معرفي حضرت خديجه(سلام الله عليها)

اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا زَوْجَةَ خاتَمِ النَّبِيّينَ ،خدیجه الکبری سَلَامُ اللَّهِ علیها

پدر او خُوَیلد بن اسد و مادر او فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خدیجه علیهاالسلام سال 68 پیش از هجرت است. ازدواج مبارک خدیجه با وجود مبارک و نازنین حضرت محمّد صلی‏ الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم هنگامی بود که 25 سال از عمر شریف پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ و سلم و چهل سال از عمر حضرت خدیجه علیهاالسلام می‏گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پیغمبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم به پیغمبر نزدیک‏تر است. او در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب درگذشت. پیغمبر او را در «حجون» دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت.

 

 

در بالين خديجه


هنوز مدت زيادى و شايد چند روزى از مرگ ابو طالب و آن حادثه غم انگيز نگذشته بود كه رسول خدا(ص)به مصيبت اندوه بار تازه‏اى دچار شده بدن نحيف همسر مهربان و كمك كار وفادار خود را در بستر مرگ مشاهده فرمود و با اندوهى فراوان در كنار بستر او نشسته و مراتب تاثر خود را از مشاهده آن حال به وى ابلاغ فرمود آن گاه براى دلدارى خديجه جايگاهى را كه خدا در بهشت‏براى وى مهيا فرموده بود بدو اطلاع داده و خديجه را خورسند ساخت.

هنگامى كه خديجه از دنيا رفت رسول خدا(ص)جنازه او را برداشته و در«حجون‏»(مكانى در شهر مكه)دفن كرد، و چون خواست او را در قبر بگذارد، خود به ميان قبر رفت و خوابيد و سپس برخاسته جنازه را در قبر نهاد و خاك روى آن ريخت.

در تاريخ يعقوبى است كه چون خديجه از دنيا رفت فاطمه(ع)نزد پدر آمده دست‏به دامن او آويخت و با چشم گريان مى‏گفت: مادرم كجاست؟در اين وقت جبرئيل نازل شده عرض كرد: به فاطمه بگو: خداى تعالى در بهشت‏خانه‏اى براى مادرت بنا كرده كه در آنجا ديگر هيچ گونه دشوارى و رنجى ندارد.

وصيت‏ خديجه سلام الله علیها

حضرت خديجه (س) سه سال قبل از هجرت بيمار شد . پيغمبر (ص) به عيادت وى رفت و فرمود : اى خديجه ، «اما علمت ان الله‏قد زوجنى معك فى الجنه‏» ; آيا مى‏دانى كه خداوند تو را دربهشت نيز همسرم ساخته است ؟ !
آنگاه از خديجه دل جويى و تفقد كرد ; او را وعده بهشت داد ودرجات عالى بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود .
چون بيمارى خديجه شدت يافت ، عرض كرد : يا رسول الله ! چندوصيت دارم : من در حق تو كوتاهى كردم ، مرا عفو كن .
پيامبر (ص) فرمود : هرگز از تو تقصيرى نديدم و نهايت تلاش‏خود را به كار بردى . در خانه‏ام بسيار خسته شدى و اموالت را درراه خدا مصرف كردى .
عرض كرد : يا رسول الله ! وصيت دوم من اين است كه مواظب اين‏دختر باشيد . و به فاطمه زهرا (س) اشاره كرد . چون او بعد ازمن يتيم و غريب خواهد شد . پس مبادا كسى از زنان قريش به اوآزار برساند . مبادا كسى به صورتش سيلى بزند . مبادا كسى بر اوفرياد بكشد . مبادا كسى با او برخورد غير ملايم و زننده‏اى داشته‏باشد .
اما وصيت‏سوم را شرم مى‏كنم برايت‏بگويم . آن را به‏فاطمه عرض مى‏كنم تا او برايت‏بازگو كند . سپس فاطمه را فراخواند و به وى فرمود : «نور چشمم ! به پدرت رسول الله بگو :مادرم مى‏گويد : من از قبر در هراسم ; از تو مى‏خواهم مرا درلباسى كه هنگام نزول وحى به تن داشتى ، كفن كنى .»
پس فاطمه زهرا (س) از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر(ص) عرض كرد . پيامبر اكرم (ص) آن پيراهن را براى خديجه‏فرستاد و او بسيار خوشحال شد . هنگام وفات حضرت خديجه ، پيامبراكرم (ص) غسل و كفن وى را به عهده گرفت . ناگهان جبرئيل درحالى كه كفن از بهشت همراه داشت ، نازل شد و عرض كرد : يا رسول‏الله ، خداوند به تو سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد : «ايشان اموالش‏را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهده‏بگيريم .»

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.