اشک سنگ

یکی از شاگردان علامه طباطبایی می گوید:
بعد از ظهر عاشورایی به قبرستان نو در قم رفته بودم که دیدم مرحوم علامه در گوشه ای از قبرستان هستند. نزدیک شده و عرض سلام و ادب کردم.
آن عزیز چند بار از سوز و گداز به من فرمود: «می دانید امروز چه روزی است؟» عرض کردم : «بله امروز عاشورا است.» فرمود:«می بینی همه دنیا، موجودات، آسمان، زمین و جمادات همه در حال اشک خون ریختن و گریستن بر سید الشهداء هستند؟»
متعجب شدم و دانستم که خبراز حقایق هستی می دهد. در همین حال، خم شده و سنگی از زمین برداشت. آن را به مانند سیبی با دست، از وسط شکافت و میان آن را به من نشان داد.
با چشمان خودم در میان سنگ، خون دیدم.


حکمت زلال، ص 40 

  • مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها))
    نظر از: مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها))
    1390/09/03 @ 01:20:55 ب.ظ

    مدرسه علمیه الزهرا(سلام الله علیها)) [عضو] 

    خسته نباشید.موفق باشید.

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.