بی نقص ترین سامانه آزمایشی دنیا!
آیا می شود به استناد آیه ی شریفه ی ” لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا ” وقتی حالشو یا شرایطشو نداریم دست از فریضه ای بکشیم؟ مثلاً طرف مریضه و بیحاله و می خواد همش بخوابه، نمازش قضا بشه و بگه خدا گفته لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا؟
چنین تفسیری می شود از این آیه داشت ؟ آیا منظور خدا از این آیه همین بوده؟
مراحلِ ایمانِ واقعی و خداپسندانه
1- ایمان به وجودِ خالق
2- ایمان به چهار صفتِ اصلیِ خداوند ( یگانگیِ او در خداوندی یا همان توحید - علم و دانش مطلق - قدرتِ مطلق - عدالتِ مطلق)
این آیه یکی از آیاتِ بسیار مهم قرآن کریم است که باعث می شود که انسانِ مومن ، به عدالتِ مطلقِ خداوند هرچه بیشتر ایمان بیاورد تا حدی که دلش کاملاً به آرامش می رسد که خدا هرگز به کسی ظلم نکرده و عدالتش مطلق هست.
یکی از عجایب و شگفتی هایِ قرآنِ عزیز ، ارتباطِ اطلاعاتِ موجود در آیه های آن است.
هر چه با مهارتِ بیشتری این اطلاعات را کنار هم بچینیم , تصویرِ حقیقتِ این دنیا بیشتر در ذهنِ ما مجسّم می شود. درست مثل قطعات یک پازلِ تصویری که هر چه قطعاتِ درست بیشتری در کنار هم قرار دهیم بیشتر پی می بریم که آن تصویر چیست.
در قرآن آیاتِ زیادی وجود دارد که حاکی از امتحان بودنِ زندگیِ دنیا می باشد. ما باید قوانین این امتحان را درک کنیم تا بتوانیم با بهترین معدل ممکن قبول شویم.
یکی از آیاتی که در موردِ نحوه ی امتحانِ دنیا به ما اطلاعات می دهد, همین آیه ی شریفه لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا است ، مفهوم این آیه بسیار مهم هست.
مفهومش این است که کمیت برایِ خداوند اصلاً ارزش ندارد بلکه درصد و کیفیت ارزش دارد .
مثال:
یک نفر صد ملیارد تومان دارد و ده ملیون برای خدا انفاق می کند و یک نفر یک ملیون دارد و صد هزار تومان انفاق می کند و یک نفر هزار تومن دارد و پانصد تومانش را انفاق می کند.
ببینید وُسعِ این افراد چقدر با هم فرق دارد!!!!
آن فردی که پانصد تومان انفاق کرده شاید بگوید انفاق من در مقابلِ آن فردی که ده ملیون تومان انفاق کرده هیچ است اما حقیقت این است که او از همه نزدِ خدا عزیزتر است چون پنجاه درصدِ اموالش را انفاق کرده اما نفر اول فقط یک هزارم اموالش را انفاق کرده !!!!
این هست معنیِ شگرفِ این آیه ی شریفه.
افرادی که در آخرت اهل بهشت بوده و در آن جاودان می مانند باید دو ویژگی اصلی داشته باشند یکی اینکه به خداوند متعال ایمان داشته و دیگر اینکه در کنار ایمان خود به اعمال صالح نیز روی بیاورند
کسی که این اطلاعات را درک کرده باشد، دلش آرامش عجیبی پیدا می کند ، دیگر هرگز نمی گوید خدایا چرا یکی خیلی ثروت دارد و یکی بسیار کم. چون می داند که مقدارِ ثروت برایِ خداوند اصلاً مهم نیست بلکه این مهمه که هر کس چند درصد از آنچه که دارد را انفاق می کند.
معنیِ دیگرش که بسیار هم مهم هست این است که منظور آیه این است که مجموعه دستورات دینی که خدا وضع کرده انجام آن خارج از وسع و توان انسان نیست نه اینکه اگر به هر دلیل غیر موجهی (غیر موجه دینی) مثل حال نداشتن و … وسع انسان به انجام واجبات و ترک گناهان نمیرسد.
خداوند از هر کس به اندازه ی توانایی اش توقع دارد ، نه بیشتر و نه کمتر.
مثال:
در امتحاناتِ کنکور هر کسی امتیاز بالاتر بیاورد می گویند از همه بهتره (عدالتِ بشری). کاری ندارند کی معلم خصوصی داشته کی تو اتاق مجزّا درس خونده . کی تو زیر زمین درس خونده کی باباش حسابی بهش رسیده و کی روزها کار می کرده و شبها درس می خونده.
کی زیر کولر گازی بوده و کی تو گرمایِ طاقت فرسا درس خونده, کی تو مدرن ترین مدرسه ی خصوصی درس خونده و کی تو محروم ترین روستا تو چادر.
اما توجه داشته باشیم که در امتحانِ الهی همه ی این فاکتورها با دقتِ بی نهایت در نظر گرفته می شود.
توقع خداوند از انسانِ عرب زبانِ درس خوانده ای که در مکه زندگی می کند خیلی بیشتر از آن کسی است که در قبیله ی آدمخوارانِ آمازون زندگی می کند و چون خداوند از باطنِ دلها کاملاً آگاه است, کسی نمی تواند بگوید خدایا تو بیشتر از حد از من توقع داری.
سامانه ی آزمایشِ دنیا فوق العاده بی نقص و ماهرانه طراحی و خلق شده ، به طوری که گاهی اوقات, انسانِ مومن پس از اندیشیدن به مکانیزمِ این سامانه ی بسیار پیشرفته , ناخودآگاه به خاک می افتد و با دلِ لرزان و چشم پر از اشک سجده می کند و چیزی به ذهنش نمی رسد جز سبحان الله و تبارک الله ؛ چرا که در مقابلِ این همه عظمت کاری جز خشوع و تسبیح از تنش بر نمی آید!!
باریده بود عشق به صحرای کربلا
من وسعم نمی رسد پس انجام نمی دهم!!
وقتی میفرمایند: «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» به این معنی نیست که بگوییم: من که وسعم نمیرسد، پس انجام نمیدهم. بلکه «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» یعنی تا جایی که میتوانی جلو برو و انجام بده.
بعضی در همان قدم اوّل میگویند: من نمیتوانم و پروردگار عالم خودش فرموده: «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا »، من هم وسعم نمیرسد.
ما باید با این دید نگاه کنیم، نه آن دیدی که اشتباه به ما تفهیم شده. «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» یعنی جلو برو و انجام بده تا آنجایی که دیگر نمیتوانی. نه این که همان اوّل از آن بار مسئولیت شانه خالی کنیم و بگوییم: ما انسان هستیم و وسعمان نمیرسد، در قرآن هم آمده: «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»!!!
ما معنی «لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا » را نفهمیدیم. این عبارت یعنی تا آن انتها و تا جایی که جا داری، جلو برو. حتّی تا جان دادن هم باید جلو بروی.
أبیعبدالله(علیه الصّلاة و السّلام) در روز عاشورا همین را بیان کرد که پروردگار عالم فرمود: «لا یکلّف اللّه نفساً إلّا وسعها»، پس من باید بروم.
اصحاب أبیعبدالله(علیه الصّلاة و السّلام) هم همین را بیان فرمودند که ما در سلام آنها را هم شریک قرار میدهیم و صد بار میگوییم: «السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین (علیهم صلوات المصلّین)».
حرّ تا آنجایی که میتوانست رفت. نایستاد که بگوید: من که نمیتوانم، او امام معصوم است و بحثش جداست. حبیب بن مظاهر هم تا انتها رفت.
اصلاً ترکیب عاشورا میخواهد به ما بگوید پیر و جوان، کوچک و بزرگ و زن و مرد ندارد. علّت آوردن اهل و عیالش در این ماجرا این است که بفرماید ذوالجلال و الاکرام میفرماید: زن و مرد هم ندارد، کوچک و بزرگ ندارد. یک جا عبدالله بن حسن در قتلگاه میرود، یک جا علی اصغر در دستانش جان میدهد. یک جا علی اکبر آنگونه شهید میشود و … . از سنهای مختلف و از زن و مرد همه در آن واقعه حضور داشتند. یک جا دخترهای کوچک و یک جا زنهای سالخورده و یک جا دختران جوان، همه تازیانه میخورند و مورد اهانت و جسارت قرار میگیرند. همه هستند، « لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا»
منظور آیه این است که مجموعه دستورات دینی که خدا وضع کرده انجام آن خارج از وسع و توان انسان نیست نه اینکه اگر به هر دلیل غیر موجهی (غیر موجه دینی) مثل حال نداشتن و … وسع انسان به انجام واجبات و ترک گناهان نمیرسد
دو ویژگی اصلی برای جاودانه ماندن در بهشت
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لَا نُکلَّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُوْلَئکَ أَصحْابُ الجْنَّةِ هُمْ فِیهَا خَلِدُون
(به هیچ کس جز اندازه توانش تکلیف نمىکنیم. آنان که ایمان آوردهاند و کارهاى نیکو کردهاند اهل بهشتند و در آنجا جاویدانند).
افرادی که در آخرت اهل بهشت بوده و در آن جاودان می مانند باید دو ویژگی اصلی داشته باشند یکی اینکه به خداوند متعال ایمان داشته و دیگر اینکه در کنار ایمان خود به اعمال صالح نیز روی بیاورند.
لانکلف نفسا الا وسعها یک جمله معترضه است و خداوند می خواهد بفرماید هر چند می گوئیم شرط ورود به بهشت ایمان و عمل صالح است اما بدانید مقدار عمل صالحی که از افراد مورد انتظار است یکسان نیست و هر کس به اندازه توان و قدرتی که دارد باید برای آخرت خویش تلاش کند و خداوند بیش از قدرت افراد از آنها انتظار ندارد.
پس هر کس در کنار ایمان به خداوند متعال به اندازه قدرت و توان خویش برای آخرت تلاش کند او نیز در بهشت سکنی گزیده و جاودان خواهد شد.
خداوند با این بیان می فرماید: خیال نکنید ما در تکلیف بر شما سخت میگیریم ، خودتان هم بر خودتان سخت نگیرید . خیلی از احتیاط ها و وسواس هاست که ما را به سختی انداخته و ما بر خودمان سخت می گیریم .
به عنوان مثال اگر نذر کردیم بر ما واجب می شود اما نذر کردن که واجب نیست. مانند نذرهای سنگینی که از عهده مان خارج است مثلا اگر نماز شب نخواندم فلان کار را انجام بدهم.پس اگر می خواهید قدرت بر انجام تکالیف داشته باشید تکلیف را کم کنید تا بتوانید انجام دهید و این همان لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا است.
منابع:
رهروان ولایت
بیانات آیت الله قافی
بیانات آیت الله قرهی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1393/05/14 ساعت 09:36:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/05/14 @ 10:12:59 ق.ظ
میرعسی خانی [عضو]
سلام و خدا قوت. مطلب زیبایی بود.
موفق باشید.
با این مطلب به روزیم:
http://zanjan.womenhc.com/?p=94386&more=1&c=1&tb=1&pb=1