنگ نظامی بود ، به فرمان امامش وسط میدان بود و اگر فرمانده بود به نیروهایش می گفت “بیایید” نه اینکه “بروید”.
بسیجی اگر درد کشورش اقتصاد بود در خط اول سدسازی و پل سازی بود و در این راه به حدی پیش رفت که دیگر حضرات از قرارگاه سازندگی اش می ترسند و حتی حوصله ی حضور در مناقصه ای را ندارند که قرارگاه سازندگی متشکل از بسیجی ها آنجا باشند.
بسیجی ، اگر نیاز کشورش محرومیت زدایی بود ، اردوهای جهادی را پر می کرد و می کند و درخط اول محرومیت زدایی از چهره ی مستضعفین بود.
اما شما چی ؟؟؟؟؟؟؟
منبع : وبلاگ پاسداران
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1390/12/03 ساعت 10:03:23 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1390/12/03 @ 10:31:58 ق.ظ
مدرسه نرجسیه سنقر [عضو]
وقتي مقتداي اين ملت مي فرمايد:در اين دنيا افتخارم اين است كه خود نيز بسيجي ام، وقتي اين جنين سخن گويد با ما امام
پس راه روشن گشته اينك والسلام