تهذیب در حوزه ها از نگاه امام خمینی (ره)
بسم اللّه الرحمن الرحیم
یك سال دیگر از عمر ما گذشت. شما جوانان رو به پیرى و ما پیران رو به مرگ پیش مى رویم. در این یك سال تحصیلى شما به حدود تحصیلات و اندوختههاى علمى خود واقفید مى دانید چقدر تحصیل كرده و تا چه اندازه پایه هاى علمى خود را بالا بردهاید. لیكن راجع به تهذیب اخلاق، تحصیل آداب شرعیه، معارف الهیه و تزكیه نفس چه كردید؟ و چه قدم مثبتى برداشتید؟ هیچ به فكر تهذیب و اصلاح خود بودید؟ و در این زمینه برنامه اى داشتید؟ متأسفانه باید عرض كنم كار چشمگیرى نكردید و در جهت اصلاح و تهذیب خود قدم بلندى بر نداشتید.
سفارش به حوزه هاى علمى
حوزه هاى علمیه هم زمان با فراگرفتن مسائل علمى، به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نیازمند است. راهنماى اخلاق و مربى قواى روحانى و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه هاى اخلاقى و اصلاحى، كلاس تربیت و تهذیب، آموختن معارف الهیه، كه مقصد اصلى بعثت انبیا علیهم السلام مى باشد، باید در حوزهها رایج و رسمى باشد.متأسفانه در مراكز علمى به این گونه مسائل لازم و ضرورى كمتر توجه مىشود. علوم معنوى و روحانى رو به كاهش مى رود و بیم آن است كه حوزه هاى علمیه در آتیه نتوانند علماى اخلاق، مربیان مهذب و آراسته و مردان الهى تربیت كنند و بحث و تحقیق در مسائل مقدماتى مجالى براى پرداختن به مسائل اصلى و اساسى، كه مورد عنایت قرآن كریم و نبى اعظم (صلی الله علیه وآله) و سایر انبیا و اولیا علیهم السلام است، باقى نگذارد. خوب است فقهاى عظام و مدرسین عالی مقام، كه مورد توجه جامعه علمیه مىباشند، در خلال درس و بحث به تربیت و تهذیب افراد همت گمارند و به مسائل معنوى و اخلاقى بیشتر بپردازند. محصلین حوزه ها نیز لازم است در كسب ملكات فاضله و تهذیب نفس كوشش كرده، به وظایف مهم و مسئولیت هاى خطیرى كه بر دوش آنان است اهمیت دهند.
سفارش به طلاب
شما كه امروز در این حوزهها تحصیل مىكنید و مى خواهید فردا رهبرى و هدایت جامعه را به عهده بگیرید، خیال نكنید تنها وظیفه شما یاد گرفتن مشتى اصطلاحات مى باشد، وظیفه هاى دیگرى نیز دارید. شما باید در این حوزه ها خود را چنان بسازید و تربیت كنید كه وقتى به یك شهر یا ده رفتید، بتوانید اهالى آنجا را هدایت كنید و مهذب نمایید. از شما توقع است كه وقتى از مركز فقه رفتید، خود مهذب و ساخته شده باشید، تا بتوانید مردم را بسازید و طبق آداب و دستورات اخلاقى اسلامى آنان را تربیت كنید.اما اگر خداى نخواسته در مركز علم خود را اصلاح نكردید، معنویات كسب ننمودید، به هر جا كه بروید العیاذ باللّه، مردم را منحرف ساخته، به اسلام و روحانیت بدبین خواهید كرد.
[وظیفه سنگین علما و طلاب]
شما وظایف سنگینى دارید. اگر در حوزه ها به وظایف خود عمل نكنید و در صدد تهذیب خود نباشید و فقط دنبال فرا گرفتن چند اصطلاح بوده مسائل اصولى و فقهى را درست كنید، در آتیه خداى نخواسته براى اسلام و جامعه اسلامى مضر خواهید بود ممكن است، العیاذ باللّه، موجب انحراف و گمراهى مردم شوید. اگر به سبب اعمال و كردار و رفتار نارواى شما یك نفر گمراه شده از اسلام برگردد، مرتكب اعظم كبایر مىباشید و مشكل است توبه شما قبول گردد. چنانكه اگر یك نفر هدایت یابد،به حسب روایت «بهتر است از آنچه آفتاب بر آن مىتابد»، مسئولیت شما خیلى سنگین است. وظایف شما غیر از وظایف عامه مردم مىباشد چه بسا امورى كه براى عامه مردم مباح است، براى شما جایز نیست و ممكن است حرام باشد. مردم ارتكاب بسیارى از امور مباحه را از شما انتظار ندارند، چه رسد به اعمال پست نامشروع، كه اگر خداى نخواسته از شما سربزند، مردم را نسبت به اسلام و جامعه روحانیت بدبین مىسازد. درد اینجاست: اگر مردم از شما عملى كه بر خلاف انتظار است مشاهده كنند، از دین منحرف مىشوند از روحانیت برمى گردند، نه از فرد. اى كاش از فرد برمى گشتند و به یك فرد بدبین مى شدند. ولى اگر از یك روحانى عملى ناشایست و برخلاف نزاكت ببینند، تجزیه و تحلیل نمى كنند همچنانكه در میان كسبه افراد نادرست و منحرف وجود دارد و در میان اداری ها اشخاص فاسد و زشت كار دیده مىشود، ممكن است در میان روحانیون نیز یك یا چند نفر ناصالح و منحرف باشد. لذا اگر بقالى خلاف كند، مى گویند فلان بقال خلاف كار است. اگر یك عطار عمل زشتى مرتكب گردد، گفته مىشود فلان عطار زشت كار است. لیكن اگر آخوندى عمل ناشایستهاى انجام دهد، نمىگویند فلان آخوند منحرف است، گفته مىشود آخوندها بدند. وظایف اهل علم خیلى سنگین است. مسئولیت علما بیش از سایر مردم مىباشد.
