سعادت در گرو اعمال است، نه ادّعا و شعار!!
بنى اسرائیل گمان مىكردند كه باید همه ى انبیا از نژاد آنان باشند و بخاطر قدیمى بودن دین آنان و كتاب تورات، خودشان را برتر میدانستند و لطف الهى را فقط مخصوص خودشان دانسته و با این گمان با مسلمانان محاجّه و گفتگو مىكردند اما صاحب اختیار همه ى انسانها، خداست. او به همه لطف دارد و مىتواند هر كس را از هر نژادى كه باشد، مورد عنایت خاصّ خود قرار دهد.
قُلْ أَ تُحَاجُّونَنا فِی اللَّهِ وَ هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ وَ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ (بقره ـ 139)
(اى پیامبر! به اهل كتاب) بگو: آیا دربارهى خداوند با ما مجادله مىكنید، در حالى كه او پروردگار ما و شماست و اعمال ما براى ما و اعمال شما از آنِ شماست و ما براى او خالصانه عبادت مىكنیم.
از آنجا كه یهود و غیر آنها گاه با مسلمانان به محاجه و گفتگو برمىخاستند و مىگفتند: تمام پیامبران از میان جمعیت ما برخاسته، و دین ما قدیمىترین ادیان و كتاب ما كهن ترین كتب آسمانى است، اگر محمد نیز پیامبر بود باید از میان ما مبعوث شده باشد!
گاه مىگفتند:” نژاد ما از نژاد عرب براى پذیرش ایمان و وحى آمادهتر است، چرا كه آنها بتپرست بودهاند و ما نبودیم. و گاه خود را فرزندان خدا مىنامیدند و بهشت را در انحصار خودشان!
قرآن در آیه فوق خط بطلان به روى همه این پندارها كشیده است.
این آیه، در واقع هشدار به اهل كتاب است كه از ادّعاهاى بىدلیل دست بردارند. آنها مىگفتند: ما به خدا نزدیكتر و یا فرزندان او و یا محبوبان او هستیم.
بنى اسرائیل گمان مىكردند كه باید همه ى انبیا از نژاد آنان باشند و به خاطر قدیمى بودن دین آنان و كتاب تورات، خودشان را برتر مىدانستند و لطف الهى را فقط مخصوص خودشان دانسته و با این گمان با مسلمانان محاجّه و گفتگو مىكردند.
پیامهای آیه:
1 ـ صاحب اختیار همه ى انسانها، خداست. او به همه لطف دارد و مىتواند هر كس را از هر نژادى كه باشد، مورد عنایت خاصّ خود قرار دهد. «هُوَ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ»
2 ـ سعادت هر كس در گرو اعمال اوست. ادّعا و شعار كارساز نیست. «لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ»
3 ـ ملاك قرب به خداوند، عبادت خالصانه و منزّه دانستن او از شریك است. «نَحْنُ لَهُ مُخْلِصُونَ»
بزرگترین ظلمها، ظلم فرهنگى و كتمانِ حقایق است!!
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطَ كانُوا هُوداً أَوْ نَصارى قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره ـ 140)
یا مىگویید كه ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط، یهودى یا نصرانى بودند؟ بگو: شما بهتر مىدانید یا خدا؟ (چرا حقیقت را كتمان مىكنید؟) و چه كسى ستمكارتر است از آن كس كه گواهى و شهادت الهى را (دربارهى پیامبران) كه نزد اوست، كتمان كند و خدا از اعمال شما غافل نیست.
این آیه، در ادامه مباحث آیه قبل خطابى دیگر به اهل كتاب است، كه شما آن قدر به یهودى یا نصرانى بودن خود مباهات مىكنید كه حتّى حاضرید بزرگترین افتراها را به بهترین اولیاى خدا نسبت دهید؟!
آیا مىگویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران دیگر از نسل یعقوب «اسباط»، با آنكه قبل از نزول تورات و انجیل بودهاند، یهودى و نصرانى هستند؟
آیا این ستمگرى نیست كه واقعیّتى را كه بدان واقفید بپوشانید و این حقیقت روشن تاریخى را بر عامّه مردم كتمان كنید و چنین وانمود كنید كه همه پیامبران، تابع یهودیّت یا نصرانیّت بودهاند؟ ولى بدانید كه خداوند از آنچه شما انجام مىدهید غافل نیست.
عجیب است، وقتى انسان روى دنده لجاجت و تعصب مىافتد حتى مسلمات تاریخ را انكار مىكند، مثلا آنها پیامبرانى همچون ابراهیم و اسحاق و یعقوب را كه قبل از موسى و عیسى به دنیا آمدند و از جهان رفتند، از پیروان موسى یا مسیح مىشمارند و یك واقعیت به این روشنى را كتمان مىكنند، واقعیتى كه با سرنوشت مردم و دین و ایمان آنها سر و كار دارد، به همین دلیل قرآن آنها را ستمكارترین افراد معرفى كرده است، زیرا هیچ ستمى بالاتر از این نیست كه افرادى آگاهانه حقایق را كتمان كنند و مردم را در بیراههها سرگردان سازند.
پیامهای آیه:
1 ـ گاهى تعصّب به جایى مىرسد كه شخص حاضر مىشود واقعیّتهاى روشن تاریخى را تحریف و یا انكار كند. «أَمْ تَقُولُونَ»
2 ـ بزرگترین ظلمها، ظلم فرهنگى و كتمانِ حقایق است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ»
3 ـ علم خداوند به كتمان و ظلمها، باید براى ما هشدار باشد. «وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»
منبع: بخش قرآن تبیان
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1393/05/17 ساعت 11:40:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |