
شعر آرزوهای من ( سروده ی آیت الله مکارم شیرازی )
بیمار عشق اویم و درمانم آرزوست بر خوان لطف اویم و احسانم آرزوست
از هرچه غیر او است بریدیم مهر خویش دیدار روى خسرو خوبانم آرزوست
از شرک و کفر خسته شدم اى خداى من ره مانده اى ضعیفم و ایمانم آرزوست!
نورى چو آفتاب درخشان طلب کنم ایمان بسان بوذر و سلمانم آرزوست!
تا چون مسیح سوى ملایک سفر کنم یا چون خلیل نار و گلستانم آرزوست
یا از درخت نغمه توحید بشنوم یا چون ذبیح، صحنه قربانم آرزوست
درد فراق مى کشدم اى مسیح لب! بیمار عشق اویم و درمانم آرزوست
اى خضر پى خجسته، دستم به دامنت راز بقا و چشمه حیوانم آرزوست
زین دیو و دد که چهره انسان گرفته اند گشتم ملول، دیدن انسانم آرزوست
پیمان شکن نِیَم چه کنم یار بىوفاست یارى صبور و بر سر پیمانم آرزوست
تسلیم ظلم و جور شدن شرط عقل نیست عقل سلیم و حکمت لقمانم آرزوست
در راه دوست خنده مستانه، کافریست قلب حزین و دیده گریانم آرزوست
«ناصر» درون سنگدلان جاى رحم نیست لطف خدا و رحمت یزدانم آرزوست!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1391/05/11 ساعت 12:12:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |