موضع انتقادي در رابطه ميان دين و رسانه



برخي انديشمندان از موضعي انتقادي به رابطه ميان دين و رسانه نظر افكنده و با تحليل ماهيت اين دو مقوله، بر تعاند و تباين آنها، دخل و تصرف‏هاي تحريف‏كننده رسانه‏هاي نوين در پيام دين، ناتواني ذاتي رسانه از پذيرش و انعكاس پيام دين و در نهايت، لزوم بهره‏گيري از رسانه‏هاي سنتي و نهادها و سازمان‏هاي مذهبي براي تبليغ و ترويج دين و فرهنگ مذهبي تأكيد كرده‏اند و در خصوص پيامدهاي استفاده از رسانه‏هاي نوين به دين‏مداران هشدار داده‏اند.


از اين‏رو، نيل پستمن (Postman) به عنوان برجسته‏ترين منتقد اين عرصه بر اين باور است كه رسانه‏هاي نوين، به ويژه تلويزيون براي انعكاس پيام دين، ابزار و وسيله ارتباطي مناسبي شمرده نمي‏شود. به اعتقاد وي، مهم‏ترين عناصر اوليه يك برنامه ديني برخورداري از نوعي قداست معنوي و ماوراء مادي است. در حالي كه تلويزيون ذاتا روان‏شناسي «اين جهاني» دارد و ماهيت اين جهاني آن را نمي‏توان به صورت «آن جهاني» مطلوب دين تغيير داد. از اين‏رو، انعكاس دين در رسانه موجب مي‏شود تا يك پيام قدسي به آييني عادي و مادي تبديل گردد.

به بيان وي، ذهن، روح و خاطره ما آنچنان از برنامه‏هاي عادي روزمره و سرگرم‏كننده، تبليغات تجاري و انواع فيلم‏هاي تفريحي انباشته و اشباع شده است كه اصولاً مشكل مي‏توان تصور كرد كه بتوانيم تلويزيون را از ساختار و خصلت غير روحاني آن خارج كرده و به آن هاله قدسي و ويژگي معنوي ببخشيم. تماشاچي مي‏داند كه تنها با فشردن يك دكمه مي‏تواند هر لحظه اراده كند از «آن جهان» به «اين جهان» و از «قداست» و «معنويت» به «روزمرگي» باز گردد و به جاي مراسم مذهبي يك مسابقه ورزشي، پيام بازرگاني يا كارتون را بر صفحه تلويزيون ظاهر سازد. به علاوه، قبل و بعد از برنامه مذهبي نيز انبوهي از آگهي‏هاي تجاري، اعلام برنامه، تصاوير غير ديني، گفت‏وگوهاي عادي و عاميانه پخش مي‏شود كه فضاي ذهن و ضمير بيننده را به امور اين جهاني و كم‏ارزش و حتي بي‏ارزش سوق مي‏هد.1

پستمن همچنين در توضيح‏مخاطب‏محوري تلويزيون و محدوديت‏آن درانتقال‏پيام‏ديني‏مي‏نويسد: رئيس اتحاديه ملي تلويزيون‏هاي مذهبي، قانون نانوشته و لازم‏الاجراي برنامه‏هاي مذهبي تلويزيوني را اين‏گونه بيان مي‏كند:

انسان سهم خود را در برخورداري از بينندگان و تماشاچيان زماني مي‏تواند بالا برد كه هر چه را كه آنها مي‏خواهند و طلب مي‏كنند، بتواند به آنها عطا كند. [در حالي كه] هيچ‏يك از بنيان‏گذاران مذهبي، نه بودا، نه موسي[ عليه‏السلام]، نه عيسي[ عليه‏السلام] و نه محمّد[ صلي‏الله‏عليه‏و‏آله] و نه حتي لوتر، هيچ‏كدام هر چه را مردم مي‏خواستند به آنان هديه نمي‏كردند؛ بلكه چيزي را عرضه مي‏داشتند كه براي آنها ضروري و مفيد بود. اما تلويزيون، اين وظيفه و مسئوليت را ندارد كه آنچه مردم بدان نيازمند هستند و براي آنها ضروري و مفيد است، به آنها عرضه كند؛ زيرا تلويزيون «دوستدار مصرف‏كننده» است.2

پستمن در ادامه اضافه مي‏كند:

خدايي كه تلويزيون ارائه مي‏دهد، شبحي خيالي و پيكره‏اي نامتعالي است. درست است كه نام او پيوسته بر زبان مي‏آيد و اغلب مخاطب قرار مي‏گيرد، ولي هيئت ظاهري و نحوه ظهور واعظ مبلغ او و نيز شيوه مشخص، حساب شده و دقيق و مصمم او در به زبان آوردن نام خداوند، اين پيام صريح را از درون صفحه تلويزيون به بيرون منتقل مي‏كند كه اين اوست كه بايد مورد توجه و پرستش قرار گيرد نه خدا … قدرت اصلي تلويزيون در گشودن دريچه قلب ما بر روي شخصيت‏هاست، نه باز كردن دريچه مغز ما براي ورود و پردازش تصورات انتزاعي و مجرّد و همچنين انديشيدن به اين مقوله‏ها.3

برخي نيز نقش رسانه در تقدّس‏زدايي از زمان و مكان را دليل مخالفت خويش با عملكرد رسانه ذكر كرده‏اند. ترديدي نيست كه در همه اديان، زمان‏ها و مكان‏هاي مقدسي وجود دارد. اديان با دعوت مؤمنان به حضور در زمان و مكان مقدس، آنها را از دنياي روزمرّه و غيرمقدس فراتر برده و با تشريح اعمال و آداب اين فراروي را نهادينه مي‏سازند. فضاهاي جديد رسانه براي ارائه مراسم مذهبي اگرچه توجه به مكان و زمان را به طور مجازي در خود مي‏پرورانند، اما مقيد به اين دو مقوله نيستند. رسانه در عوض ايجاد فضاي خاص با ارائه ابژه‏ها، رنگ‏ها، تصاوير، نگاه‏ها، و ژست‏ها را تشويق مي‏نمايند تا تأثير همانندي بر آگاهي و احساس عاطفي و ديني عزاداران بگذارند. ارائه وجوه مقدس در رسانه بيشتر از طريق توجه به تجليات ظاهري مراسم، شعائر تأثيرگذار، تأكيد بر فرم و ارائه نمادهاي ديني صورت مي‏گيرد.4

به بيان ديگر، رسانه نه فقط در خصوص زمان و مكان، كه به طور كلي مرز ميان مقدس و غيرمقدس را مخدوش ساخته است. به تعبير باربرو:

رسانه‏ها تا حدودي تمايز ميان امر مقدس و نامقدس را از بين برده‏اند. رسانه حصاري را كه دين پيرامون امر مقدس ايجاد كرده است و به حفاظت از آن مي‏پردازد، فرو ريخته است. اين امر، به ويژه در مورد تلويزيون صادق است كه راز و افسون را به حوزه امور غيرمقدس وارد ساخته و امري را كه زماني مقدس به شمار مي‏آمد، اينك غيرمقدس كرده است.5

برخي نويسندگان نيز به طور كلي، ريختن پيام معنوي و قدسي دين در ظرف رسانه به مثابه برجسته‏ترين فراورده تمدن سكولار جديد را موجب كاهش معنويت و زوال قدسيت و در نهايت، عادي شدن و دنيوي شدن آن مي‏دانند.

برخي نيز رسانه را نه به طور عام، بلكه در برخي كاركردها، ناهمسو يا معارض با دين قلمداد كرده‏اند. از جمله اين موارد نقش رسانه در برجسته‏سازي گروه‏هاي مرجع عرفي است. گروه‏هاي مرجع، از جمله گروه‏هاي فعال اجتماعي هستند كه براي عامه مردم، به ويژه جوانان و نوجوانان نقش الگويي دارند. ميزان نفوذ اين گروه‏ها در هر جامعه به شرايط فرهنگي حاكم بر جامعه دارد. در جامعه ديني، انتظار اين است كه نخبگان مذهبي يا داراي تمايلات ارزشي اثرگذارترين گروه مرجع براي عموم افراد آن جامعه باشند. ولي رسانه‏ها معمولاً گروه‏هاي مرجع عرفي برجسته داراي ارزش‏هاي غالب اين جهاني همچون قهرمانان ورزشي، هنرپيشگان و… را تبليغ كرده و جوانان را به الهام و پيروي از مرام آنها دعوت مي‏كنند.

رسانه علاوه بر برجسته‏سازي گروه‏هاي موسوم به مرجع، زمينه ارتباط بين‏الذهني ميان مخاطب با برخي گروه‏هاي شبه مرجع را نيز فراهم مي‏سازند. به بيان برخي نويسندگان: «رسانه‏ها، مردمي را نشان مي‏دهند كه فعاليت‏هاي خاصي را انجام مي‏دهند. اينها مي‏توانند مدل و راهنماي همه بينندگان اين‏گونه برنامه‏ها قرار گيرند. اين اعمال مي‏توانند براي هميشه بخشي از شخصيت ذاتي تماشاگران شوند. رسانه‏ها همچنين صدها نوع گروه مختلف اجتماعي را نشان مي‏دهند. الگو و انگاره سازمان اجتماعي و رفتار اعضاي آنها با يكديگر مي‏تواند از سوي مخاطبان مشاهده و ياد گرفته شود و در موارد مشابهي كه بيننده وارد اين گروه‏ها يا با آنها وارد مذاكره و رابطه مي‏شود، مورد استفاده قرار گيرند.»6

برخي نيز با ارجاع به مصاديق و موارد خاص، رسانه را به دليل تأثير اخلالگر در فرايند اجراي مناسك و انجام اعمال عبادي مورد انتقاد قرار داده‏اند:

اگر در غياب دوربين هر كس در حقيقت با خداي خود تنهاست، در حضور دوربين‏ها هر فرد خود را در معرض تماشا مي‏بيند. هم اجراكننده و هماهنگ‏كننده مناسك و هم مشاركت‏كنندگان از تأثير اين شرايط مصون نيستند. عكس‏العمل‏هاي غلوآميز از يك‏سو، و بي‏تفاوتي موجود در صورت افراد شركت‏كننده از سوي ديگر، تحت تأثير حضور دوربين‏هاي تلويزيوني است. حضور دوربين مناسك را از حالت طبيعي آن خارج مي‏سازد و خلوص آن را تحت تأثير قرار مي‏دهد.7

كالايي شدن اقلام فرهنگي و محصولات نمادين رسانه‏ها، ضرورت متابعت از منطق بازار و چرخه تعاملات اقتصادي، مخاطب محوري و تلاش در جهت انطباق با سليقه و خواست مخاطب، تلقّي مخاطب به مثابه مشتري متقاضي و انتخابگر، دخل و تصرف در واقعيت و مشاركت در خلق واقعيت مجازي، استفاده ابزاري از دين و ارزش‏هاي ديني و… نيز از جمله مواردي است كه تعامل دين و رسانه را دستخوش چالش مي‏سازد.

برخي نويسندگان در مقام داوري ميان ديدگاه‏هايي كه رسانه را عمدتا به دليل خاستگاه يا عملكرد غالبا سكولار، ابزار مناسبي براي انعكاس و انتقال پيام دين نمي‏دانند، بر اين باورند كه براي فهم بهتر تعامل رسانه و دين، بايد آنها را درچارچوب پارادايم پساسكولار همراه با رويكردي فرهنگ‏گرا مورد تحليل و ارزيابي قرار داد. اين رويكرد بر مفروضات زير مبتني است:

1. رسانه مي‏تواند محتواي سكولار عرضه كند، ولي ماهيت يا عملكرد رسانه‏اي هرگز سكولار نيست.

2. رسانه در بيان مفاهيم و باورهاي ديني، ناچار از نظام نشانه‏هاي خود استفاده مي‏كند و از اين نظر، همه رسانه‏ها به يك اندازه مفاهيم قدسي و آسماني را زميني مي‏كنند.البته‏زميني‏كردن‏هرگزبه معناي‏سكولاركردن‏نيست.

3. رويكرد ماهيت‏گرا يا رويكرد معتقد به عملكرد رسانه‏اي، كه در پارادايم سكولار يا مدرنيته عمل مي‏كند، رسا نيستند و به بازنگري نياز دارد.

4. رسانه‏ها، بستري براي تعامل دين و فرهنگ مردم‏پسند هستند. از اين‏رو، ارائه دين در رسانه‏ها از مسير فرهنگ مردم‏پسند هر جامعه‏اي مي‏گذرد.

5. فهم تعامل دين، رسانه و فرهنگ مردم‏پسند، به كمك رويكردي فرهنگ‏گرا در پارادايم پساسكولاريسم ممكن مي‏شود. در اين معنا، رسانه‏هاي جمعي در حال سكولار كردن مفاهيم و باورهاي ديني در برنامه‏هاي خود نيستند، بلكه بيش از پيش از مفاهيم و استعاره‏هاي فرهنگ‏پسند براي ساختن‏برنامه‏هاي ديني كمك مي‏گيرند.

6. در نتيجه، رسانه‏ها ماهيتا ديني سكولار شده به مردم عرضه نمي‏كنند، بلكه ديني آغشته به فرهنگ عامه‏پسند را به نمايش درخواهند آورد.

7. اين فرايند برآمده از ماهيت رسانه‏ها نيست، بلكه رسانه‏ها فقط آن را تشديد مي‏كنند. بنابراين، همواره بايد يك جريان پالايش دين از مطالب عامه‏پسند در سطوح گوناگون جامعه، از جمله‏دررسانه‏هاوجودداشته باشد.8



1و2و3ـ نيل پستمن، زندگى در عيش، مردن در خوشى، ص 256/ ص 259/ ص 261ـ262.
4ـ مهرى بهار، تلويزيون، ابژه‏هاى دينى و سكولاريسم، در: دين و رسانه، ص 92.
5ـ جيزس مارتين باربرو، رسانه‏هاى گروهى به مثابه جايگاه مقدس‏سازى دوباره فرهنگ‏هاى معاصر در: بازانديشى درباره رسانه، دين و فرهنگ، ص 146.
6ـ ملوين دفلور و اورت دنيس، شناخت ارتباط جمعى، 1383، ص 647.
7ـ اعظم راودراد، تعامل دين و رسانه، در: مجموعه مقالات دين و رسانه، ص 213.
8ـ مسعود كوثرى و مقداد مهرابى، سكولاريسم، پساسكولاريسم و تلويزيون، در: مجموعه مقالات همايش سراسرى رسانه تلويزيون و سكولاريسم، 1386، ص 220ـ221.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.