3 مورد از رمزهای موفقيت از نگاه امام علی عليه السلام(1)
3مورد از رمزهای موفقيت از نگاه امام علی عليه السلام
1. داشتن هدف
داشتن هدف در زندگی از لوازم اصلی حيات سعادتمندانه و معنادار است. انسان زمانی امنيت خاطر و آرامش دارد كه افق روشنی برای آينده خود ترسيم كند و با انگيزه و رضايت درونی برای رسيدن به آنچه در آن افق مد نظر دارد، تلاش كند. بدترين الت برای آدمي، زمانی است كه احساس سرگردانی كند و بلاتكليف بماند.
هم چنان كه همه مخلوقات از بزرگترين آنها گرفته تا كوچكترين موجودات، بر پايه هدفی خلق شدهاند، انسان هم - كه اعجوبه خلقت است - در اين چرخه هستی بدون هدف نيست. به فرمايش امام علی عليه السلام: «فما خلق امرؤ عبثا; (1) كسی بدون هدف [و بيهوده آفريده نشده است.»
انسانی كه بدون هدف خلق نشده، كارها و اعمالش بايد بر پايه هدفی صورت بگيرد. در اين عمر كوتاه زندگي، رسيدن به همه اهداف و آرزوها ممكن نيست، بنابراين بايد هدفی را كه ارزشمندتر است انتخاب نمود. اگر اهداف متفاوت و متعدد دنبال شود نتيجهای جز شكست و ناكامی نخواهد داشت: «من اوما الی متفاوت خذلته الحيل; (2) كسی كه به كارهای مختلف بپردازد، نقشهها [و پيش بينيهايش] به جايی نمیرسد.» و اگر بجايی هم رسيد مسائل مهمتر را ضايع خواهد كرد، چنان كه علی عليه السلام فرمودند: «من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم; (3) كسی كه به امور غير مهم بپردازد، مسائل مهمتر را ضايع میسازد.»
كسی كه دنبال موفقيت در كارهاست بايد در ابتدای امر، هدف خود را مشخص كند و بعد از اينكه مهمترين هدف را شناسايی كرد، با تمام توان جهت رسيدن به آن تلاش نمايد، چرا كه موفقيت انسان در كارهايی است كه فكر و انديشه را در همان كار بكار میگيرد. امام علی عليه السلام فرمودند: «ان رايك لا يتسع لكل شی ء ففرغه للمهم; (4) فكر تو وسعتی كه همه امور را فرا بگيرد ندارد، پس آن را برای امور مهم فارغ بگذار.»
البته به اين نكته نيز بايد توجه كرد كه انسان برای رسيدن به هدف مجاز نيست از هر وسيلهای استفاده كند. به ديگر سخن هيچ وقت هدف وسيله را توجيه نمیكند، علی عليه السلام در اين زمينه فرمودند: «ما ظفر من ظفر الاثم به والغالب بالشر مغلوب; (5) كسی كه گناه به وسيله او پيروز شود، پيروز نيست و كسی كه با بدی غلبه كند، شكست خورده است.»
2. داشتن همت
يكی از نيروهای نهفته در وجود انسان، قوه اراده است كه اگر به پرورش و تقويت آن پرداخته شود، بسياری از مشكلات روحی و جسمی را میتوان درمان نمود. داشتن ارادهای قوی و همتی عالي، از نشانههای مؤمن است. علی عليه السلام در بيان صفات مؤمن میفرمايند: «بعيد همه; (6) همتش بلند است.»
حضرت امير عليه السلام قدر هر انسانی را به اندازه همتش میداند و میفرمايد: «قدر الرجل علی قدر همته; (7) قيمت و ارزش آدمی به قدر همت اوست.»
همت بلند دار كه مردان روزگار از همت بلند به جايی رسيدهاند
همت بلند دار كه نزد خدا و خلق باشد به قدر همت تو اعتبار تو (8)
از نكات قابل توجه در اين بحث اين است كه بلند همتی با تن پروری سازگار نيست. طالب موفقيت بايد خود را از تن پروری بدور كند و با تمام توان خود، به تلاش و كوشش بپردازد. علی عليه السلام میفرمايند: «فشدوا عقد المازر واطووا فضول الخواصر ولا تجتمع عزيمة ووليمة; (9) پس كمربندها را محكم ببنديد و دامن همت بر كمر زنيد كه به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی ميسر نيست.» همچنين بايد از همراهی با انسانهای دون همت و بدون پشتكار پرهيز كرد و بر آنها تكيه نزد. آن حضرت توصيه كردند: «ولا تامنن ملولا; (10) بر آنكس كه پشت كار ندارد تكيه مكن.»
آفت دونان به عالی همتان هم میرسد دايما از كج نهادن پای سر دارد خطر (11)
3. داشتن دوست خوب
خداوند انسان را موجودی نيازمند به غير خلق كرده است يعنی جامعه انسانها طوری است كه هر كسی به ديگری محتاج است. در اين ميان نقش گروه همسالان و بخصوص دوستان حساس و خطير است. درباره نقش دوستان همين نكته كافی است كه شخصيت هر انسان را در اجتماع با دوستان او میسنجند، همچنان كه حضرت علی عليه السلام فرمودند: «فان الصاحب معتبر بصاحبه; (12) هر كس را از آن كه دوست اوست، میشناسند.»
شكی نيست كه دوستان هر انساني، اساسيترین نقش را در موفقيت او ايفا میكنند و گاهی در اثر كم توجهی و يا بیتوجهي، همين دوستان به اصطلاح صميمي، مايه بدبختی و هلاكت میشوند. حضرت علی عليه السلام فرزند خود را از مصاحبت با دوستان ناباب برحذر میدارند و میفرمايند: «يا بنی اياك ومصادقة الاحمق فانه يريد ان ينفعك فيضرك واياك ومصادقة البخيل فانه يقعد عنك احوج ما تكون اليه واياك ومصادقة الفاجر فانه يبيعك بالتافه واياك ومصادقة الكذاب فانه كالسراب، يقرب عليك البعيد ويبعد عليك القريب; (13) پسرم! از دوستی با احمق بپرهيز، چرا كه میخواهد به تو نفعی رساند اما دچار زيانت میكند، از دوستی با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داری از تو دريغ میدارد. و از دوستی با بدكار بپرهيز كه با اندك بهايی تو را میفروشد. و از دوستی با دروغگو بپرهيز كه او به سراب بماند; دور را برای تو نزديك و نزديك را برای تو دور مینماياند.»
تا توانی میگريز از يار بد يار بد بدتر بود از مار بد
مار بد تنها تو را بر جان زند يار بد بر جان و بر ايمان زند
به همان اندازه كه دوستان صالح و خوب انسان را در رسيدن به موفقيت كمك میكنند، دوستان نااهل نيز به همان اندازه او را از مرحله موفقيت پرت مینمايند. همنشينی با بدان گذشته از اينكه بر روی انسان تاثير بد میگذارد و مايه قساوت قلب میشود، ممكن است انسان را در قهر و عذاب الهی سهيم گرداند.
در آغاز بعثت پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در ميان بت پرستان حجاز فردی بنام «عقبة بن ابی معيط» بود، وی در حالی كه مشرك و بت پرست بود، ميهمان نواز هم بود. روزی پيامبر صلی الله عليه و آله بر او میگذشت، عقبه از آن حضرت خواست كه با وی غذا بخورد. حضرت به او فرمود: بر سر سفره تو نمینشينم مگر آنكه مسلمان شوی. عقبه وقتی ديد كه پيامبر صلی الله عليه و آله برای نشستن بر سفره او اين چنين شرطی گذاشته است، شهادتين بر زبان جاری كرد و مسلمان شد. در عين حال عقبه دوستی به نام «ابي» داشت، او وقتی از اين واقعه با خبر شد، با ناراحتی و عصبانيت نزد عقبه آمد و وی را مورد سرزنش قرار داده و گفت: تو از دين خودت خارج شدي؟ عقبه پاسخ داد: كسی بر من ميهمان شد كه حاضر نشد تا مسلمان نشوم بر سر سفرهام بنشيند. ابی به او گفت: حالا من دوستی خودم را با تو قطع میكنم، مگر آنكه به دين خودت برگردی و به پيامبر توهين كنی.
با اصرار زياد ابي، عقبه همين كار را كرد و از اسلام خارج شد و عاقبت در جريان جنگ بدر به دست سپاهيان اسلام كشته شد. ابی نيز در جنگ احد به دست مسلمين كشته شد و هر دو در حال شرك مردند. در اين رابطه آيات 27 تا 29 سوره فرقان نازل گرديد كه در آن وصف حال و سرنوشت عقبه آمده است: «ويوم يعض الظالم علی يديه يقول يا ليتنی اتخذت مع الرسول سبيلا * يا ويلتی ليتنی لم اتخذ فلانا خليلا * لقد اضلنی عن الذكر بعد اذ جاءنی وكان الشيطان للانسان خذولا» ; «روزی كه آن فرد ستمگر (عقبه) دستان خود را میگزد و میگويد: كاش راه پيامبر را انتخاب كرده بودم. وای بر من،ای كاش با فلانی (ابي) دوست نمیشدم. او مرا از يادآوری [حق] گمراه ساخت بعد از اينكه [ياد حق] به سراغ من آمده بود. و شيطان هميشه خوار كننده انسان بوده است.»
حق ذات پاك الله الصمد كه بود به مار بد از يار بد
مار بد جانی ستاند از سليم يار بد آرد سوی نار مقيم (14)
در اين آيات و با توجه به اين ماجرا نقش و تاثير مخرب دوست ناصالح در گمراهی انسان مشخص میگردد. اين داستان به ما هشدار میدهد كه از دوستی با دوستان ناصالح كه ممكن است به توهين و جسارت نسبت به پيامبر صلی الله عليه و آله منجر گردد، دوری گزينيم. امام علی عليه السلام فرمودند: «لا ينبغی للمرء المسلم ان يواخی الفاجر فانه يزين له فعله ويحب ان يكون مثله ولا يعينه علی امر دنياه ولا امر معاده ومدخله اليه ومخرجه من عنده شين عليه; (15) شايسته نيست كه يك انسان مسلمان با فرد فاجر [و تبهكار] رابطه برادرانه برقرار كند، زيرا او عمل و رفتار خود را برايش زينت میدهد و دوست دارد كه او هم به مانند خودش شود و او را نه در امر دنيا و نه در امر آخرتش ياری نمیكند و رفت و آمدش برای او ننگ است.»
پی نوشت:
1) نهج البلاغه، حكمت 370.
2) همان، حكمت 403.
3) غررالحكم، شماره 10944.
4) همان، شماره 555.
5) نهج البلاغه، حكمت 327.
6) همان، حكمت 332.
7) همان، حكمت 47.
8) ابن يمين.
9) نهج البلاغه، خطبه 241.
10) همان، حكمت 211.
11) لامع.
12) نهج البلاغه، نامه 69.
13) همان، حكمت 38.
14) مولوی.
15) كافي، ج 2، ص 460، ح 2.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1392/03/28 ساعت 08:00:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |