دلنوشته:" معصومه ، شفیعه ی داخل بهشت "(5)
قال محمد بن علیِ الجواد : ” من زارها عارف بحقه وجب له الجنة “
خودمانیاش این میشود : اگر حضرت معصومه (علیها السلام) را زیارت کنی در حالیکه نسبت به او شناخت داری بهشت بر تو واجب میشود .
واجب میشود یعنی اینکه چیزی آن را از تو نمیگیرد . یعنی اینکه میروی قم زیارت میشوی بهشتی ! فقط باید بشناسیش ! چگونه ؟! میگویم برایت :
زندگی این خواهر و برادر خیلی شبیه زندگی امام حسین و حضرت زینب است ولی تفاوت هایی هم دارد. زینب با برادرش راهی کربلا شد ، از همان اول حرکت ؛ معصومه اما ماند مدینه وقتی امام رضا به توس حرکت کرد .روز سختی بود روز وداع .امام همهی محارم را دور خود جمع کرد و فرمود : ” برای من بلند گریه کنید چرا که امیدیبه برگشت من نیست .”امام که رفت ، دلتنگی امان هردوشان را بریده بود . بعد یکسال نامه نوشت به خواهرش بیا توس . امام نامه را به غلام داد و فرمود بدون هیچ معطلی خودت را برسان مدینه . آدرس را هم دقیق برای غلام ترسیم کرد تا مبادا راه گم کند از مأموران حکومت آدرس بپرسد .نامه که رسید به دست فاطمه ، بانو بدون هیچ معطلی با 5 نفر از برادرانش و جمعی از اهل خانه راهی توس شد. دل توی دلش نبود . برای دیدن برادرش رضا سر از پا نمیشناخت . با اینکه با برادرش 25 سال اختلاف سن داشت اما عجیب به هم دل بسته بودند. هردوشان از یک مادر بودند ، نجمه خاتون !
کاروان از بصره وارد ایران شد . خوزستان و اصفهان را رد کردند و به ساوه رسیدند. عجب شهر سختی بود این شهرساوه! ای کاش کاروان هیچوقت از این شهر نمیگذشت . مأموران حکومت به کاروان حمله کردند و 32 نفر از مردان ومحارم بانو را کشتند و قطعه قطعه کردند . ساوه کربلایی دیگر شده بود . پر خون ! پر نامردی ! پر بیغیرتی !ای کاش امام رضا بود و مانند جد غریبش حسین دست ولاییاش را میگذاشت روی سینهی فاطمه تا درد دلش و داغ قلبش تسکین پیدا کند .
این سرزمین پرخون و این همه جنازه از محارم بانو کافی بود تا بیمارش کند و تبدار.این دختر که سنی ندارد ؛ فقط 28سال !مردم قم که جریان را متوجه شدند ، آمدند ساوه تا حضرت را ببرند قم . حضرت با دیدن مردم قم یادش به حدیثپدربزرگش امام صادق افتاد که فرمود : ” بانویی از فرزندان من به نام ” فاطمه ” در آنجا رحلت میکند و همان جادفن میشود که با شفاعت او همهی شیعیان ما وارد بهشت میشوند . “
حالا دیگر مطمئن شده بود خودش همان وجودی است که امام صادق وعده داده بود . مردم فاطمه را از ساوه به قمبردند . مردم قم گروه گروه برای عرض تسلیت مرگ برادران و دیدن و عیادت بانو میآمدند. موسی بن خزرج هملایقترین فرد بود برای میزبانی حضرت . توی همین فرصت 17 روز که در قم بود سؤالات مردم را جواب میداد وبرایشان احادیث اجدادش را نقل میکرد . ” بیت النور” هم جایی شده بود برای عبادت دختر موسی بن جعفر.تب و بیماری اما تمام وجودش را گرفته بود . همان جا توی قم از دنیا رفتند .پیکر مطهرش را به مکانی به نام ” بابلان ” بردند و پیرمرد باتقوایی به اسم قادر را انتخاب کردند برای کارهای تدفین!قبر که آماده شد دو سوار نقابدار آمدند و کارهای تدفین را انجام دادند و بدون اینکه حرفی بزنند ، رفتند.مردم قم هم حرفی نزدند . چون میدانستند ” معصوم را تنها معصوم تدفین میکند.” فقط خوشحال بودند که فاطمه برادرش را دید . همان روزها هم از بوریا برروی قبرش سایبانی ساختند ولی طولی نکشید که گنبد و بارگاه حضرت آماده شد برای دوستدارانی که میروند قم برای بهشتی شدن !
در لحظهی زیارتت
در لحظهی بهشتی شدنت
در لحظهی شناخت حضرت
التماس دعا
خواهر حوا بهرامي
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1392/11/20 ساعت 11:50:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |