راه کارعملی رسیدن به حکمت چیست ؟
حجت الاسلام والمسلمین حیدری کاشانی فرمودند:اگر بخواهیم دست امام زمان(عج) را در زندگی مان باز بگذاریم و این حکمت رحمانی را بستر سازی کنیم باید چه تلاش و جهادی را انجام بدهیم ؟قطعا جهادی را لازم دارد. در قرآن داریم :ما راه های هدایت را به روی کسانی باز می کنیم که در راه ما تلاش و مجاهده کرده اند. یکی از زیر شاخه های هدایت، حکمت بخشی و حکمت یابی است. این دانش نافع و مفید است و آخرت و دنیای ما را آباد می کند.
اولین راه کارعملی رسیدن به حکمت این است که دستورات قرآن و عترت را محور زندگی خودمان قرار بدهیم. یعنی باید به دو امانتی که پیامبر در میان مردم گذاشت تمسک جوییم. توصیه ی بزرگان وعرفا برای رسیدن به معرفت و حکمت این است که انسان قرآنی باش. آیا ما می توانیم دستورالعمل های قرآنی را در وجود انسانی خودمان پیاده کنیم؟ تمسک به دستورات قرآنی و پیاده کردن آن در زندگی، ما را به حکمت نزدیک می کند.
درجات انسانی، عرفانی و بهشتی ما وابسته به این است که ما چقدر دستورات قرآنی را در زندگی مان پیاده کرده باشیم. زیرا قرآن را تربیت گاه الهی می نامند. قرآن حکیم است و سرچشمه ی حکمت است. یس و القرآن الحکیم :قرآنی که حکیم است و سرچشمه ی حکمت است. اگر ما فقط شعار قرآنی بدهیم و از قرآن فاصله داشته باشیم یعنی قرآن برای فراق عزیران مان خوانده بشود ،این ما را به حکمت نخواهد رساند. انس با قرآن مهم است. یاوران امام زمان(عج)انس شبانه روزی با قرآن دارند یعنی صبح ها جان شان را با سرچشمه های قرآنی سیراب می کنند. گویا قلب آنها زنده به نور قرآن است. در روایت داریم: قلبی که از حکمت بی بهره است قلب مرده است. داریم :خدایا به واسطه ی امام زمان(عج) قرآن را به معنای واقعی کلمه زنده کن و بواسطه ی آن قلب ها را زنده کن. یعنی زنده شدن روح ما وابسته به جریان حکمت های قرآنی در روح و جان ماست. داریم که معدن حکمت های الهی اهل بیت هستند. ما باید دست مان را به دست آنها برسانیم.
اگر عده ای بگویند که کتاب خدا برای ما کفایت می کند، آنها در لبه ی پرتگاه گمراهی هستند. گروهی هم که می گویند اهل بیت برای ما کفایت می کند در لبه ی پرتگاه گمراهی هستند. روایت داریم که اگر شما با قرآن وعترت باشید به سمت گمراهی نمی روید. صحابه ی پیامبر در پرتوی انس با قرآن وعترت به حکمت رسیده اند مثل سلمان فارسی. روایت داریم :سلمان بالاتر از لقمان حکیم است. روایت داریم :شخص حکیم نزدیک است که به پیامبری برسد. پس سلمان فارسی به مقام حکمت رسیده بود. لقمان امت اسلام، سلمان فارسی است. داریم که سلمان فارسی از رجعتیون است و به مقام سرداری امام زمان(عج) می رسد. کسانی که پا جا پای سلمان می گذارند از یاران امام زمان(عج) هستند. سلمان به دستورات قرآن وعترت عمل کرد یعنی بندگی خالصانه .قرآن می فرماید: بگو پیامبر من شما را به بندگی خالصانه توصیه می کنم. امام خمینی که به حکمت رسیده بودند می فرمودند که اگر از شما بپرسند که عصاره ی تمام دستورات قرآنی چیست، بگویید که همه ی کارهای ما باید برای خدا باشد قیام ، نیات ، حرکات و…
آیت الله بهجت می فرمودند :ما نیامده ایم که به هر قیمتی زندگی کنیم ما آمده ایم که زندگی کنیم و با بندگی قیمت پیدا کنیم. هدف ما از زندگی چیست؟ این زندگی هدفی دارد. این قیمت بندگی خالصانه است. خدا می فرماید :خلق نکردم جن و انس را مگر اینکه مرا عبادت خالصانه کنند.
شیخ رجبعلی خیاط با بندگی خالصانه به مقام حکمت رسید. هر کسی می تواند در صنف خودش، دستورات رحمانی را انجام بدهد و به حکمت برسد. رجبعلی خیاط می فرمود: ما باید مَن خودمان را با خدا عوض کنیم یعنی اثری از مَنیت یا خودیت باقی نماند و اخلاص داشته باشیم. یکی از نقاط ضعف سخنرانی ها دعوت نکردن به اخلاص است. اگر ناخالصی بیاید شرک (خفی)آمده است .رفتار و گفتار ما باید برای خدا باشد. ایشان به چرخ خیاطی خودشان نگاه می کردند و می گفتند که روی تمام اجزای این چرخ آرم گذاشته شده است .خداوند هم دوست دارد که بندگان او تمام کارهای شان، آرم خداوند رحمان را داشته باشد. یعنی رنگ خدا بگیرید. ایشان با چرخ خیاطی خودشان درس توحید می دادند.
تحصیلات رسمی داشتن لازمه ی رسیدن به حکمت نیست. کربلایی کاظم ساروقی حافظ کل قرآن شد.( بعد از پیامبر ایشان بودند که با اینکه بی سواد بودند با نور قرآن آشنا شدند)در نزدیکی اراک، در امام زادگان هفتاد ودو تن ساروق ، کربلایی کاظم مورد عنایت ویژه ی امام زمان(عج) واقع شده است. دو جوان نورانی با او هم گفتگو می شوند و دست روی شانه های او می گذارند و از آن موقع حجاب ها کنار می رود و نور قرآن در وجود او روشن می شود. ایشان به قم می آید و علما او را امتحان می کنند. ایشان می توانست کلماتی که به نیت قرآن نوشته می شود بخواند مثل متقین ولی همین کلمات وقتی که به نیت قرآن نوشته نمی شد، نمی توانست بخواند. ایشان نور قرآن را می دیدند. از ایشان پرسیده بودند که چه چیزی باعث این عنایت به شما شده است ؟ ایشان فرمود: لقمه ی حرام به شکمم راه ندادم، به خمس و زکات مالم مقید بودم و احتیاط می کردم و بر نماز شب مراقبت داشتم.
سیدعلی قاضی طباطبایی می فرمود: سراغ نداریم کسی به حکمت ناب رسیده باشد بدون مداومت بر نماز شب. بطور کلی نمازشب ، چهار تا نماز دو رکعتی (هشت رکعت)و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر است. این نماز آداب خاصی دارد. البته خواندن این یازده رکعت کافی است تا کم کم آداب آن هم رعایت بشود. حتی داریم که اگر کسی فرصت نداشت یا حال نداشت می تواند دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بخواند تا خداوند به او ثواب نماز شب را بدهد. اگر وقت کمی به نماز صبح مانده است می توان همان سه رکعت را خواند حتی می توان قضای نماز شب را در روز بجا آورد. نماز شب زمینه ی حکمت را فراهم می کند و خیلی مورد تاکید است. همسایه های کربلایی ساروق می گفتند که چند نفر از اعضای خانواده ی ایشان هم حافظ قرآن شده اند. این بارش حکمت از جانب خداوند ویژه ی کربلایی نیست ولی باید با بندگی خالصانه الهی کردن ،ظرفیت ها را ایجاد کنیم .
راه کار دیگر بدست آوردن حکمت، فروتنی؛ دوری از تکبر درمقابل فرمان حق، ولی حق و بندگان حق است. حضرت علی(ع) می فرماید :کسی که تکبر می کند نمی تواند علم و حکمت را یاد بگیرد. این مَنیت ها یک جدار سنگی در قلب ما درست می کند و نمی گذارد که حکمت عرفانی وارد قلب ما بشود. در روایات داریم که دردناک ترین عیوب و مادر عیوب ها تکبر است. شیطان نتوانست در مقابل ولی حق خاکساری نشان بدهد و بیچاره شد . اولین چیزی که خدا بخاطر آن طغیان شد غرور بود. تکبر و غرور داشتن روح تعلیم و تربیت و تزکیه رحمانی را از ما می گیرد. امام موسی کاظم(ع) می فرماید:همان طور که زراعت در زمین سهل و هموار رشد می کند و در زمین سنگلاخ رشد نمی کند؛ حکمت در قلوب انسان های متواضع رشد می کند و ماندگاری دارد. ممکن است که مدتی به کسی حکمت داده بشود ولی (در دلش نسبت به خداوند رحمان تکبر و غرور داشته باشد)عاقبت این حکمت از قلبش خارج می شود و به قلب مومن متواضع وارد می شود. نور حکمت در قلب کافر و منافق نمی ماند. هر کس تواضعش در مقابل خدا ،اولیاء و مردم بیشتر باشد، حکمتش بیشتر است .
خواجه نصیر الدین طوسی به عالی ترین مرتبه ی حکمت ناب رسیده بود. شرکت ناسای آمریکا نیمی از کره ی ماه را بنام خواجه نصیرالدین طوسی زده است. زیرا اولین رصدهای دقیق از کره ماه و معادلات فیزیکی از رصدخانه ی مراغه بوده است که ایشان بنیانگزار آن بوده است. ایشان روزهای پایانی عمرش که در بستر بیماری بود، شاگردان ویژه اش به او گفتند که ما بعد از مرگ شما، بدن شما را از کاظمین به کربلا می بریم. ایشان می گوید که این انتقال بدن از جوار موسی بن جعفر نوعی بی احترامی به امام است ، بدن مرا بردارید و در پایین پای موسی بن جعفر دفن کنید و این آیه را در بالای قبر من بنویسید :سگ اصحاب کهف دستش را روی زمین گذاشته بود و جلوی غار نگهبانی می داد. گویی ایشان خودش را سگ دربارگاه عترت می دانست. با آن شأن علمی که خواجه داشت در برابر عترت و قرآن چنین فروتنی داشت. این فروتنی چنین حکمت نابی را می آورد.
در نجف به یکی از شاگردان علامه طباطبایی برخورد کردم .ایشان گفتند که من بارها علامه را می دیدم که در هنگام زیارت ،پایین پا می نشستند و دستان شان را روی زمین می گذاشتند و سرشان را پایین می انداختند که انسان یاد سائلان و گدایان می افتاد. دروازه ی ورود به حکمت پیامبر، امیرالمومنین است. به ذره گر نظر لطف بوتراب کند، به آسمان رود و کار آفتاب کند.
یکی از گام های حکمت عطش حکمت است. اگر تکبر،غرورها وهواهای نفسانی باشد، اجازه ی دریافت حکمت به انسان داده نمی شود .بعضی عطش دنیا یا عطش شهوت دارند .می فرماید : درهیچ دلی شهوت و حکمت قلب نمی شود. کسی که به دنبال خواست های نفسانی است نمی تواند به حکمت برسد.
منبع:برنامه سمت خدا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1392/02/23 ساعت 08:35:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1392/02/23 @ 11:27:34 ق.ظ
گیلان غرب [عضو]
سلام
خدا قوت خسته نباشید