چگونگي ارتباط دين و رسانه
ارتباط دين و رسانه با توجه به تنوع پيامها و آموزههاي دين و متقابلاً تنوع رسانهها و ظرفيتهاي متفاوت آنها، متفاوت خواهد بود. رسانههاي گوناگون نوشتاري، گفتاري، صوتي و تصويري هر يك به تناسب ظرفيتها و محدوديتهاي ذاتي، راهبردهاي فرهنگي، سياستهاي برنامهسازي، نوع و قالب برنامه، ميزان تقاضا، نقشها، كاركردها، اهداف و انتظارات، نسبتهاي متفاوتي با دين دارند. علاوه بر اينكه اقتضائات و ظرفيتهاي زمينهاي و بافت فرهنگي ـ اجتماعي محل فعاليت رسانه، ويژگي مخاطبان، سطح و نوع تقاضا، امكانات بهرهوري از توانشهاي بالفعل و بالقوّه رسانه، درجه و توان حرفهاي گردانندگان رسانه، مديريت رسانه، امكانات جانبي فعاليتهاي رسانهاي و… نيز در اين نسبتسنجي مؤثر خواهند بود. پيامهاي ديني نيز فينفسه تنوع درخور توجهي دارند. گاه اين تنوع در مقام ابلاغ و ارائه، پيچيدگي بيشتري مييابد. براي مثال، يك پيام گاه در قالب سخنراني يا ميزگرد به راحتي قابل ارائه و انتقال است، در حالي كه تبديل آن به قالبهاي تصويري مستلزم بهرهگيري از تخصصهاي ويژه و اعمالتصرفات متناسب خواهد بود؛ روشن است كه تبديل پيامهاي دين به قالبهاي متناسب رسانهاي و برنامهسازي بر اساس سوژههاي ديني، نيازمند اعمال تصرفات فني و حذف و اضافات كارشناسانه خواهد بود. واقعيتي كاملاً طبيعي كه گاه موجب بيمهري برخي دينباوران به رسانه و كارگزاران آن ميشود.
نكته ديگري كه قبلاً نيز به اجمال اشاره شد، تشخيص مصداقي پيام ديني و شاخصهاي تمايز آن با ساير پيامهاي فرهنگي است. اين موضوع، به ويژه در آنجا كه دين به عنوان يك واقعيت اجتماعي و نه مجموعهاي از معارف درون متني موردنظر است، نمود برجستهتري مييابد. به بيان برخي نويسندگان:
در جهان اسلام تمايز اندكي ميان دين و فرهنگ وجود دارد و به همين دليل، راديو ـ تلويزيونهاي دولتي معمولاً به پخش برنامههايي ميپردازند كه فرهنگي، اجتماعي، سياسي و نظاير آنها، ولي در عين حال ديني هم هستند. همچنين زمان قابل توجهي به پخش اذان و نماز و گفتههاي رهبران سياسي و مذهبي اختصاص داده ميشود… .1
بيترديد، فرهنگي شدن برخي عناصر ديني و درآميختگي تدريجي آنها با ساير عناصر و پديدههاي فرهنگي در مقام تحقق، تشخيص نوعيت و تفكيك آنها از عناصر پيراموني را در بسياري موارد مشكل و گاه غيرممكن ميسازد. هر دين معمولاً به ميزان قدمت، ظرفيتهاي دروني، فرصتهاي تاريخي ـ اجتماعي، تعدد پيروان، وجود و عدم ساير اديان، موقعيت جغرافيايي، نحوه تعامل با عناصر پيرامون، امكانات محيطي و… تدريجا به درون عناصر فرهنگي جامعه راه يافته و رنگ و لعاب فرهنگي به خود ميگيرد. كمتر سنتي از سنن كهن منسوب به يك دين را ميتوان يافت كه تصوير متني آن [در اديان داراي منابع مأثور] با اشكال عيني و تحقق يافته آن انطباق و همخواني كامل داشته باشد. اين خود دليل روشني بر تأثيرپذيري آنها از آميزههاي فرهنگي اعصار متقدم است. از اينرو، بسياري از عناصر فرهنگ عامه در يك جامعه را ميتوان با ارجاع به برخي معيارهاي درون ديني، ديني يا همخوان با دين تلقّي كرد. برخي نيز با همين معيارها غيرديني و يا ضدديني شمرده ميشوند.
البته برخي عناصر ركني و بنيادين هستند كه به رغم پذيرش عوارض فرهنگي، همچنان هويت و اصالت ديني خويش را حفظ ميكنند. بر اين اساس، ارباب رسانه براي بهرهگيري از دين و عناصر فرهنگ ديني در برنامههاي خود يا انعكاس پيامهاي دين در قالبهاي رسانهاي الزاما نبايد به منابع مكتوب و مأثور و تفسيرهاي بيواسطه متني مراجعه كنند. هرچند اگر اين مراجعه روشمند و همراه با رعايت معيارهاي كارشناسانه صورت پذيرد، امكان زيادي براي دستيابي به مضامين و مندرجات اصيل و درونمايههايي با خلوص بيشتر را فراهم خواهد ساخت كه خود ميتواند به مثابه معياري براي سنجش قرينههاي فرهنگي آنها به كار گرفته شود.
سؤال ديگري كه در اين بخش امكان طرح داشته و برخي نيز تلويحا بدان توجه دادهاند اينكه يك دين تا چه ميزان آمادگي براي پوششدهي به عرصههاي گوناگون فعاليت رسانهاي را دارد يا اساسا انتظار ايفاي چنين نقشي تا چه ميزان موجّه خواهد بود؟ به بيان ديگر، اگر زمينه ورود تمام عيار دين به رسانه فراهم باشد، دين معمولاً در كدام حوزه بهتر و بيشتر به ايفاي نقشهاي مورد انتظار قادر خواهد بود؟ به بياني مصداقي، تا كجا ميتوان از يك دين داراي صبغه اجتماعي زياد همچون اسلام متوقع بود تا در ضرورتهاي كاركردي رسانه همچون فرهنگسازي، انتقال و اشاعه فرهنگي، جامعهپذيري، اطلاعرساني، آموزش، كنترل اجتماعي، بسيج، تفريح و سرگرمي و تبليغات ايفاي نقش كرده و به محتوا يا فرم پيام و برنامه متناسب با ظرفيتهاي خويش جهت دهد؟ بيشك، پاسخ تفصيلي اين سؤال به ظرفيتشناسي دين و رسانه، قابليتهاي رسانهاي شدن دين، معيار ديني بودن يك برنامه و گونههاي مختلف انعكاس بستگي دارد كه به طور ضمني به برخي از آنهادرمباحثذيلاشارهشده است.
سؤال ديگري كه متعاقب اين سؤال زمينه طرح يافته اينكه چه نوع تعاملي ميان دين و رسانه مصحح اطلاق دو مفهوم «دين رسانهاي» يا «رسانه ديني» خواهد بود؟ بديهي است كه در كاربرد اول رسانه محور و دين تابع و در كاربرد دوم، دين محور و رسانه تابع ملاحظه شده است. پاسخ اين سؤال نيز در گرو شناخت و تحليل نحوه تعامل دين و رسانه و تعيين مراد از عناوين تابع و متبوع يا اصل و فرع در اطلاق فوق است. برخي منتقدان برآنند كه نحوه استفاده رسانه از دين به دليل سلطه سياسي و اقتصادي گروههاي ذينفع همواره ابزاري خواهد بود. لازم به ذكر است كه از «رسانه ديني» نيز برداشتهاي مختلفي وجود دارد و بالطبع اين اختلاف در نوع پاسخ به سؤال فوق انعكاس خواهد يافت. مهمترين تلقّيهاي ارائه شده از يك رسانه ديني عبارتند از: رسانه داراي مضمون و محتواي برگرفته از منابع ديني، رسانه داراي شكل، محتوا و هدف ديني، رسانه داراي نقش ايدئولوژيك در تبليغ و ترويج دين، رسانه داراي جهتگيري ديني، رسانه همسو با اهداف و آرمانهاي ديني، رسانه انعكاسدهنده فرهنگ و رسوم پذيرفته شده جامعه يا گروه مؤمنان، رسانههاي وابسته به سازمانها و مراكز ديني. ترديدي نيست كه غلبه گفتماني و حاكميت و سيطره دين و ايدئولوژي ديني بر نهادها و سازمانهاي رسمي و غيررسمي يك جامعه، به طور طبيعي همه بخشها از جمله رسانهها را متأثر ساخته و باورها، ارزشها، قواعد و احكام، و اخلاقيات ديني به انحاء طرق به درون سياستها، طرحها، برنامهها، خطمشيها، و در نهايت توليدات رسانهاي (خبري، اطلاعاتي، آموزشي، تفريحي و…) راه يافته و كم و بيش آنها را متأثر ميسازند.
1ـ مجيد محمّدى، دين و ارتباطات، 1382، ص 205ـ228.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1391/01/27 ساعت 11:40:11 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/01/27 @ 11:55:40 ق.ظ
مخلصی [عضو]
با سلام
از حسن نظر شما متشکرم دوست عزیز.