اگر به «اصول كافى» و كتاب «وسائل»، به ابواب مربوط به وظایف علما مراجعه كنید، مىبینید تكالیف سنگین و مسئولیت هاى خطیرى براى اهل علم بیان شده است. در روایت است كه وقتى جان به حلقوم مىرسد، براى عالم دیگر جاى توبه نیست، و در آن حال توبه وى پذیرفته نمى شود، زیرا خداوند از كسانى تا آخرین دقایق زندگى توبه مىپذیرد كه جاهل باشند و در روایت دیگر آمده است كه هفتاد گناه از جاهل آمرزیده مىشود پیش از آنكه یك گناه از عالم مورد آمرزش قرار گیرد. زیرا گناه عالم براى اسلام و جامعه اسلامى خیلى ضرر دارد. عوام و جاهل اگر معصیتى مرتكب شود، فقط خود را بدبخت كرده، بر خویشتن ضرر وارد ساخته است لیكن اگر عالمى منحرف شود و به عمل زشتى دست زند، عالمى را منحرف كرده، بر اسلام و علماى اسلام زیان وارد ساخته است. اینكه در روایت آمده كه اهل جهنم از بوى تعفن عالمى كه به علم خود عمل نكرده متأذى مى شوند، براى همین است كه در دنیا بین عالم و جاهل در نفع و ضرر به اسلام و جامعه اسلامى فرق بسیار وجود دارد. اگر عالمى منحرف شد، ممكن است امتى را منحرف ساخته به عفونت بكشد. و اگر عالمى مهذب باشد، اخلاق و آداب اسلامى را رعایت نماید، جامعه را مهذب و هدایت مى كند. در بعضى از شهرستان هایى كه تابستان ها به آنجا مىرفتم، مىدیدم اهالى آن بسیار مؤدب به آداب شرع بودند. نكتهاش این بود كه عالم صالح و پرهیزكارى داشتند. اگر عالم ورع و درستكارى در یك جامعه یا شهر و استانى زندگى كند، همان وجود او باعث تهذیب و هدایت مردم آن سامان مىگردد، اگر چه لفظا تبلیغ و ارشاد نكند. ما اشخاصى را دیدهایم كه وجود آنان پند و عبرت بوده، صرف دیدن و نگاه به آنان باعث تنبّه مىشد. هم اكنون در تهران، كه فی الجمله اطلاع دارم، محلات آن با هم فرق دارد: در محله اى كه عالم منزّه و مهذّبى زیست مىكند، مردمان صالح با ایمانى دارد. در محله دیگر كه یك نفر منحرف فاسد معمم شده، امام جماعت گردیده، دكان درست كرده است، مىبینى طایفه اى را فریب داده، آلوده و منحرف ساخته است. همین آلودگى است كه از بوى تعفن آن اهل جهنم اذیت مى شوند. این تعفنى است كه عالم سوء، عالم بىعمل، عالم منحرف، در همین دنیا به بار آورده، و بوى آن در جهان دیگر شامه اهل جهنم را مىآزارد. نه اینكه در آنجا چیزى به او افزوده باشند. آنچه در عالم آخرت واقع مىشود چیزى است كه در این دنیا تهیه گردیده است. به ما چیزى خارج از عمل ما نمىدهند. وقتى بنا باشد عالمى مَفسده¬جو و خبیث باشد، جامعه اى را به عفونت مىكشد منتهى در این دنیا بوى تعفن آن را شامهها احساس نمىكند، لیكن در عالم آخرت بوى تعفن آن درك مىگردد. ولى یك نفر عوام نمىتواند چنین فساد و آلودگى در جامعه اسلامى به بار آورد. عوام هیچگاه به خود اجازه نمىدهد كه داعیه امامت و مهدویت داشته باشد، ادعاى نبوت و الوهیت كند این عالم فاسد است كه دنیایى را به فساد مىكشاند:«اذا فسد العالم، فسد العالم».
اهمیت تهذیب و تزكیه نفس
آنان كه دین سازى كرده باعث گمراهى و انحراف جمعیت انبوهى شدهاند بیشترشان اهل علم بودهاند، بعضى از آنان در مراكز علم تحصیل كرده ریاضتها كشیدهاند. رئیس یكى از فرق باطله در همین حوزههاى ما تحصیل كرده است. لیكن چون تحصیلاتش با تهذیب و تزكیه توأم نبوده، در راه خدا قدم برنمىداشته، خباثت را از خود دور نساخته بود، آن همه رسوایى به بار آورده است. اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون نكند، هر چه درس بخواند و تحصیل نماید نه تنها فایدهاى بر آن مترتب نمىشود بلكه ضررها دارد. علم وقتى در این مركز خبیث وارد شد، شاخ و برگ خبیث به بار آورده شجره خبیثه مى شود. هر چه این مفاهیم در قلب سیاه و غیر مهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر مىشود. در نفسى كه مهذب نشده، علم حجاب ظلمانى است: العلم هو الحجاب الاكبر. لذا شرّ عالم فاسد براى اسلام از همه شرور خطرناكتر و بیشتر است. علم نور است، ولى در دل سیاه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سیاهى را گستردهتر مىسازد.
علمى كه انسان را به خدا نزدیك مىكند، در نفس دنیا طلب باعث دورى بیشتر از درگاه ذى الجلال مى گردد. علم توحید هم اگر براى غیر خدا باشد، از حجب ظلمانى است چون اشتغال به ما سوى اللّه است. اگر كسى قرآن كریم را با چهارده قرائت لما سوى اللّه حفظ باشد و بخواند، جز حجاب و دورى از حق تعالى چیزى عاید او نمى شود. اگر شما درس بخوانید، زحمت بكشید، ممكن است عالم شوید، ولى باید بدانید میان «عالم» و «مهذب» خیلى فاصله است. مرحوم شیخ، استاد ما، رضوان اللّه تعالى علیه، مى فرمود اینكه مى گویند: «ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل» صحیح نیست. باید گفت: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن محال است. كسب فضایل و مكارم انسانى و موازین آدمیت از تكالیف بسیار مشكل و بزرگى است كه بر دوش شماست. گمان نكنید اكنون كه مشغول تحصیل علوم شرعیه مىباشید و فقه كه اشرف علوم است مى آموزید، دیگر راحتید و به وظایف و تكالیف خود عمل كردهاید. اگر اخلاص و قصد قربت نباشد، این علوم هیچ فایده اى ندارد. اگر تحصیلات شما، العیاذ باللّه، براى خدا نباشد و براى هواهاى نفسانیه، كسب مقام و مسند، عنوان و شخصیت در این راه قدم گذاشته باشید، براى خود وزر و وبال اندوختهاید. این اصطلاحات اگر براى غیر خدا باشد، وزر و وبال است.
این اصطلاحات هر چه زیادتر شود، اگر با تهذیب و تقوى همراه نباشد، به ضرر دنیا و آخرت جامعه مسلمین تمام مىشود. تنها دانستن این اصطلاحات اثرى ندارد. علم توحید هم اگر با صفاى نفس توأم نباشد وبال خواهد بود. چه بسا افرادى كه عالم به علم توحید بودند و طوایفى را منحرف كردند. چه بسا افرادى كه همین اطلاعات شما را به نحو بهترى دارا بودند، لیكن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند وقتى وارد جامعه گردیدند بسیارى را گمراه و منحرف ساختند. این اصطلاحات خشك اگر بدون تقوى و تهذیب نفس باشد، هر چه بیشتر در ذهن انباشته گردد كبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه مىیابد. و عالم تیره بختى كه باد نخوت بر او چیره شده نمىتواند خود و جامعه را اصلاح نماید، و جز زیان براى اسلام و مسلمین نتیجهاى به بار نمىآورد و پس از سالها تحصیل علوم و صرف وجوه شرعى، برخوردارى از حقوق و مزایاى اسلامى، سدّ راه پیشرفت اسلام و مسلمین مىگردد و ملتها را گمراه و منحرف مىسازد و ثمره این درسها و بحثها و بودن در حوزهها این مىشود كه نگذارد اسلام معرفى گردد، حقیقت قرآن به دنیا عرضه شود بلكه وجود او ممكن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و روحانیت گردد.
[تهذیب و تحصیل، در کنار هم]
من نمىگویم درس نخوانید، تحصیل نكنید، باید توجه داشته باشید كه اگر بخواهید عضو مفید و مؤثرى براى اسلام و جامعه باشید، ملتى را رهبرى كرده به اسلام متوجه سازید، از اساس اسلام دفاع كنید، لازم است پایه فقاهت را تحكیم كرده صاحب نظر باشید. اگر خداى نخواسته درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید، نمى توانید از حقوق شرعى محصلین علوم اسلامى استفاده كنید. البته تحصیل علم لازم است، منتها همان طور كه در مسائل فقهى و اصولى زحمت مىكشید، در راه اصلاح خود نیز كوشش كنید. هر قدمى كه براى تحصیل علم برمى دارید، قدمى هم براى كوبیدن خواسته هاى نفسانى، تقویت قواى روحانى، كسب مكارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوى، بردارید.
تحصیل این علوم در واقع مقدمه تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب و معارف الهیه، مىباشد.تا پایان عمر در مقدمه نمانید كه نتیجه رها سازید. شما به منظور هدفى عالى و مقدس، كه عبارت از خداشناسى و تهذیب نفس مىباشد، این علوم را فرا مىگیرید و باید در صدد به دست آوردن ثمره و نتیجه كار خود باشید براى رسیدن به مقصود اصلى و اساسى خود جدیت كنید.
[بستن بار معنوی و علمی قبل از ورود به عرصه اجتماع]
شما وقتى وارد حوزه مىشوید، پیش از هر كار باید در صدد اصلاح خود باشید. و مادامى كه در حوزه به سر مىبرید، ضمن تحصیل باید نفس خود را تهذیب كنید تا آن گاه كه از حوزه بیرون رفتید و در شهر و یا محلى رهبرى ملتى را بر عهده گرفتید، مردم از اعمال و كردار شما، از فضایل اخلاقى شما، استفاده كنند، پند گیرند، اصلاح شوند. بكوشید پیش از آنكه وارد جامعه گردید خود را اصلاح كنید، مهذب سازید. اگر اكنون كه فارغ البال مى باشید در مقام اصلاح و تهذیب نفس برنیایید، آن روز كه اجتماع به شما روى آورد دیگر نمى توانید خود را اصلاح نمایید.
خیلى از چیزهاست كه انسان را بیچاره كرده، از تهذیب و تحصیل باز مى دارد. یكى از آنها، براى بعضى، همین ریش و عمامه است، وقتى عمامه كمى بزرگ شد و ریش بلند گردید، اگر مهذب نباشد از تحصیل باز مى ماند، مقید مى گردد، مشكل است بتواند نفس اماره را زیر پا گذارد و پاى درس كسى حاضر شود. شیخ طوسى علیه الرحمه، در سن پنجاه و دو سالگى درس مىرفته است، در صورتى كه در سن بین بیست و سى بعضى از این كتاب¬ها را نوشته است. كتاب تهذیب را گویا در همین سن و سال به رشته تحریر در آورده و در پنجاه و دو سالگى در حوزه درس مرحوم سید مرتضى علیه الرحمه، حاضر مىشده كه به آن مقام رسیده است. خدا نكند پیش از كسب ملكات فاضله و تقویت قواى روحانى ریش انسان كمى سفید و عمامه بزرگ گردد، كه از استفادههاى علمى و معنوى و از تمام بركات باز مىماند. تا ریش سفید نشده كارى كنید، تا مورد توجه مردم قرار نگرفته اید فكرى به حال خود نمایید. خدا نكند انسان پیش از آنكه خود را بسازد جامعه به او روى آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتى پیدا كند كه خود را مى بازد خود را گم مى كند. قبل از آنكه عنان اختیار از كف شما ربوده شود، خود را بسازید و اصلاح كنید. به اخلاق حسنه آراسته شوید، رذایل اخلاقى را از خود دور كنید. در درس و بحث اخلاص داشته باشید، تا شما را به خدا نزدیك سازد. اگر در كارها نیت خالص نباشد، انسان را از درگاه ربوبى دور مىكند. طورى نباشد كه پس از هفتاد سال وقتى نامه عمل شما را باز كنند ببینند، العیاذ باللّه، هفتاد سال از خداوند عز و جل دور شدهاید. قضیه آن «سنگ» را شنیدهاید كه به جهنم سرازیر شد؟ پس از هفتاد سال صداى آن از قعر جهنم به گوش رسید. به حسب نقلى حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود پیرمرد هفتاد سالهاى بود كه مُرد، و در این مدت هفتاد سال رو به جهنم مى رفت. مواظب باشید مبادا پنجاه سال، بیشتر یا كمتر، در حوزه ها با كَدّ یمین و عرق جَبین، جهنم كسب نمایید! باید به فكر باشید.
در زمینه تهذیب و تزكیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم كنید، استاد اخلاق براى خود معین نمایید جلسه وعظ و خطابه، پند و نصیحت تشكیل دهید.خودرو نمىتوان مهذب شد. اگر حوزهها همین طور از داشتن مربى اخلاق و جلسات پند و اندرز خالى باشد، محكوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و اصول به مدرّس نیاز دارد، درس و بحث مى خواهد، براى هر علم و صنعتى در دنیا استاد و مدرس لازم است، كسى خودرو و خودسر در رشتهاى متخصص نمىگردد، فقیه و عالم نمىشود، لیكن علوم معنوى و اخلاقى، كه هدف بعثت انبیا و از لطیف ترین و دقیق ترین علوم است، به تعلیم و تعلم نیازى ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مىگردد؟ كرارا شنیدهام سید جلیلى معلم اخلاق و معنویات استاد فقه و اصول، مرحوم شیخ انصارى بوده است.
انبیاى خدا براى این مبعوث شدند كه آدم تربیت كنند، انسان بسازند، بشر را از زشتی ها، پلیدی ها، فسادها و رذایل اخلاقى دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا كنند:«بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق».
چنین علمى كه خداوند متعال نسبت به آن، آن قدر اهتمام داشته كه انبیا را مبعوث فرموده است، اكنون در حوزه هاى ما رواجى ندارد و كسى به طور شایسته به آن اهمیت نمىدهد و بر اثر كمبود علوم معنوى و معارف در حوزه ها، كار به آنجا رسیده كه مسائل مادى و دنیوى در روحانیت رخنه كرده و بسیارى را از معنویت و روحانیت دور داشته است كه اصلا نمى دانند روحانیت یعنى چه، یك نفر روحانى چه وظیفهاى دارد، چه برنامهاى باید داشته باشد؟ بعضی ها فقط در صددند چند كلمه یاد بگیرند و بروند در محل خود، یا جاى دیگر، دستگاه، جاه و مقامى به چنگ آورند و با دیگران دست و پنجه نرم كنند مانند آنكه مىگفته: بگذار «شرح لمعه» را بخوانم، مى دانم با كدخدا چه كنم طورى نباشد كه از اوّل نظر و هدف شما از تحصیل گرفتن فلان مسند و به دست آوردن فلان مقام باشد، و بخواهید رئیس فلان شهر یا آقاى فلان ده گردید. ممكن است به این خواسته هاى نفسانى و آرزوهاى شیطانى برسید، ولى براى خود و جامعه اسلامى جز زیان و بدبختى چیزى كسب نكردهاید. معاویه هم مدت مدیدى رئیس بود ولى براى خود جز لعن و نفرت و عذاب آخرت بهره و نتیجهاى نگرفت.
لازم است خود را تهذیب كنید كه وقتى رئیس جامعه یا طایفهاى شدید، آنان را نیز تهذیب نمایید. براى اصلاح و ساختن جامعه قدم بردارید هدف شما خدمت به اسلام و مسلمین باشد. اگر براى خدا قدم بردارید، خداوند متعال مقلب القلوب است، دلها را به شما متوجه مىسازد:انَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّا (19: 96). شما در راه خدا زحمت بكشید، فداكارى كنید، خداوند شما را بى اجر نمىگذارد اگر در این دنیا نشد، در آخرت پاداش خواهد داد. اگر جزا و پاداش شما را در این عالم نداد چه بهتر. دنیا چیزى نیست. این هیاهوها و شخصیت ها چند روز دیگر به پایان مىرسد، مانند خوابى از جلو چشم انسان مىگذرد، لكن اجر اخروى لا یتناهى و تمام نشدنى خواهد بود.
[هشدار به حوزه ها]
ممكن است دستهاى ناپاكى با سمپاشی ها و تبلیغات سوء برنامههاى اخلاقى و اصلاحى را بى اهمیت وانمود كرده، منبر رفتن براى پند و موعظه را با مقام علمى مغایر جلوه دهند، و با نسبت دادن «منبرى» به شخصیت¬هاى بزرگ علمى، كه در مقام اصلاح و تنظیم حوزهها هستند، آنان را از كار باز دارند. امروز در بعضى حوزهها شاید منبر رفتن و موعظه كردن را ننگ بدانند. غافل از اینكه حضرت امیر، علیه السلام، منبرى بودند، و در منابر مردم را نصیحت فرموده، آگاه، هوشیار و راهنمایى مىكردند. سایر ائمه، علیهم السلام، نیز چنین بودند.
شاید عناصر مرموزى این تزریقات سوء را نمودند تا معنویات و اخلاقیات از حوزهها رخت بربندد، و در نتیجه حوزههاى ما فاسد و ساقط گردد دستهبندی ها، خود خواهی ها، نفاق ها و اختلافات، در داخل حوزه ها، خداى نخواسته، رخنه كند افراد حوزه ها به جان هم افتند و در مقابل یكدیگر صف بسته همدیگر را توهین و تكذیب نمایند، و در جامعه اسلامى بى آبرو شوند، تا اجانب و دشمنان اسلام بتوانند بر حوزهها دست یابند و آن را از هم بپاشند. بدخواهان مىدانند كه حوزه ها از پشتیبانى ملتها برخوردار است، و تا روزى كه ملتها پشتیبان آن باشند كوبیدن و از هم پاشاندن آن ممكن نیست.
ولى آن روز كه افراد حوزهها، محصلین حوزهها، فاقد مبانى اخلاقى و آداب اسلامى شده به جان هم افتادند، اختلاف و چند دستگى درست كردند، مهذب و منزه نبودند، به كارهاى زشت و ناپسند دست زدند، قهرا ملت اسلام به حوزهها و روحانیت بدبین شده از حمایت و پشتیبانى آنان دست مىكشد، و در نتیجه راه براى اعمال قدرت و نفوذ دشمن باز مىگردد. اگر مىبینید دولتها از روحانى و مرجعى مىترسند و حساب مىبرند، براى این است كه از پشتیبانى ملتها برخوردار است و در حقیقت از ملتها مىترسند و احتمال مىدهند اگر اهانت، جسارت و تعرض به یك روحانى كردند، ملتها بر آنان شوریده علیه آنان به پا خیزند.
لیكن اگر روحانیون با هم اختلاف كردند و یكدیگر را بدنام نموده و به آداب و اخلاق اسلامى مؤدب نبودند، در جامعه ساقط شده، ملت هم از دستشان مىرود. ملت انتظار دارند كه شما روحانى و مؤدب به آداب اسلامى باشید، حزب اللّه باشید، از زرق و برق زندگى و جلوههاى ساختگى آن بپرهیزید. در راه پیشبرد آرمان هاى اسلامى و خدمت به ملت اسلام از هیچ گونه فداكارى دریغ نورزید. در راه خداى تعالى و براى رضایت خاطر او قدم بردارید و جز به خالق یكتا به احدى توجه نداشته باشید. امّا اگر بر خلاف انتظار دیدند به جاى توجه به ما وراء الطبیعه تمام همّ شما دنیاست و همانند دیگران براى جلب منافع دنیوى و شخصى كوشش مىكنید، با یكدیگر بر سر دنیا و منافع پست آن دعوا دارید، اسلام و قرآن را، العیاذ باللّه، بازیچه خود قرار دادهاید و براى رسیدن به مقاصد شوم و اغراض كثیف و ننگین دنیایى خود دین را به صورت دكانى در آوردهاید، منحرف مىگردند بدبین مىشوند. و شما مسئول خواهید بود. اگر بعضى معممین سربار حوزهها روى غرض ورزیهاى شخصى و جلب منافع دنیوى به جان هم افتند، همدیگر را هتك كنند، تفسیق نمایند، هیاهو درست كنند، در تصدى بعضى امور با یكدیگر رقابت نمایند، سر و صدا راه بیندازند، به اسلام و قرآن خیانت كردهاند به امانات الهى خیانت ورزیدهاند. خداى تبارك و تعالى دین مقدس اسلام را به عنوان امانت به دست ما سپرده است این قرآن كریم امانت بزرگ خداست علما و روحانیون امانتدار الهى هستند، و وظیفه دارند این امانت بزرگ را حفظ نموده به آن خیانت نكنند این یك دندگی ها و اختلافات شخصى و دنیوى خیانت به اسلام و پیامبر بزرگ اسلام است.
من نمىدانم این اختلافات، چند دستگی ها و جبهه بندی ها، براى چه مى باشد؟اگر براى دنیاست، شما كه دنیا ندارید. تازه اگر از لذایذ و منافع دنیوى هم برخوردار بودید، جاى اختلافات نبود؛ مگر اینكه روحانى نباشید و از روحانیت فقط عبا و عمامهاى به ارث برده باشید. روحانی اى كه با ما وراء الطبیعه ارتباط دارد، روحانی اى كه از تعالیم زنده و صفات سازنده اسلام برخوردار است، روحانی اى كه خود را پیرو و شیعه على بن ابیطالب علیه السلاممىداند، ممكن نیست به مشتهیات دنیا توجهى داشته باشد، چه رسد كه به خاطر آن اختلاف راه بیندازد. شما كه داعیه پیروى از حضرت أمیر المؤمنین علیه السلامدارید، لااقل در زندگى آن مرد بزرگ كمى مطالعه كنید، ببینید واقعا هیچ گونه پیروى و مشایعتى از آن حضرت مىكنید؟ آیا از زهد، تقوى، زندگى ساده و بىآلایش آن حضرت چیزى مى دانید و به كار مى بندید؟ آیا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بیدادگرى و امتیازات طبقاتى، و دفاع و پشتیبانى بىدریغى كه از مظلومین و ستمدیدگان مىكرد و دستگیری هایى كه از طبقات محروم و رنجدیده اجتماع مى نمود چیزى مى فهمید و عمل مى كنید؟ آیا معناى «شیعه» تنها داشتن زىّ ظاهرى اسلام است؟ بنابراین، فرق شما با دیگر مسلمانان كه در داشتن این امور خیلى از شیعه جلوتر و مفیدترند، چه مى باشد؟ چه امتیازى بر آنان دارید؟ آنهایى كه امروز قسمتى از جهان را به آتش و خون كشیده كشت و كشتار به راه انداختهاند، براى این است كه مىخواهند در چپاول ملتها و بلعیدن سرمایه ها و دسترنج آنان بر یكدیگر سبقت گیرند و كشورهاى ضعیف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود درآورند لذا به اسم آزادى، عمران و آبادى، دفاع از استقلال و تمامیت ارضى كشورها و به عناوین فریبنده دیگر، هر روز در گوشه اى از جهان آتش جنگ را شعلهور ساخته، میلیونها تُن بمب آتش زا بر سر ملتهاى بىپناه فرو مىریزند. این دعوا به حسب منطق اهل دنیا، با آن مغزهاى آلوده، صحیح و به جا مى نماید، لیكن اختلاف شما طبق منطق آنان نیز جا ندارد. اگر بپرسند چرا دعوا دارید، مى گویند فلان مملكت را مىخواهیم بگیریم، سرمایه و منافع فلان كشور باید از آن ما باشد. ولى اگر از شما سؤال شود براى چه اختلاف دارید، بر سر چه دعوا مىكنید، چه جواب خواهید گفت؟ شما از دنیا چه بهره اى دارید كه بر سر آن دعوا داشته باشید؟ درآمد ماهیانه شما، كه آقایان به اسم «شهریه» به شما مى دهند، از پول سیگار دیگران در هر ماه كمتر مى باشد. من در روزنامه یا مجلهاى -كه درست یادم نیست - دیدم بودجه اى كه «واتیكان» براى یك كشیش در واشنگتن مى فرستد، یك قلم بسیار درشتى است. حساب كردم دیدم از تمام بودجه هایى كه حوزه هاى شیعه دارند بیشتر مىباشد. آیا شما با این زندگى و وضعى كه صحیح است با هم اختلاف و دوییت داشته باشید و در مقابل هم جبهه بگیرید؟ ریشه تمام اختلافاتى كه فاقد هدف مشخص و مقدسى باشد به حب دنیا برمىگردد و اگر در میان شما هم چنین اختلافاتى وجود دارد، براى آن است كه حب دنیا را از دل بیرون نكردهاید و از آنجا كه منافع دنیا محدود مىباشد، هر یك براى به دست آوردن آن با دیگرى به رقابت برمىخیزد. شما خواهان فلان مقامید، دیگرى نیز همان مقام را مىخواهد، قهرا منجر به حسادت و برخورد مىگردد. لیكن مردان خدا، كه حب دنیا را از دل بیرون كردهاند، هدفى جز خدا ندارند، هیچ گاه با هم برخورد نداشته چنین مصایب و مفاسدى به بار نمىآورند. اگر تمام پیامبران الهى امروز در یك شهر گرد آیند، هرگز با هم دوییت و اختلاف نخواهند داشت، زیرا هدف و مقصد یكى است دلها همه متوجه به حق تعالى بوده از حب دنیا خالى است.
اگر اعمال و كردار شما، وضع زندگى و سلوك شما، این طور باشد كه اكنون مشاهده مى شود، بترسید از اینكه خداى نخواسته از دنیا بروید و شیعه على بن ابى طالب علیه السلامنباشید! بترسید از اینكه موفق به توبه نگردید و از شفاعت آن حضرت بى نصیب بمانید! پیش از آنكه فرصت از دست برود چاره بیندیشید. از این اختلافات مبتذل و رسوا دست بردارید. این جبهه گیری ها و دوییت ها غلط است. مگر شما اهل دو ملت هستید؟ مگر مذهب شما شُعَب مختلف دارد؟ چرا متنبّه نمىشوید؟ چرا با یكدیگر صفا و صداقت و برادرى ندارید؟ آخر چرا؟ این اختلافات خطرناك است، مفاسد جبران ناپذیرى بر آن مترتب مىگردد: حوزه ها را ساقط مى گرداند. شما را در جامعه ضایع و بى آبرو مىسازد.
این دسته بندی ها فقط به زیان شما تمام نمىشود، تنها براى شما آبرو ریزى بار نمى آورد، بلكه به ضرر آبرو و حیثیت یك جامعه، یك ملت، و به زیان اسلام تمام مى گردد. اختلافات شما اگر مفاسدى بر آن مترتب شود، گناهى نابخشودنى و در پیشگاه خداوند تبارك و تعالى از بسیارى معاصى اعظم است، براى اینكه جامعه را فاسد كرده راه را براى نفوذ و سلطه دشمن هموار مىسازد. شاید دستهاى مرموزى براى برهم زدن حوزه هاى علمیه نفاق و اختلاف ایجاد كند و به وسایط مختلف تخم نفاق و شقاق بپاشد، افكار را مسموم و اذهان را مشوب كرده، «تكلیف شرعى» درست كند و با این تكلیفهاى شرعى در حوزه ها فساد برپا نماید، تا بدین وسیله افرادى كه براى آتیه اسلام مفیدند ساقط گردند و نتوانند در آینده به اسلام و جامعه اسلامى خدمت كنند. لازم است آگاه و هوشیار باشید. خود را بازى ندهید كه تكلیف شرعى من چنین اقتضا مىكند، وظیفه شرعى من چنین و چنان است. گاهى شیطان براى انسان تكالیف و وظایفى تعیین مىنماید، گاهى هواها و خواستههاى نفسانى به اسم وظیفه شرعى انسان را به كارهایى وا مىدارد. این وظیفه شرعى نیست كه كسى نسبت به مسلمانى اهانت كند، از برادر دینى بدگویى نماید. این حب دنیا و حب نفس است این تلقینات شیطان است كه انسان را به این روز سیاه مىنشاند. این تخاصم، تخاصم اهل نار است:«انّ ذلك لحقّ تخاصم اهل النّار». در جهنم نزاع و خصومت وجود دارد؛ اهل جهنم نزاع و دعوا مىكنند، به هم پنجه مىزنند. اگر شما بر سر دنیا دعوا دارید، بدانید كه براى خود جهنم تهیه مىكنید و رو به جهنم مىروید. امور اخروى دعوا ندارد. اهل آخرت با هم در صلح و صفا هستند قلبهایشان مملو از محبت خدا و بندگان خداست. محبت به خدا موجب محبت به كسانى است كه به خدا ایمان دارند. محبت بندگان خدا، همان ظلّ محبت خداوند است، سایه محبت اللّه مى باشد.
شما با دست خویش آتش روشن نكنید، آتش جهنم را شعله ور نسازید، جهنم با اعمال و كردار زشت انسان روشن مىگردد. این اعمال بشر چموش است كه آتش افروزى مى كند. فرمود:«جُزنا و هی خامِدَةٌ»؛(از جهنم گذشتیم در حالى كه خاموش بود). اگر بشر با اعمال و كردار خویش آتش نیفروزد، جهنم خاموش است. باطن این طبیعت جهنم است اقبال به طبیعت اقبال به جهنم است. وقتى انسان از این جهان به جهان دیگر رخت بربندد و پرده ها پس برود، مى فهمد كه«ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ ایدیكُمْ» (3: 182). «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِرا»(18: 48). تمام اعمالى كه در این دنیا از انسان سر مىزند در آن جهان دیده مىشود در برابر وى مجسم مىگردد:«فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرا یرَهُ وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّا یرَهُ »(99: 7و 8). تمام اعمال و كردار و گفتار انسان در جهان دیگر منعكس مى گردد. گویى از زندگى ما فیلمبردارى مى شود و آن جهان نشان داده خواهد شد و قابل انكار نخواهد بود. همه اعمال و حركات ما را، علاوه بر شهادت اعضا و جوارح، به ما نشان خواهند داد: «قالُوا انْطَقَنَا اللَّه الَّذى انْطَقَ كُلَّ شَیءٍ» (41: 21). در مقابل خداوند كه همه چیز را ناطق و گویا قرار داده نمى توانید اعمال زشت خود را انكار كنید و پنهان نمایید.
كمى فكر كنید، دور اندیش باشید، عواقب امور را بسنجید، عقبه هاى خطرناكى كه دارید به یاد آورید، از فشار قبر، عالم برزخ، مشكلات و شدایدى كه به دنبال آن است غفلت نكنید. اقلا جهنم را باور داشته باشید. اگر انسان واقعا این عقبات خطرناك را باور داشته باشد، روش خود را در زندگى عوض مى كند. شما اگر ایمان و یقین به این امور داشته باشید، این گونه رها و آزاد نخواهید زیست قلم، قدم، و زبان خود را حفظ نموده براى اصلاح و تهذیب نفس خود كوشش خواهید كرد.
[عنایات الهى]
خداوند تبارك و تعالى چون به بندگانش عنایت داشته، به آنان عقل داده نیروى تهذیب و تزكیه عنایت فرموده انبیا و اولیا فرستاده، تا هدایت شوند و خود را اصلاح نمایند، و دچار عذاب الیم جهنم نگردند. و اگر این پیشگیری ها مایه تنبّه و تهذیب انسان نگردید، خداى مهربان از راه هاى دیگر او را متنبه مى سازد: با گرفتاری هاى گوناگون، ابتلائات، فقر، مرض، آنان را متوجه مى نماید. مانند یك طبیب حاذق، یك پرستار ماهر و مهربان، مى كوشد كه این بشر مریض را از بیماری هاى خطرناك روحى علاج بخشد.
اگر بنده مورد عنایت حق باشد، این ابتلائات برایش پیش مىآید تا بر اثر آن به حق تعالى توجه پیدا كند و مهذب گردد. راه همین است و غیر از این راهى نیست، ولى انسان باید با پاى خویش این راه را بپیماید تا نتیجه بگیرد. و اگر از این راه هم نتیجه اى به دست نیامد و بشر گمراه معالجه نشد و استحقاق نعمت هاى بهشتى را نیافت، در موقع نزع و جان دادن فشارهایى بر او وارد مىكند، بلكه برگردد و متوجه شود. باز هم اگر اثر نبخشید، در قبر و عالم برزخ و در عقبات هولناك بعد از آن، فشارها و عذاب هایى وارد مى آورد تا پاك و منزه گردد و به جهنم نرود. تمام اینها عنایاتى است از جانب حق تعالى كه از جهنمى شدن انسان جلوگیرى نماید. اگر با تمام این عنایات و توجهات حقه بارى تعالى معالجه نشد چه طور؟ ناچار نوبت آخرین علاج كه همانا داغ كردن است مى رسد. چه بسا كه انسان مهذب و اصلاح نشود و این معالجات مؤثر واقع نگردد، و محتاج باشد كه خداوند كریم مهربان بنده خود را به آتش اصلاح كند همانند طلایى كه باید در آتش خالص و پاك گردد.
در ذیل آیه شریفه «لابِثینَ فیها احْقابا»(78: 23). روایت شده كه این «حقب» براى اهل هدایت و كسانى است كه اصل ایمانشان محفوظ باشد. براى من و جنابعالى است اگر مؤمن باشیم. هر حقبش چند هزار سال است خدا مىداند. مبادا كار به جایى برسد كه دیگر این علاج ها مفید و مؤثر واقع نگردد و براى استحقاق و لیاقت نعیم مقیم به آخرین دوا نیاز باشد، و لازم شود كه، خداى نخواسته، انسان مدتى در جهنم برود و در آتش بسوزد تا از رذایل اخلاقى، آلودگى هاى روحى، و صفات خبیث شیطانى پاك گردد، لیاقت و استعداد بهرهمند از «جَنّاتٌ تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الانْهارُ» (2: 25) را بیابد. این تازه مربوط به آن دسته از بندگانى است كه دامنه گناه و معصیت آنان تا آن درجه گسترده نشده باشد كه رحمت و عنایت حق تعالى از آنان بكلى سلب گردد، و هنوز لیاقت ذاتى براى بهشت رفتن داشته باشند. خدا نكند كه انسان بر اثر كثرت معاصى از درگاه حضرت بارى تعالى رانده و مردود گردد و از رحمت الهى محروم شود، كه جز خلود در آتش جهنم راه دیگرى نخواهد داشت. بترسید از اینكه، خداى نخواسته، از رحمت و عنایت الهى محروم گردید و مورد خشم و غضب و عذاب او واقع شوید. مبادا اعمال شما، كردار و گفتار شما، طورى باشد كه توفیقات را از شما سلب كند و جز خلود در نار براى شما راهى نباشد. شما الان یك سنگ گرم را نمى توانید دقیقه اى میان كف دست نگهدارید از آتش جهنم بپرهیزید.
این آتشها را از حوزهها، از جامعه روحانیت، بیرون بریزید. این اختلاف ها، نفاق ها، را از قلب خود دور كنید. با خلق خدا حسن سلوك داشته نیكو معاشرت كنید و با نظر عطوفت و مهربانى به آنان بنگرید. البته با گناهكار به خاطر عصیان و طغیانش خوب نباشید، و كار زشت و نادرست او را به رخش بكشید و او را از آن نهى كنید، ولى از هرج و مرج، آشوب و بلوا، خود را بر حذر دارید. با بندگان خوب و صالح خدا نیكى كنید. آنان را كه عالم اند به خاطر علمشان، كسانى را كه در صراط هدایت اند به خاطر اعمال نیكشان، و آنان را كه جاهل و نادان اند چون بندگان خداى اند،احترام نمایید خوش رفتارى كنید، مهربان باشید صداقت و برادرى داشته باشید. مهذب شوید. شما مى خواهید جامعه اى را تهذیب و ارشاد كنید، كسى كه نتواند خود را اصلاح و اداره كند چه گونه مى خواهد و مى تواند دیگران را راهنمایى و اداره نماید؟ … (جهاد اكبر، صص11-36).
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1392/03/25 ساعت 05:00:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1392/03/26 @ 05:54:12 ب.ظ
همتی [عضو]
سلام مطلب مفصل و کاربردی ای بود ولی بسیار طولانی فکر می کنم اگر این مطلب در چند بخش ارائه می شد مخاطب بیشتر حوصله خواندن پیدا می کرد.التماس دعا.