
مجنون خدایم ...
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و سجادهاش عبور كرد،
مرد نمازش راقطع كردو دادزد هي! چرا بين من وخدايم فاصله انداختي؟
مجنون به خود آمد و گفت من كه عاشق ليلي هستم تو را نديدم تو كه عاشق خداي ليلي هستي چگونه مرا ديدي…!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1390/11/19 ساعت 09:11:44 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1390/11/19 @ 10:05:05 ق.ظ
الزهرا (س) نصر [عضو]
چقدر زیبا بود. این مجنون عجب حرف های پر باری میزنه ها