خوش آمدید
مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها
تاثیر نام نیک در تربیت افراد !!
شنبه 93/06/22
نامخوب، باعث تأثیرات مثبت و خوب در اشخاص میشود، این تأثیرات در روح و اعمال او هم واقع میشود و نتیجهی آن، نیکنامی شخص در دنیا و آخرت است، و البته نام، به تنهایی نمیتواند خوشبختی و سعادت افراد را تضمین کند اما میتواند یکی از عوامل مۆثر در سعادت انسان باشد.
وای،من دارم مادر می شم!!
نام هر فرد، نمادی از او و بیانگر هویت و شخصیت او در نزد دیگران است. به فرض مثال، وقتی یک ایرانی با فردی خارجی برخورد کند، همین که نام خود را بگویند، ملّیتشان روشن و مشخص می شود و با تصوراتی که از ملّیت هم دارند، یکدیگر را شناسایی می کنند و طبق آن با هم برخورد می کنند.
همچنین در تحقیقات دیگری که محققان دانشگاه نورث وسترن در ایلینویز انجام دادند مشخص شد که انتخاب اسم بسیار مهم تر از آن چیزی است که تاکنون تصور می شد و شاید به همین دلیل است که کتاب های اسم نزد مردم از محبوبیت بالایی برخوردارند.
به گفته این محققان، علم نشان می دهد که داشتن یک اسم زیبا و خوش آهنگ نه تنها احساس اطمینان فرد را افزایش می دهد بلکه موجب می شود دیگران به طور مثبت تری به وی نگاه کنند.
ادامه »چادر من و نگاه شوهرت
شنبه 93/06/22
داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز، همین که چادر مشکی ام را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم گفت:
این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟
بر گشتم به سمت صدا،دختری رادیدم ک درگوشه ی نمازخانه نشسته بود.
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله! با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق! اذیت نمیشی با این پارچه ی دراز دور و برت؟ خسته نمیشی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا آمدم حرف بزنم گفت: نگاه کن ببین چقدر زشت میشی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟ و بعد فقط بلدید گیر بدید به امثال من.
خندیدم و گفتم: چقدردلت ﭘُربود دوست من!هنوزاگرحرف دیگری مانده بگو.
اذیت نمیشی با این پارچه ی دراز دور و برت؟ خسته نمیشی از رنگ همیشه سیاهش؟
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.
گفتم: شاید حق با تو باشه عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.
با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…
گفتم: چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل. یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگ ِتوست!!
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟ گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.
گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛ غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید.
تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر. این تکالیف مکمل هم اند،
یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد،
و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض ِ بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.
همسر تو، تو را “دید"، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد.
کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد، وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟!
گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد. چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد، و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد.همسرت نسبت به تو دلسرد نشود. محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می شوم،زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم، بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.من روی تمام این علاقه هاخط قرمز کشیدم،تا به اندازه سهم خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
سکوت کرده بود.
گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد.حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان و صد جور جراحی ِ زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنی ست.چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.حالا بیا منصف باشیم. من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
بعد از یک سکوت طولانی گفت؛
هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم … راست می گویی…
منبع
حجاب نیوز
منبع : چادر من و نگاه شوهرت | حجاب برتر
ماجرای طلبه شدنم
شنبه 93/06/22
نوشته: عبدالزهرا (فرهاد) وثوقی
قبلِ نتایج کنکور میگفتن: چون شاید دانشگاه قبول نشه میخواد بره حوزه، بعدِ کنکور که شهر خودمون و رشته مورد نظرمو قبول شدم گفتن: قصد داره بره حوزه تا سربازی نره، یه عدّه میگفتن: رژیم داره برمیگرده همتونو میگیرن میکُشن!!
«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق»
خیلی از راههایی که تو زندگی جلوی پای ما گذاشته میشه، یک دعوت کننده داره که به طبع، اون مبلّغ و مبشر در نتیجهی پیمودنِ راه سهیم ماست.
الحَمدُلِله در زمان اوج هیجانِ دوره نوجوانی و جوانی، با مبشری آشنا شدیم که در سرنوشت ما خیلی تأثیر داشت. این تأثیر، وجوبِ آوردن حدیث بالا رو اثبات میکنه. یک عده نوجوون که پایبند به فضائل اخلاقی نبودند و از دین و مذهب فقط یه نماز، یه روزه و یه محرّم میشناختند، الآن افرادی معتقد به اصول انسانی و فطریاند، نهایت تلاششون اینه که فردی مفید باشند، به کسی بدی نکنند، توی علم از همه جلوتر باشند و از همه مهمتر اینکه افتخارشونه که بهشون بگن:
- خادم حضرت زهرا-
حالا فکرشو بکنید اگر اون مبشر نمیبود! آیا واقعاً اون بچهها به این راه میاومدند؟ آیا واقعاً ادب الآن رو داشتند؟
آره اون مبلغ کسی نبود غیر از یک سیّد روحانی
ادامه »