خوش آمدید
مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها
تسلیت وفات خانم حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
سه شنبه 97/11/30
ای مادر چـار آفتاب ادرڪـنـے
زهرای سرای بوتراب ادرڪـنـے
ما دست به دامان توئیم ای بانـو
یا فاطمۂ بنـے ڪلاب ادرڪـنـے
وفات خانم حضرت ام البنین (سلام الله علیها) تسلیت باد
ادامه »برگزاری نشست سیاسی با عنوان «سالهای رنج » با حضور استاد حسین مصیب زاده در مدرسه علمیه خواهران زهرای مرضیه سلام الله علیها اصفهان
یکشنبه 97/11/28
نشست سیاسی «سالهای رنج » با سخنرانی آقای حسین مصیب زاده از مبارزان قبل از انقلاب که دو سال در زندان ساواک تحت شکنجه بی رحمانه مزدوران ساواک قرار داشت و با حضور کادر، اساتید و طلاب در تاریخ 24 /97/11 در مدرسه علمیه خواهران زهرای مرضیه اصفهان برگزار شد.
استاد مصیب زاده در ابتدا با معرفی خود بیان داشت که در سن 19 سالگی در جلسات مذهبی با فردی به نام «ابراهیم جعفریان» که در کازرون فعالیت های سیاسی انجام می داد، آشنا شدم. او آنجا سرباز بود و پس از اتمام دوره خدمتش از من خواست که به اصفهان بروم و در فعالیت هایشان شرکت کنم. قبول کردم. بدون اینکه خانواده ام را در جریان این موضوع بگذارم راهی اصفهان شدم. و به استخدام ذوب آهن اصفهان در آمدم.
وی افزود : من در اصفهان ماندگار شدم و فعالیتهای انقــلابی ام روز به روز پــررنگ تر شد، به عضویت سازمان «مهدویون» در آمدم، پای ثابت برنامههای فرهنگی و مذهبی شهر شدم، اعلامیه پخش میکردم، نوارهای سخنرانی های امام (ره) را تکثیر میکردم،. در خانه باغ های خیابان مدرس و کهندژ مخفی می شدم، ساواک به من بدبین شد؛ همه جا را میگشت؛با بقیه دوستانم به تبریز رفتم. تعقیب و گریزهای ساواک ادامه پیدا داشت و تشدید می شد، اما فعالیت هایم را رها نکردم. در تبریز با ساواک درگیر شدم. جمعمان متفرق شد. خبری از ابراهیم جعفریان مسئول گروه نداشتم. برای رد گم کنی روزها در بازار تبریز به دنبال مردم عادی چشمم پی ابراهیم میگشت، یکبار در حین قدم زدن چشمم به تیتر درشت روزنامه اطلاعات می افتد: «مارکسیستهای اسلامی کشته شدند!» عکس مرتضی واعظی(اسم مستعار ابراهیم جعفریان) و خانمش زیر تیتر بود. ابراهیم جعفریان و همسرش دستگیر شدند و بعد از80 روز زیر شکنجههای ساواک به شهادت میرسند. همان ابراهیمی که واسطه ی ازدواج من با خواهر امیرشاه کرمی بزرگ {موسس مهدویون} شده بود. همان که برای من معلم درجه یک بود و به پشتوانه فکری او پا به عرصه انقلاب گذاشته بودم…
وی ادامه داد روزگار برایم سخت و طاقت فرسا شد. تصمیم گرفتم به اصفهان برگردم. فضای امنیتی شدیدی به وجود آمده بود . رفت و آمدها شدیدا کنترل می شد. ترمینال ها بسته شده بودند. ساواکی ها خودشان با ماشین های شخصی شان مردم را جابه جا می کردند. من و همسرم به سختی موفق شدیم به اصفهان برگردیم. ساواک هنوز دنبال بازداشت مابود. من و دیگر هم تیمی ها تصمیم می گرفتیم خودمان را مسلح کنیم. نارنجک و مهمات می ساختیم.. باید راهی پیدا می کردیم تا در اصفهان کارهای انقلابیمان پیش برود. شروع میکردیم به سر زدنهای خانهبه خانه دوست و آشناها؛ ، با خانم می رفتیم محله دردشت. «برای اینکه کسی به من مشکوک نشود، مدام به خانه قوم و خویشمان سر می زدم. غافل از اینکه ساواک آنها را هم زیر ذره بین دارد. یک روز به خانه یکی از آشناهایمان در دردشت رفته بودم. مسلح بودم، اما نارنجک ها را به خانمم دادم تا آنها را مخفی کند. زمانی که به خانه آشنایمان رسیدم، وقت ناهار بود. رفتم برای ناهار خرید کنم. به خانه برگشتم دیدم هیچ کس نیست. با خودم فکر کردم دارند ناهار را آماده میکنند. پای تلویزیون نشستم. ناغافل دو مامور ساواک آمدند داخل و من را دستگیر کردند. بردندم توی حیاط. چشم گرداندم، دورتادور خانه ماموران مسلح بودند. نادری همان دم در، اول حیاط ایستاده بود. آمد جلو، مشت کوبید توی صورتم و دست انداخت در دهانم که سیانور پیدا کند. اشتباهی گرفته بود، ما مهدویون اهل خودکشی نبودیم!»
حسین مصیب زاده افزود به زندان فرستاده شدم. فصل جدید و تلخی از زندگی ام رقم خورد. به خیابان کمال اسماعیل رفتیم که شکنجه گاه ساواک آنجا بود؛ شکنجه آغاز شد. زیر این شکنجه ها روزی هزار بار جان می دادم. برایم، اما مهم نبود. مهم فقط اعتقادات و آرمان هایم بود؛ هفت روز و هفت شب متوالی در زندان شکنجه شدم. ساواکی ها فحاشی میکردند، می زدند؛ شوخی نداشتند. رحم و مروتی هم در کار نبود. آنقدر با کابل و سیم می زدند که زیر دست و پایشان بیهوش می شدم. می گفتند نارنجک ها را کجا مخفی کرده ای؟ با چه کسانی همکاری میکنی؟جواب که نمی دادم شکنجه ها شدت می گرفت. یک بار از شدت شکنجه دل را زدم به دریا و خواستم همه چیز را بریزم روی دایره، اما به لطف خدا موقعی که می خواستم دهان باز کنم از هوش رفتم. چهار ماه و نیم آنجا بودم، ولی ساواک یک کلمه حرف هم از من نشنید. دستهایمان را قپان زده بودند و ساعتها ایستاده نگهم داشته بودند، بین صندلیهای آهنی می بستند و سوزن تهگرد به پلکهایش زدند. از طرف دیگر علاوه بر این شکنجه ها، ساواک خانواده ام را تحت تعقیب قرار داده بود چهار ماه و نیم گذشت. مرا به زندان دستگرد فرستادند. آزار و اذیت های ساواک، اما تمامی نداشت ساواکی ها وقتی دیدند نمی توانند با شکنجه از زیر زبانم حرف بکشند، تصمیم گرفتند روی مغزش کار و او را از اعتقاداتش دور کنند. نفوذی ها را پرورش دادند. فرستادنشان زندان. 30 زندانی سیاسی در بند شماره یک بودند که من هم از جمله آنها بودم. شکنجه های روحی در زندان دستگرد آغاز شده بود. حسین و تعدادی از زندانیان دیگر تصمیم به مقابله با آنها گرفتند. آگاه سازی زندانیان را شروع کردیم و گوش به گوش آرمان های امام(ره) را بین زندانی ها پخش می کردیم
حاج آقا مصیب زاده صحبتهایشان را اینگونه به پایان رساندند:
*درگذشت ابراهیم جعفریان، تلخ ترین خاطره ای است که از دوران فعالیت های زمان انقلاب به یاد می آورم.
*پدرم روی حلال و حرام خیلی تاکید داشت و همیشه به ما لقمه حلال داد.
*در تمام طول مبارزات سیاسی ام یک لحظه هم نسبت به آرمان ها و اعتقاداتم تردید نکردم و ایمانم سست نشد.
*زیر شکنجه که بودم مدام از خدا می خواستم که مرا از شر ساواکی ها نجات بدهد، طوری که جلوی همرزمانم رو سفید باشم.موقعی که می خواستم حرف بزنم، به لطف خدا بیهوش می شدم
برگزاری نشست سیاسی «انقلاب چهل ساله » با سخنرانی آقای سید روح الله رفعتی پور
شنبه 97/11/27
نشست سیاسی «انقلاب چهل ساله » با سخنرانی آقای سید روح الله رفعتی پور کارشناسی سیاسی مجتمع آموزشی امیرالمؤمنین علیه السلام با حضور کادر، اساتید و طلاب در مدرسه علمیه خواهران زهرای مرضیه سلام الله علیها اصفهان برگزار شد.
آقای رفعتی پور با اشاره به دستاوردهای این نظام فرمود در سالهای گذشته هفت دقیقه وقت لازم بود تا ایران بتواند تلاویو و حیفا را بزند ولی الان سه دقیقه وقت کافی است قبل از اینکه آمریکا و اسرائیل بتوانند عکس العملی نشان دهند . به عنوان مثال چند ماه پیش که محل اجلاس سران حزب دمکرات کردستان را زدند قرار بود صبح عملیات انجام شود ولی دستور عملیات ظهر صادر شد به دلیل نبود دو تن از فعالان حزب در جلسه؛ و به محض ورود آنها به اجلاس عملیات انجام شد و این نشان دهنده ی توانائی و اقتدار اطلاعاتی ایران است.
وی همچنین با اشاره به پیشرفتهای نظامی ایران بیان داشت که ضریب خطای موشکهای ایران به شش متر رسیده است و این نشان دهنده ی اقتدار نظامی ایران است. وی اشاره کرد که با وجود فشارهای اقتصادی و شرایط نابسامان اقتصاد کشور در تولید ناخالص ملی رتبه 18 دنیا هستیم. منتها فشارها از سمتی به مردم وارد می شود که مردم این فشارها را حس کنند.
این فعال سیاسی با بیان بسته شدن بسیاری از مراکز تولید گوشت داخلی و توزیع گوشتهای وارداتی عنوان کرد که بسیاری از اتفاقات دارای منشأ داخلی می باشد وتعمدی است.
وی همچنین با بیان اینکه مبنای بسیاری از شعارهای زمان انقلاب قرآنی بوده و از آیات نشأت گرفته، افزود شعارهای استقلال آزادی و یا نه شرقی و نه غربی همه در قرآن آمده است. در آیه 37 سوره نور خداوند ویژگی های انقلاب اسلامی را گفته و بیان شده هدف انقلاب اقامه ی حاکمیت دینی باشد.
وی همچنین افزود با یک نگاه اجمالی به اتفاقاتی که از اول انقلاب تا الان رخ داده به این پی می بریم که جز فضل خدا چیزی در کار نیست از بنی صدر تا جنگ و تحریم و مشکلات اخیر، و یاری خدارا به وضوح می توان دید.
ادامه »