نقش حضرت زهرا سلام الله علیها در فرهنگ سازی دفاع از ارزشهای دین


زندگی سیاسی فاطمه سلام الله علیها

مشى سياسى فاطمه عليهاالسلام مشى اعتراض، بى اعتنائى، عدم تأييد دستگاه رهبرى، مشى به محاكمه و استيضاح كشاندن رهبر و خليفه موجود امت، مشى مظلوميت و سرانجام كه فرياد به جائى نرسد گريستن است، آنهم نه براى عقده دل خالى كردن بلكه براى بيدار كردن و هشيار ساختن اذهان به سوئى كه در آنجا حقى را زنده دفن كرده اند.

او در اين سياست كه سياست الهى است راست و با استقامت به پيش مى رود و در آن باكى از كتك خوردن، بدن خود را به رنج افكندن ندارد. او درس جرأت و شهامت را از پدر خود گرفته و در مكتب و خانه على عليه السلام و در سايه همگامى با او آن را تقويت نموده است. براى او هدف الهى مهم است و در دفاع از هدف بايد ايستاد. ما در تاريخ اسلام و حتى بشريّت زنى را سراغ نداريم كه در راه هدف الهى و انديشيده و آينده نگر خود تا بدين ميزان به پيش رفته باشد و مصداق آيه فاسْتَقِم كَما اُمِرْتُ (آيه 112 سوره هود.) كه درباره پيامبر نازل شده است باشد.



فعالیت های سیاسی و اجتماعي حضرت زهراء(س)

فاطمه‏ ي زهراء عليهاالسلام همان طوري که در ابعاد مختلف علمي، عبادي، پرورشي و ساير فضائل انساني و سجاياي اخلاقي پيشگام بود، در مسائل سياسي و اجتماعي نيز يک انسان ممتاز و فعال به شمار مي‏آمد.

او اگرچه در شرائط عادي يک بانوي پرده‏نشين و دور از مردان بيگانه زندگي کرد و نخواست حتي يک مرد ولو نابينا در کنار او بنشيند، ولي با افراد مخصوصي که به اهل‏بيت نزديک بودند و در ولايت مولاي متقيان تلاش مي‏کردند، ارتباط نزديک و تنگاتنگ داشت.

فاطمه ‏ي زهراء عليهاالسلام با سلمان، مقداد، جابربن عبداللَّه انصاري، اباذر و آنان که با علي و اولاد علي بودند، بسيار گرم بود و رازهاي محرمانه داشت و چنان چه مريض مي‏شد به عيادتش مي‏آمدند و در اعياد و روزهاي خجسته و تولد فرزندان او براي عرض تبريک به حضورش مي‏رسيدند.

حتي پيامبر خدا صلي اللَّه عليه و آله آنان را به خانه فاطمه عليهاالسلام مي‏فرستاد و در کنارشان به ديدار او مي‏شتافت و در کنار يکديگر مي‏نشستند و با هم صحبت مي‏کردند. و اگر رواياتي از اين اصحاب بزرگ پيامبر در مورد سيره و زندگي (بالخصوص فاطمه) نقل شده، همه دليل محکم بر اين گفته‏ها است.

اگر پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله به عنوان يک نقطه عطف بزرگ در تاريخ رسالت خويش دست به هجرت زدند هجرتي که تقريباً تمام مقصد آن سياسي بود و غرض از آن تشکيل حکومت الهي در مدينه بود در اين بين حضرت زهراء عليها السلام هم در اين حرکت مهم سياسي شرکت مي‏جويد و مهم ترين و بزرگ ترين حرکت سياسي خود را در دفاع از دين و آئين الهي به انجام مي‏رساند.

در ابتدا حرکت ها و فعاليت هاي سياسي حضرت زهراء عليها السلام را به دو مقطع: زمان حضور پيامبر و زمان غيبت و رحلت پيامبر تقسيم مي‏کنيم و آن گاه به فهرست فعاليت هاي سياسي حضرت در اين دو مقطع مي‏پردازيم. [1]



1. دوره حضور پيامبر

1- ايمان آوردن به اسلام و قبول دعوت پيامبر

2- شناسائي دشمنان رسول خدا و با خبر نمودن پدر از توطئه‏هاي دشمنان

3- پناهندگي به شعب ابي‏طالب و مقاومت سه ساله حضرت در اين شعب

4- هجرت از مکه به سوي مدينه

5- حمايت از حکومت ديني

6- شرکت در جنگ ها و حمايت از فرمانده اول و دوّم جنگ هاي اسلام

7- عزاداري بر شهيدان راه خدا به ويژه حمزه سيدالشهداء

8- سرکشي و زيارت شهداي احد

9- تربيت فرزنداني سيّاس و کاردان جهت پيشوائي مردم و هدايت آنان

10- شرکت در حجةالوداع و حضور در حماسه غدير خم[2]



2. در دوران غيبت پيامبر

1- عدم رأي سياسي به حکومت و شوراي غاصب حکومت

2- مبارزه منطقي گفتاري با آنان

3- افشاگري بر عليه منافقين غاصب

الف - با رفتن به خانه مهاجر و انصار

ب - با تماس با زنان و يا خطبه خواندن با آنان

ج - با حضور در مسجد و ايراد خطبه

4- متذکر نمودن مردم به حماسه غدير و ذکر فضائل علي عليه السلام

5- تکيه بر معرفي خلفاي برحق پيامبر اکرم و تصريح به نام آنان (حديث لوح)

6- فدائي دادن محسن خود در راه ولايت

7- وصيت نامه ی سياسي

8- گريه‏هاي سياسي و مداوم و افشاگرانه

9- مبارز عملي با خلفا و منافقين

الف - با بستن در خانه خود بر آنان

ب - مقاومت در برابر آنان

ج - حمايت عملي از علي عليه السلام

د - عدم اجازه بر ملاقات با آنان و اعلام عدم رضايت خود از آنان

ه - لعنت کردن آنان پیش از هر نماز

10- تحمل مصائب و سکوت جهت حفظ وحدت امّت اسلامي[3]


شیوه مبارزاتی فاطمه (س)با غاصبان:

le="text-align: justify;"> از خطوط كلى سياست فاطمه عليهاالسلام اين است كه چون رسولى قصد اعلام حق را دارد. فاطمه عليهاالسلام اعلام حق مى كند و دستگاه حاكمه را از سوء اعمال برحذر مى دارد. با روشنگرى خود و ذكر آيات مربوط به ارث وامامت سعى دارد به آنان تفهيم كند كه خلاف قرآن عملى كرده اند و كسى كه اين چنين باشد در خور حاكم اسلامى شدن نيست…

فاطمه عليهاالسلام مطلب خود را بدون پرده با مردم در ميان مى گذارد و سعى دارد به مردم تفهيم كند در چه شرايطى هستند. و يا اگر بنا بود عيب و ايرادى را از خلفا بيان كند آن را به صراحت مى گفت و از اين باب حجّت را بر مردم و بر آنان تمام مى كرد. او چنان صراحت لهجه دارد كه به ابوبكر گفته بود:« بخدا قسم من در هر نمازى كه مى خوانم به تو نفرين مى كنم»(4) و در بيان اين مسأله بيمى به خود راه نمى دهد، بدين نظر در حيات فاطمه عليهاالسلام و در سخنان او ابهامى وجود ندارد و يا گفتار او به گونه اى نيست كه دوپهلو و نامفهوم باشد.

فاطمه عليهاالسلام در مشى و روش خود گاهى از شيوه احتجاج استفاده مى كند و از اصحاب و انصار رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نظرخواهى مى كند، با آنها از در روشنگر و اعلام نظر وارد مى شود. همين كه فاطمه عليهاالسلام در مسجد مى ايستد و خطبه اى مى خواند و به آيات قرآن درباره حقانيت خود استفاده مى كند خود احتجاج است.

به ابوبكر مى گويد آيا درست است تو از پدرت ارث ببرى و من از پدر خود ارث نبرم؟ اين چه حكمى است كه مى كنيد مگر قرآن نگفته است سليمان از داود ارث برده است؟ چرا من از ارث محروم باشم؟ يا در داستان غصب حكومت و خلافت على عليه السلام به احتجاج مى نشيند كه مگر شما حاضر نبوده ايد كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله درغديرخم چه گفت و چه كرد؟ اينك چرا ساكت وآرام نشسته ايد؟

در احتجاجات او در مواردى از شهود نظر مى خواست، سلمان و اباذر و مقداد و عمّار را به عنوان شاهد حقانيت خود اعلام مى كرد و آنها نمى توانستند به اين عده نسبت كذب دهند. آرى، دشمن نقشه اى سياسى براى رياست خود طرح كرد اما احتجاجات فاطمه عليهاالسلام و مشى و روش او در سياست، پايه هاى وجودى آنها را مى لرزاند.

گاهى فاطمه عليهاالسلام در روش مبارزه خود افرادى را كه مطلع از قضايا بوده و اينك دم فروبسته اند به محاكمه مى كشيد، آنان را مورد ملامت و توبيخ خود قرار مى داد. مى پرسيد مگر شماها در فلان قضيه حضور نداشته و مطلع نيستيد؟ اينك چرا دم فروبسته ايد؟

در بستر بيمارى خود در برابر جمعى از زنان مهاجر و انصار درباره ى غصب حق على عليه السلام آنها را سرزنش و آينده را برايشان پيش بينى كرد تا خبر آن را براى همسران خود بازگويند مضمون بيانات او اين است:« و شما را چه مى شود، به خدا قسم بذرى را كشته ايد كه ميوه آن تلخ است، شاخه اى را كاشته ايد كه از آن خون خواهد باريد وروزى رسد كه درآن بيهوده كاران زيان ببينند ودرمقابل اين ظلم وغضب خود را به شمشير برنده ومصيبت فوق العاده بزرگى بشارت دهيد… »(5)

همانگونه كه ملاحظه مى شود و در تمام بحث ها و اظهارنظرها سخن از حق خواهى و غصب حق دارد، از غصب خلافت و آثار شوم آن بحث مى كند هيچگاه از درد و مصيبت خود كه جانش را مى گرفت سخن به ميان نمى آورد و اين خود حاكى از عظمت روحى فاطمه عليهاالسلام است.

فاطمه عليهاالسلام در شیوه مبارزات خود گاهى روش بى اعتنائى و به حساب نياوردن را در پيش مى گيرد. او دختر پيامبر است، درباره شخصيت و مقام او سخنهاست و مردم بارها و بارها از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله درباره او سخنها شنيده اند و اينك اگر فاطمه عليهاالسلام كسى را مورد اعتنا قرار ندهد شخصيت آن فرد به زير سؤال خواهد رفت.

فاطمه عليهاالسلام در عرصه سياسى بسى عميق تر از آن بود كه از دست خلفای غاصب ضربه سياسى بخورد و يا آنان با نقشه كشى هاى خود بتوانند او را فريب بدهند و براى خود محملى ببندد. فاطمه عليهاالسلام مصداق اين حديث است كه مؤمن زيرك است (اَلمُؤمُن كَيِّسٌ، اَلمُومِنٌ فَطِن [حديث نبوی[)

غاصبین براى تبرئه خود از ستمى كه بر فاطمه عليهاالسلام رانده بودند، بالاخره با وساطت على عليه السلام به عيادت فاطمه عليهاالسلام آمدند. ولى فاطمه عليهاالسلام نقشه آنها را نقش بر آب كرد. آنها از گذشته خود تقاضاى بخشش كرده و درخواست نمودند كه فاطمه عليهاالسلام رضايت خود را اعلام دارد. فاطمه عليهاالسلام فرمود سؤالى دارم، مادام كه جواب نگوئيد با شما حرف نخواهم زد. آنها حاضر به جواب سؤال فاطمه عليهاالسلام شدند. فاطمه عليهاالسلام فرمود: شما را به خداى سوگند مى دهم كه بگوئيد، آيا اين سخن را از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله شنيده ايد كه فرمود: فاطمه عليهاالسلام پاره تن من است، آنكس كه فاطمه عليهاالسلام را اذ يّت كند مرا اذيّت كرده و آنكس كه مرا اذيّت كند خداى را اذيّت كرده است

- و آنكس كه فاطمه عليهاالسلام را پس از مرگم اذيّت كند چنان است كه گوئى در زمان حياتم اذيّت نموده است و…؟ ابوبكر و عمر بى خبر از سخن بعدى فاطمه عليهاالسلام گفتند آرى، اين سخن را از پيامبر شنيديم.

فاطمه عليهاالسلام فرمود: خدايا شاهد باش، كه آنها مرا اذيّت كرده و آزار رساندند

سپس فرمود: بخدا قسم ديگر با شما دو تن سخن نگويم تا اينكه پروردگارم را ملاقات كنم… و بر اين اساس آن دو را در صحنه مات كرد و ابوبكر را به گريه انداخت. (6)

روش ديگر او درمبارزات سياسی روش هشيار كردن، برانگيختن و ايجاد حركت در افراد است. مردم آن روزگار چنان مرعوب دستگاه خلافت شده بودند كه بسيارى از اصول و مبانى را از دست دادند، و چنان ساكت و خاموش شدند كه گوئى خاك مرگ بر سر آنها ريخته اند.

فاطمه عليهاالسلام تصميم گرفت آنها را بيدار كند و در صورت امكان شرايطى فراهم آورد كه بر پاى خيزند و حركت و نهضت حقى را بوجود آورند. بدين نظر در مسجد خطاب به مردم كه چرا ساكت ايد و خاموش مانديد، و اسم برخى از قبايل را ذكر كرد و فرمود :اى جوانان قبيله ها شما را چه شد كه حركتى نمى كنيد؟ چرا اجازه مى دهيد كه احكام قرآن متروك گردد و حق را از بين ببرند؟ چرا اجازه مى دهيد كه بدعتها در اين پاى گيرد؟ و بر اين اساس اصرار داشت لااقل آنان را به اعتراض عليه غاصبان برانگيزاند.

فاطمه عليهاالسلام آن زن سياستمدارى است كه حتى از جنازه و مرگ خود ابزارى سياسى ساخت. دستگاه خلافت حتى از مرگ فاطمه عليهاالسلام وحشت داشت و اين وحشت او بى مورد هم نبود. مى ترسيد فاطمه عليهاالسلام موضعى اتخاذ كند كه بر رسوائى آنها بيفزايد و پيش بينى آنها درست آمد.

اينكه فاطمه عليهاالسلام وصيت كرد،

- مگذار آنها كه بر من ستم راندند و حق مرا گرفتند بر من نماز گذارند كه آنها دشمن خدا و رسولند .(7) و ا صرارایشان بر این که قبرش مخفى بماند خود بيان اين خواسته است كه نشانه اى از مظلوميت ابدى او در جامعه باقى باشد.

او مى خواست دشمنان دوست نما معرفى گردند، ابهام ها از بعضى اذهان ديرفهم زدوده شوند و دريابند كه فاطمه عليهاالسلام چگونه مى انديشيد.

كار و مشى او درسى است براى همه آنها كه مى خواهند راست قامت و باعزت باشند و البته بايد بدانند كه گاهى ممكن است انسان قربانى استقامت شود. زيرا مبارزه كردن كتك خوردن را هم درپى دارد. پس بايد هشيارانه وبا انديشه پذ يرش صد مات به پيش رفت.



فاطمه و مداواي مجروحين جنگي

چنان چه در حديث صحيحي از امام صادق عليه‏السلام نقل شد، فاطمه‏ي زهراء عليهاالسلام هنگام شتافتن به زيارت قبور شهدا در احد (محل جنگ بين سپاه اسلام و مشرکين) را دقيقا نشان مي‏داد و اين مي‏رساند که آن حضرت در اين جنگ حضور داشته، هر چند آمدن او بعد از مجروح شدن پيامبر صلي اللَّه عليه و آله صورت گرفته باشد.

ابن ابي‏الحديد از واقدي نقل مي‏کند که:«فاطمه عليهاالسلام با گروهي از زنان مدينه از خانه خارج شد و چون چهره‏ ي مجروح پدرش را ديد، او را در آغوش گرفته و خون از صورت مبارکش پاک مي‏کرد. سپس آبي فراهم نمود و خون هاي چهره رسول‏خدا را شست و شمشير او را پاک کرد و آبي به دست آن حضرت داد که بياشامد، ولي ممکن نشد.»

در اين تاريخ آمده است: زناني که از مدينه آمده بودند چهارده نفر بودند، که فاطمه عليهاالسلام يکي از آنان بود، آنان نان و آب با خود حمل مي‏کردند و در کنار رزمندگان به آن ها آب و نان مي‏دادند و جراحتشان را پانسمان مي‏نمودند.

فاطمه عليهاالسلام تنها در چهارچوبه‏ ي خانه زندگي ننموده، بلکه او ضمن حفظ قداست و تقوا، در هنگام لزوم به اجتماع قدم گذاشته و در کنار رزمندگان از کيان اسلام و مسلمين دفاع نموده، هر چند اين دفاع در پذيراي از جنگجويان و پانسمان مجروحان بوده است.

ارائه راهکارهای عملیاتی الگوگیری از حضرت زهراء علیها السلام

وجود همه ‏ي چهارده معصوم پاک عليهم‏السلام از نوري واحد است و حقيقت نوري کردار و گفتار ايشان نيز واحد است. اگر در شکل و صورت ظاهري رفتارهاي ايشان نسبت به هم تفاوتي ديده مي‏شود به دليل اختلاف در شرايط محيطي و زماني است.

ضرورت بسياري از رفتارها يا گفتارهاي معصومان وابسته به شرايط اجتماعي، فرهنگي، سياسي يا اقتصادي عصر و زمانه‏ي ايشان بوده است. هر يک از اين بزرگواران از منظر شرعي و عقلي وظيفه داشته‏اند تا به مقتضاي شرايط زماني و مکاني، رفتارها و گفتارهاي ويژه‏اي از خود ظهور و بروز دهند. از اين روي در حالي که باطن و حقيقت سيره‏ ي علمي و عملي همه‏ ي معصومان عليهم‏السلام واحد است،تفاوت در اقتضائات زمانه باعث مي‏شود که شکل و قالب رفتارها يا گفتارهاي ايشان متفاوت باشد.

حضرت صديقه‏ ي طاهره عليهاالسلام وظيفه‏ي خويش مي‏داند که در شرايط ويژه‏ي زماني خويش قيام کند و به دفاع عاشقانه از ولي امر غريب و مظلوم بپردازد؛ در حالي که امام حسن مجتبي عليه‏السلام وظيفه‏ي خويش مي‏بيند که در زمانه‏ي خويش با معاويه صلح نمايد. امام حسين عليه‏السلام، اصل و ريشه‏ي دين را در خطر مي‏بيند و تمام هستي، خانواده و ياران خويش را در اين راه فدا مي‏سازد؛ در حالي که شرايط زماني و محيطي زمان امام رضا عليه‏السلام اقتضا مي‏کند تا آن بزرگوار ولايت عهدي مأمون ملعون را بپذيرد.

بنابراين ما بايد از همين شيوه‏ ي رفتاري معصومان عليهم‏السلام سرمشق بگيريم و هميشه در فراسوي قالب‏ها و شکل‏هاي گوناگون رفتار ايشان، در تکاپوي کشف روح و حقيقت واقعي آن رفتارها باشيم و نيز همواره بکوشيم تا بدانيم عصر و زمانه‏ي ما، اسوه ‏پذيري از سيره‏ي اجتماعي کدام يک از معصومان را اقتضا مي‏کند.

اين جاست که بيش از هر زمان ديگري به تحليل‏هاي تاريخي اسلام‏شناسان، احساس نياز مي‏شود. در اين عرصه‏ي پُراهميت، مي‏بايد به اسلام شناسان راستين مراجعه کرد و شيوه و نوع اسوه ‏پذيري مطلوب از سيره‏ي معصومان را از اين ميراث‏ داران انبيا باز جست.

تنها اسلام ‏شناسان راستين مي‏توانند با آگاهي و تسلط کامل بر تاريخ اسلام و مقايسه‏ ي شرايط عصر و زمانه با دوره‏ ي زندگاني هر يک از ائمه، بهترين شيوه‏ ي اسوه ‏پذيري از سيره ‏ي معصومان را به جامعه معرفي کنند.

نمونه ‏اي بارز از تعيين نوع اسوه‏پذيري از سيره‏ي معصومان عليهم‏السلام را در سخنراني عاشورايي ذريه‏ي فاطمه، رهبر فرزانه‏ي انقلاب، در جمع ده‏ها هزار تن از نوجوانان و جوانان شاهد بوديم:

«من واقعاً به شما برادران و خواهران عزيز توصيه مي‏کنم که با تاريخ آشنا شويد. تاريخ، درس است. مي‏توان از تاريخ، درس‏ها و تجربه‏هاي فراواني آموخت. عده‏اي سعي مي‏کنند تا حوادث روزگار ما را يک حوادث استثنايي که به هيچ وجه قابل استفاده از تاريخ نيست، وانمود کنند. اين، غلط است. رنگ‏ها و روش‏هاي زندگي عوض مي‏شود؛ اما پايه‏ هاي اصلي زندگي بشر و جبهه‏ بندي‏هاي اصلي او تغييري پيدا نمي‏کند.

در صدر اسلام، بزرگترين و مهم‏ترين ضربه‏اي که بر اسلام وارد شد، اين بود که حکومت اسلامي از امامت به سلطنت تبديل شد. حکومت علي بن ابي‏طالب و حکومت امام حسن عليهم‏السلام، به سلطنت شام تبديل شد.

البته امام حسن مجتبي عليه‏السلام، در آن روزگار به دليل يک مصلحت بزرگتر که حفظ اصل اسلام بود، مجبور شد اين تحميل را به جان بپذيرد. حکومت را از امام حسن عليه‏السلام گرفتند. وقتي اين گونه حکومت از مرکز ديني خودش خارج شد و در اختيار دنياطلبان و دنياداران گذاشته شد، حادثه کربلا اجتناب‏ناپذير مي‏شود. بيست سال پس از آن که حکومت از محور اصلي خود که امامت است، خارج شد، فرزند پيامبر، امام حسين عليه‏السلام در کربلا با آن وضع فجيع به خاک و خون کشيده مي‏شود.

اساس نقشه و حمله ‏ي دشمن اين است که حکومت را از محور اصلي، محور امامت و محور دين، خارج گرداند؛ بعد از آن خاطرش جمع است که همه کار خواهد کرد.

من به شما عرض کنم که امروز به برکت ملت هوشياري مثل ملت ايران، به برکت افکار برانگيخته‏اي مثل افکار ملت ايران، به برکت انقلاب بزرگي مثل انقلاب اسلامي ايران، هيچ دشمني- نه آمريکا و نه بزرگتر از آمريکا- قادر نيست تا حادثه‏اي مثل صلح امام حسن را بر دنياي اسلام تحميل نمايد؛ اين جا اگر دشمن خيلي فشار بياورد، حادثه‏ي کربلا اتفاق خواهد افتاد.»[8]

پي نوشتها:

1- مهدی نیلی پور،همان کتاب،ص477

2- همان

3- همان،ص478

4 - الامامه والسیامه ،ج1،ص14

5 -  خطبه فد ک
6 - اعلام النسا،ج3،ص1215

7  - منتهی الامال ، ج 1 ،ص 137                                                    

8 -گرد آوری و تنظیم مرکز صهبا(بیانات مقام معظم رهبری دربارة زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین)، انسان  250 ساله، چاپ اول، تهران، انتشارات مؤسسه ایمان جهادی، 1390

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.