خوش آمدید
مدرسه علمیه الزهرا المرضیه سلام الله علیها
ساده ترين و روشنترين دليل عقلى بر ولايت فقيه چيست؟
چهارشنبه 91/09/29
اصل تنزل تدريجى
مىتوان با توجه به يك اصل عقلائى، ولايت فقيه را تبيين كرد و آن اينست كه اگر امرى براى عقلا مطلوب بود، ولى به دلايلى تحقّق آن مشكل يا ناممكن گشت، به طور كلى دست از آن برنمىدارند، بلكه مرتبه نازلتر آن را انجام مىدهند و به تعبير ديگر از اهمّ دست مىكشند و به مهمّ مىپردازند. آنها در امور مهم نيز اين درجه بندى را رعايت مىكنند. اساساً درجه بندى اهميت امور به همين منظور است كه اگر به دليل شرايطى امر درجه اول ناممكن يا مشكل شد، امر درجه دوم را جايگزين و بَدَل آن قرار دهند. اين اصل عقلايى را «تنزّل تدريجى» مىناميم. كه آن را اسلام نيز پذيرفته است. در فقه موارد فراوانى داريم كه در آنها اين اصل اجرا شده است. براى توضيح اين مطلب به دو مثال اكتفا مىكنيم.
1ـ فرض كنيد كسى قصد خواندن نماز را دارد. ايده آل آن است كه نماز به حالت ايستاده خوانده شود، ولى اگر شخصى به علت بيمارى قادر به خواندن نماز ايستاده نيست، آيا بايد نماز را رها كند؟ همه فقها مىگويند: هر مقدار از نماز را مىتواند، ايستاده بخواند و هرگاه نتوانست نشسته بخواند. در مرتبه بعدى اگر شخصى نماز را نمىتواند ايستاده بخواند، دستور فقهى اين است كه نشسته بخواند و اگر نشسته هم نمىتواند، خوابيده بخواند.
2ـ اگر كسى چيزى را براى جهت خاصّى وقف كرد، مثلاً منافع باغى را وقف شمع حرم امام معصوم (عليه السلام) كرد، اكنون كه شمعى وجود ندارد، منافع آن باغ را چه كنند؟ آيا مىتوان گفت چون مورد مصرف اولى منتفى است، اين مال موقوفه را رها كنيم؟! يقيناً چنين نيست. بايد در نزديكترين مورد روشنايى مصرف كنيم، مثلاً منافع آن باغ را هزينه برق نمائيم، زيرا برق نزديكترين امر به شمع است. اين را «تنزل تدريجى» مىناميم كه اصطلاحاً رعايت «الاهمّ فالاهمّ» نيز ناميده مىشود.
فقيه عادل، نزديكترين فرد به امام معصوم
بر اساس نظام عقيدتى اسلام، حاكميت از آن خداست. از طرفى خداى متعال در اداره امور اجتماعى انسانها دخالت مستقيم نمىكند و حاكميت را به انبيا و امامان معصوم واگذار كرده است. در موقعيتى كه معصومِ منصوب از سوى خدا، بر كارهاى اجتماع حاكميت ندارد، چه بايد كرد؟ آيا مىتوان گفت در چنين موقعيتى حكومت را رها كنيم؟! چنين سخنى مقبول نيست، زيرا در جاى خودش ثابت شده است كه اصل حكومت در هر جامعه اى ضرورت دارد. در اينجاست كه ولايت فقيه را با استناد به اصل «تنزل تدريجى» ضرورى مىدانيم. فقيه جامع شرايط، بديل امام معصوم(عليه السلام) است و در رتبه بعد از او قرار دارد. البته فاصله ميان معصوم و فقيه عادل بسيار است ولى نزديكترين و شبيه ترينِ افراد به اوست در امر حكومت ظاهرى بر مردم.
حاصل آنكه خداى متعال در مرتبه اول حاكميت است، پس از او رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) و سپس امامان معصوم(عليهم السلام) حاكم شرعىاند. آيا پس از اين، مرتبه چهارمى در حاكميتْ وجود دارد؟
بايد گفت: در زمان غيبت امام معصوم، طبق ديدگاه شيعيان ولى فقيه مرتبه چهارم از حاكميت را دارد، زيرا فقيه جامع الشرايط به امام معصوم نزديكتر است. چون حاكم اسلامى بايد واجد صفاتى مانند آگاهى به قوانين و مقررات اسلامى، آگاهى به مصالح اجتماعى، و صلاحيت اخلاقى كه ضامن امانتدارى و رعايت مصلحت عمومى است باشد. در معصوم تمامى اين شرايط وجود دارد، زيرا معصوم به دليل عصمتش مرتكب هيچ تخلّفى از قانون شرع نمىشود و به سبب علم غيبى كه دارد به قوانين شرعى و مصالح جامعه كاملاً آگاه است. فقيه جامع شرايط نيز بايد همين شرايط را در رتبه نازل داشته باشد، تا حاكميتش مشروع باشد. يعنى بايد داراى ملكه فقاهت و اجتهاد باشد تا احكام اسلام را بخصوص در زمينه مسائل سياسى و اجتماعى بهتر از ديگران بشناسد. و نيز بايد داراى ملكه تقوى و عدالت باشد تا مصالح جامعه را فداى مصالح شخصى و گروهى نكند و همچنين بايد به مصالح سياسى و اجتماعى و بين المللى آگاه باشد تا شياطين نتوانند او را فريب دهند و از مسير عدل و قسط منحرف كنند.
چرا اشک بر امام حسین علیه السلام؟فلسفه اشک
سه شنبه 91/09/28
اگر قبول داريم كه حضرت سيدالشهداء (عليهالسلام) با شهادت خويش به مقام فنا -كه بالاترين مرحله سلوك است- رسيدهاند، ديگر اشك ريختن براى او چه معنا دارد؟
اين سخن از دو جهت ناصواب است: نخست آن كه حكمت گريه بر اباعبدالله (عليهالسلام) تنها به جهت قربانى شدن، مظلوميت و به اسارت درآمدن خانواده ايشان نبود ثانياً امامان (عليهمالسلام) پس از حضرت حسين (عليهالسلام)- كه در مقام حق اليقين بودند و هيچ غيبى از آنان مستور نبود- علاوه بر توصيه به گريه بر اباعبدالله (عليهالسلام) خود نيز بر اين واقعه مىگريستند و مجالس سوگوارى برپا داشته و به ديگران نيز توصيه مىكردند. آيا آنان از حكمتها و باطن ماجراى كربلا بىاطلاع بودند؟ به نظر مىرسد گريه بر اباعبدالله (عليهالسلام) حكمتهاى ديگرى نيز دارد، كه امامان (عليهمالسلام) اين گونه آن را به پيروان خود آموزش مىدادند.
ادامه »
به فکر حضرت مهدی (عج) نیستیم؟!(4)
دوشنبه 91/09/27
* او هم منتظر امر خداست
زمانی مرحوم شیخ ابراهیم حایری در مسجد کوفه معتکف بود، حضرت غایب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را در خواب دید، حضرت به او فرمود: این ها که در این جا معتکفند، از خوبان و صلحا هستند، ولی هر کدام حاجتی دارد: مال، عیال، خانه، قضای دین، رفع کسالت و مرض و … ولی هیچ کس به فکر من نیست و برای ظهور و فرج من به طور جدی دعا نمی کند! گویا حضرت علیه السلام از ما می خواهد که اعتکاف و توسل و دعایمان برای خصوص فرج و ظهور آن حضرت واقع شود، ولی ما به او خطاب می کنیم که: «عالم ز دست رفت، تو پا در رکاب کن.» و یا این که می گوییم: «ای یوسف زهرا، بیا.» غافل از این که او هم از خدا می خواهد که بیاید. مگر آمدن او به دست اوست که از او می خواهیم از زندان بیرون بیاید؟! بلکه همه باید از خدا بخواهیم تا اذن دهد او ظهور نماید. خود او هم منتظر امر خدا و الهامات خدا است، تا ظهور کند و خود را معرفی کند، و از غریبی و درماندگی نجات یابد؛ زیرا گرفتاری او، گرفتاری همه بشر، و نجات و فرج او، نجات همه و فرج برای همه است.
* آیا حضرت حجت عجل اللّه تعالی فرجه الشریف از دوستانش غافل است؟!
آیا حضرت صاحب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف که از دست دشمن ها در پشت پرده غیبت است، از دوستانش هم غافل است که هر چه بر سرشان آمد، آمد؟ این خیال ها از ضعف ایمان است. آیا می شود که حضرت حجت، حقانیت مذهب را تقویت و تأیید نکند؟! خدا می داند آن حضرت تا به حال چه کرده و چه می کند! چه قدر فرق است بین کسی که او را «عین اللّه الناظرة»، (چشم بینای خدا)، و این مجلس ما را در محضر او می داند، و یقین دارد که حدود و اندازه همه کلمات و … نزد آن حضرت از واضحات است، و کسی که چنین فکر نمی کند!
* انتظار فرج و تحصیل مقدمات آن
ما باید انتظار فرج حضرت غایب عجل اللّه تعالی فرجه الشریف را داشته باشیم، و فرجش را فرج عموم بدانیم، و در هر وقت و هر حال باید منتظر باشیم، ولی آیا می شود انتظار فرج آن حضرت را داشته باشیم، بدون مقدمات و تحمل ابتلائاتی که برای اهل ایمان پیش می آید؟! با این حال، چه اشکالی دارد که تعجیل فرج آن حضرت را با عافیت بخواهیم، یعنی این که بخواهیم بیش از این بلاها که تا به حال بر سر مؤمنین آمده، بلای دیگری نبینند؟! زیرا در روایت آمده است: وقتی سفیانی خروج می کند، هر کس نام علی، فاطمه، حسن و یا حسین را دارد می کشد. پس از این که عده ای کشته می شوند، بقیه می گویند: پدران و مادران ما گناه کرده اند و این اسم ها را بر ما گذاشته اند، ما چه تقصیر داریم؟! در این جا سفیانی تفضل می کند! و به افراد خود دستور می دهد از کشتن صاحب بعضی از نام ها خودداری کنند، ولی صاحب بعضی از نام ها را بکشند! چنان که زمانی یهودی ها اگر می دیدند صاحب شناسنامه، شیعی است، فوراً او را می کشتند، الان هم منتظر دستورند! در هر حال، باید منتظر فرج باشیم ولی با مقدمات آن؛ ولی می دانیم که ضعیفیم و طاقت ابتلائات سخن را نداریم. لذا از خدا بخواهیم که شیعه بعد از این دیگر به ابتلائات بیشتر، مبتلا نشود. و اهم مقدمات انتظار فرج را که توبه و طهارت از گناهان است، تحصیل کنیم.
منبع:افق حوزه - ویژه نامه اولین سالگرد ارتحال آیت الله بهجت(قدس سره)