تقابل غرب با اسلام2

 

3- استراتژى جنگ تمام عيار


مهمترين استراتژى دشمن در دهه اول انقلاب براى بر اندازى ، تحميل يك جنگ تمام عيار نظامى عليه جمهورى اسلامى است كه رژيم بعثى عراق داوطلب اجراى اين ماءموريت گرديد و آمريكا و همه قدرتهاى وابسته و پيوسته منطقه اى و فرامنطقه اى او در اين استراتژى درگير شدند و به پشتيبانى عراق آمدند كه اين نيز با لطف الهى و حضور فداكارانه مردم و رزمندگان اسلام ناكام ماند و ملت ايران از اين آزمون سخت نيز پيروزمند و سرافراز بيرون آمد.
نكته اى كه بايد بدان اشاره كرد آنست كه اين استراتژيها هر چند در شروع داراى ترتيب هستند و از پى هم و با ناكامى هريك ، بكار گرفته شده اند ولى در تداوم خود، با هم همراه مى شوند. دشمن در ابتدا استراتژى قيام مسلحانه را در دستور كار خود قرار مى دهد پس از ناكامى آن ، استراتژى كودتا را در پيش ‍ مى گيرد و وقتى هر دو از اثر افتاد استراتژى جنگ در دستور كار آنها قرار گرفت .
يكى از عناصر اصلى كودتاى نوژه در اعترافات و نيز مصاحبه تلويزيونى خود با صراحت اظهار داشت كه آمريكاييها ما را متقاعد كردند كه در تعيين تقدم كودتا و جنگ ، اوّل كودتا انجام شود چرا كه وضعيت از دو حالت خارج نبود، يا كودتا به نتيجه مى رسيد كه در اين صورت به هدفشان مى رسيدند! و يا شكست مى خورد كه در اين صورت نيز از آنجا كه اين حركت قرار بود از درون ارتش ‍ انجام شود ، ارتش مقبوليّت خود را در جامعه از دست مى داد و تضعيف مى گرديد، در نتيجه توان مقاومت در مقابل هجوم ارتش قوى و آماده عراق را نداشت و لذا انجام كودتا مى توانست هم هدف و هم وسيله باشد و لذا به اين نتيجه رسيدند كه اوّل كودتا كنند و سپس جنگ !
با شروع جنگ استراتژى هاى سابق دشمن متوقف نشد و همچنان تداوم يافت لكن استراتژى جنگ تحميلى ، نقش اصلى و محورى بخود گرفت .
نكته ديگرى كه ذكر آن ضروريست آنكه آمريكا هم زمان با اقدام براى براندازى ، فشار اقتصادى ، سياسى و روانى خود را كه از ابتداى پيروزى انقلاب تحت عنوان سياست مهار(24) آغاز كرده بود حفظ كرد لاكن بمنظور براندازى نظام و تغيير حاكميت در ايران ، به استراتژيهاى ياد شده توسّل جست . سه استراتژى پيش گفته تا پايان دهه اوّل توسط دشمن طراحى و اجرا گرديدند.
4 - استراتژى تشديد مهار و تغيير از درون


سياست مهار سابق و اِعمال استراتژيهاى چندگانه براى بزانو درآوردن جمهورى اسلامى و براندازى نظام انقلابى موجود در ايران در طول دهه اول انقلاب ، كمترين تاءثيرى در حركت ملّت ايران براى پيمودن مسيرى كه انتخاب كرده بود برجاى نگذارد. بعد از حمله عراق به كويت و جنگ دوم خليج فارس كه طى آن معادلات قدرت در منطقه بكلى دگرگون گرديد و ايران بعنوان طرف پيروز جنگ تحميلى و قدرت مسلط منطقه خليج فارس نمودار گرديد، آمريكا با درس گيرى از تجربيات گذشته و شكست استراتژيهاى سابق ، سياست جديدى را تحت عنوان ((سياست مهار دوگانه ))(25) با شعار تشديد مهار و كنترل ايران و تسلط بر حوادث منطقه در دستور كار خود قرار داد. اين طرح كه در پايان دوران رياست جمهورى جرج بوش توسط استراتژيست هاى صهيونيست آمريكائى از جمله مارتين ايندايك معاون صهيونيست وزير خارجه وقت آمريكا تهيه شده بود با روى كار آمدن كلينتون ، بعنوان استراتژى ملّى دولت آمريكا در برخورد با ايران ، به اجرا در آمد. استراتژى مهار دوگانه چند هدف اساسى را تعقيب مى كرد كه عبارت بودند از:
- محاصره سياسى - نظامى ايران و ايجاد نوعى ديوار آهنين در اطراف آن .
- اخلال در مناسبات سياسى ايران با ساير كشورها بويژه همسايگان و كشورهاى اروپائى .
- تشديد محاصره و تحريم اقتصادى ايران .
- تضعيف و تخريب بنيادهاى فكرى ، فرهنگى و اخلاقى ملّت ايران .
- ايجاد فاصله بين مردم و حكومت و نشان دادن ناكارآمدى حكومت دينى !
و اين مشابه اهداف همان سياستى است كه آمريكا در طول چندين سال و با صرف هزينه هاى گزاف در شوروى اعمال نمود و در نهايت به فروپاشى آن كشور انجاميد. استراتژى تشديد مهار و تغيير از درون كه در طول دهه دوم انقلاب عليه ايران اعمال گرديد، برخلاف استراتژيهاى سابق كه عمدتا بر مؤ لفه هاى خارجى تكيه داشته و از اقدام نظامى ، قهرآميز و سخت سود مى جست ، اولا از ماهيتى غيرنظامى و نرم برخوردار است ثانيا بر مؤ لفه هاى داخلى تكيه دارد و فشار و اقدام خارجى را در حمايت و پشتيبانى از عوامل داخلى قرار مى دهد.
از آنجا كه ابعاد و تاءثير اقدامات آمريكا در تشديد محاصره سياسى و تحريم اقتصادى ايران در جريان سياست مهار دوگانه تا اندازه زيادى روشن است ، در اينجا به وجوه ديگر اين استراتژى كه ناظر به جنبه هاى داخلى و سياست استحاله و تغيير از درون مى باشد مى پردازيم .
اين بحث را با نگاهى به اجلاس هامبورگ پى مى گيريم . در تابستان سال 1374 در هامبورگ آلمان جلسه اى تشكيل مى شود كه ((اجلاس همبستگى )) يا ((كميته همبستگى )) نام گرفت . در آن جلسه كه سركردگان تمام جريانهاى ضد انقلاب ايرانى (بجز منافقين كه همواره در خواب و خيال قيام مسلحانه بوده اند!) تحت اشراف آمريكاييها جمع مى شوند، جمع بندى تحقيقات و مطالعاتِ سرويسهاى اطّلاعاتى و امنيتى آمريكا طى چند محور به عنوان دلايل پيروزى و بقاء جمهورى اسلامى و شكست اقدامات گذشته آنان مطرح و استراتژى جديد براى مقابله با جمهورى اسلامى ايران بدانان اعلام مى شود. در اين اجلاس عامل پيروزى جمهورى اسلامى ايران را در حوادث گذشته ، وجود ايمان و اعتقادات مذهبى در مردم ، رهبرى دينى (ولايت فقيه ) و پيوند بين مردم و حكومت در ايران دانستند و گفته شد تا اين عوامل موجود باشند نمى توان نظام جمهورى اسلامى را در ايران از پاى در آورد. هم چنين گردانندگان اجلاس دو دليل عمده را براى شكست هاى سابق ذكر مى كنند.
دليل اوّل آنكه آنها در اقداماتشان براى براندازى ، نه تنها هماهنگ و منسجم عمل نكرده اند بلكه گاه در تعارض باهم قرار داشته اند و اين يكى از دلائل شكست آنان بوده است .
دليل دوم كه بسيار مهمتر بوده است اينكه استراتژيهاى گذشته آنان اساسا اشتباه بوده و هيچكدام به نتيجه نرسيده اند، لذا بايد استراتژى ديگرى را اتّخاذ كنند. استراتژى كه در مناطقى از دنيا پياده شده و به نتيجه رسيده بود. در آنجا به تجربه آمريكا در برخورد با دولت انقلابى نيكاراگوئه و همچنين شوروى سابق اشاره كردند كه هر دو مورد نيز به براندازى و فرو پاشى آنها منجر شده بود و خلاصه اين استراتژى آن بود كه بجاى نشستن در خارج و برخورد مستقيم و قهرآميز با نظام جمهورى اسلامى و دشمنى علنى با آن ، مى بايست نيروهاى خود را بداخل كشور و بدرون حاكميت نفوذ بدهند و با در اختيار گرفتن ابزار و رسانه هاى فرهنگى به اتكاء ضعف ها و نارسائيهاى موجود در كشور بتدريج و باحوصله ، اعتقادات دينى و گرايشات انقلاب مردم را تضعيف كنند بين مردم و حكومت فاصله ايجاد كنند و مردم را نسبت به كارآمدى رهبرى و نظام دينى دچار ترديد كنند و در طى زمان با استفاده از افكار عمومى و به كمك عوامل خود در درون نظام ، حكومت دينى را تغيير داده و بخيال خود يك حكومت لائيك طرفدار غرب در ايران بوجود آورند! خود آنها به اين حركت نام ((استراتژى بزرگ ))! يا ((استراتژى تغيير از درون )) اطلاق كردند.
اين استراتژى الهام يافته از همان شيوه اى است كه آمريكاييها در شوروى بكار گرفتند و منجر به فروپاشى آن گرديد و مقام معظم رهبرى بخوبى ابعاد آنرا گشودند و بيان فرمودند كه چگونه آمريكائيها فرهنگ مردم شوروى را عوض ‍ كرده و فرهنگ ليبرال - سرمايه دارى غربى را جايگزين آن كردند، چگونه با مقامات و كارگزاران اصلى حكومت در شوروى تماس برقرار كرده و آنها را مزدور كرده و از آنها حمايت نمودند، فردى مثل گورباچف را كاملا آماده كردند، گورباچف كه مقدارى تعلل كرد يلتسين را مطرح كردند و او را به صحنه آوردند و آن شد كه شد!
در اجلاس ياد شده ،براى تحقّق استراتژى ياد شده ، چند برنامه عمده مطرح شد:
اوّل آنكه اساسا بايد روى امكانات داخل كشور بويژه امكانات درون نظام ، حساب باز بكنند و به عنوان يك مورد موفّق از كاركرد گروهك ((نهضت آزادى )) نام بردند، گفتند نهضت آزادى كارى بسيار سخت و پر مخاطره ولى ثمربخش را در بستر سازى انجام داده است ، رفتار نهضت آزادى يك الگوى موفق بوده است . يعنى بجاى اينكه به خارج فرار كنند و از راه دور مبارزه كنند! بايد بداخل برگردند و در متن حادثه باشند!
دوم آنكه بجاى اينكه فقط انتقاد و تخريب بكنند و نسبت به همه عناصر نظام پرخاش نمايند،بايد بسراغ عوامل درون نظام بروند آنها را جذب و با خود همراه كنند و از امكانات و پشتيبانيهاى آنها بهره بگيرند. در خصوص امكان جذب عناصر درون نظام بعنوان يك مورد موفّق ! از قضيه آقاى ((شيخ حسينعلى منتظرى )) ياد كردند كه حتى در اين سطح مى شود از درون نظام سربازگيرى كرد! از نظر آنان مورد وى نشان دهنده اين بود كه در ايران هم مى توان يك گورباچف يافت ! كسى كه در كنار امام ((ره )) و با ايشان بود و يكى از عناصر اصلى انقلاب محسوب مى شد، قابليت آنرا داشت كه در مقابل امام بايستد. اين لفظ گورباچف را در آن موقع در مورد شيخ منتظرى بكار بردند. بنابراين بازگشت به داخل و كار روى مردم و اقدام فرهنگى براى تغيير اعتقادات و فرهنگ آنان و نفوذ در دستگاهها و اركان تصميم گيرى و جذب عناصر درون نظام ، از جمله برنامه هاى استراتژى جديد دشمن براى براندازى و فروپاشى عنوان گرديد.
در اين اجلاس فهرستى از اقدامات سلبى و اقدامات ايجابى در چارچوب برنامه هاى ياد شده مطرح شد كه از جمله اقدامات سلبى يكى متهم كردن نظام به ديكتاتورى و نبود آزادى در ايران بود كه از نيمه دوم سال 1374 دقيقا تمامى نشريات ضد انقلاب خارج نشين ، رسانه هاى غربى و جريانها و افراد مختلف ضد انقلاب در خارج و داخل ، اين محور را در دستور كار تبليغاتى خود قرار مى دهند. محور دوم از اقدامات سلبى مقابله با اصل ولايت فقيه و نا كارآمد نشان دادن نظام ولايت فقيه براى اداره كشور بود كه دقيقا برخوردها با ولايت فقيه از اين سال اوج مى گيرد. و بعنوان اقدامات ايجابى ، تحقّق شعار ((دمكراسى )) تشكيل ((جامعه مدنى )) در دستور كار آنها قرار گرفت .
استراتژى جديد در آن تاريخ به تمام جريانهاى ضد انقلاب ايرانى ابلاغ گرديد و اقدامات عملى از آن پس آغاز شد. عناصر ضد انقلاب و فرارى يكى پس از ديگرى تحت عناوين مختلف وارد كشور شدند و با جريانهاى دگرانديش داخل كشور و برخى عناصر درون نظام متصل شدند و به نفوذ بويژه در بخشهاى فرهنگى و رسانه اى پرداخته و مجوزهاى زيادى براى انتشار نشريه ، ابتدا تحت عناوين عمومى و سپس با جهت گيرى هاى مستقيم فرهنگى و سياسى بدست آوردند. براى مثال براى نشريات خود تحت عناوين ((صنعت حمل و نقل )) ، ((مواد غذايى ))، ((بهداشت ))، ((طبيعت )) و… امتياز گرفتند، و سپس بعدها مباحث سياسى و فرهنگى متناسب با خطمشى ياد شده را در آنها مطرح كردند. عناصر منزوى مطبوعاتى و رسانه اى امثال بهنود، مهرانگيز كار و … كه كم شمار هم نبودند لكن از ترس بگوشه اى خزيده و سكوت اختيار كرده بودند را فعّال كرده و با واگذارى پول و امكانات بكارشان گرفتند. درهمين سالها بود كه در كنگره آمريكا پشتيبانى از اپوزيسيون و جريان فرهنگى در داخل كشور ايران به بحث گذاشته شد و براى جريان براندازى فرهنگى در آن موقع بيست ميليون دلار تصويب كردند. سازمان سيا و سازمانهاى جاسوسى و بنگاههاى عظيم رسانه اى غرب از اين حركت حمايت كردند. اسناد زيادى وجود دارد كه نشان مى دهد آمريكايى ها به اقدام فرهنگى و تغيير فرهنگ جامعه ايران بمنظور رسيدن بهدف هاى خود چه ميزان اميد بسته بودند يكى از سياست مداران آمريكايى اظهار داشت : ((اگر طرح مهار دوجانبه نتواند ايران را دچار مشكل بكند، برنامه هاى تلويزيونى MTV و امثال آن مى تواند ساختار ذهنى و فكرى مردم ايران را متحوّل سازد و زمينه را براى بازگشت آمريكا فراهم كند!))(26)
و اين همان بود كه توسط مقام معظم رهبرى در همان سالها بعنوان تهاجم و شبيخون فرهنگى ناميده شد و همه مردم ايران و مسئولان ، به خصوص ‍ مسؤ لان فرهنگى را به رويارويى با اين هجوم و جنگ جديد فرا خواندند.
اين استراتژى تا دوم خرداد سال 1376 ادامه داشت و روز به روز دامنه اقدامات دشمن وسيعتر مى شد و مع الاسف كارگزاران حكومتى و به خصوص دستگاههاى مسئول فرهنگى كشور برغم هشدارهاى مكرر مقام معظم رهبرى ، گرفتار ذهنيات خود بوده و ابعاد اين توطئه خطرناك را درك نكردند و بعضا خود زمينه ساز و آلت دست آن شدند.


5 - استراتژى اصلاحات و فروپاشى


اعلام نتايج انتخابات دوره هفتم رياست جمهورى و حضور سى ميليونى و بى سابقه مردم كه انتخابات را به يك حماسه عظيم مردمى در پاى بندى به نظام جمهورى اسلامى و حمايت از اركان آن بدل نمود استراتژى دشمن را عقيم گذارد و نشان داد كه برغم تلاشهاى همه جانبه دشمن براى بحران سازى ، ايجاد فاصله بين مردم و حاكميت و كاهش مقبوليت و پايگاه مردمى نظام جمهورى اسلامى ، قاطبه ملّت ايران با وجود گلايه ها و انتقاداتى كه ممكن است نسبت به كاركرد برخى دستگاههاى حكومتى داشته باشند آينده و سعادت خود را در چارچوب نظام جمهورى اسلامى و در گرو پاى بندى به اركان آن مى دانند. و اين در شرائطى بود كه دشمن با اطمينان از عدم حضور گسترده مردم (كه بالاترين پيش بينى آنها حضور حداكثر 13 ميليون نفر پاى صندوقهاى راى بود) قصد داشت از نتايج اين انتخابات بعنوان يك دليل قطعى مبنى بر فقدان مقبوليت و بالمآل مشروعيت نظام جمهورى اسلامى استفاده كرده و با افزايش فشارهاى خارجى در ابعاد سياسى ، اقتصادى و حتى نظامى (كه در همان اثنا مقامات آمريكائى به بهانه انفجار در پايگاه الخُبُر عربستان و اتهام دخالت ايران در آن ماجرا، ايران را به حمله نظامى تهديد كرده بودند!) بر سر ايران ريخته و كار نظام را يكسره كنند!
حماسه دوّم خرداد كه بى ترديد حاصل تدبير حكيمانه و اراده الهى مقام معظم رهبرى و برنامه ريزى و هدايت مستقيم ايشان در برانگيختن كليه احزاب ، گروهها، جريانات و اشخاص مؤ ثر در افكار عمومى و دعوت مردم بحضور گسترده در انتخابات بود بهمراه مجموعه اقدامات ديگرى كه براى كنترل اقتصاد كشور و كاهش آثار زيانبار ناشى از تحريمهاى اقتصادى و فشارهاى سياسى آمريكا كه آن نيز با حساسيت ها و هدايت هاى مستمر مقام معظم رهبرى در زمان دولت قبل انجام گرفت ، نقطه پايان استراتژى تشديد مهار دشمن بود. در آن هنگام دشمن دريافت با و جود رهبرى قدرتمند و اكثريت قريب به اتفاق مردمى كه به چارچوب نظام دينى در كشور پاى بندند نمى توان در كوتاه مدت به تغيير حاكميت در ايران دل بست و آن ميزان از اقدامات براى رسيدن به اين هدف كافى نبوده است .


بشرحى كه خواهيم گفت آمريكا با حفظ اصول اوليه و اهداف استراتژى پيش ‍ گفته ، روش جديدى را براى تحقق هدف فروپاشى نظام در دستور كار خود قرار داد.
بعد از دوم خرداد و طرح برخى شعارهايى كه با برنامه هاى اجلاس هامبورگ همخوانى داشت و خواسته و ناخواسته بر خواست آمريكا منطبق شده بود، اميدهاى تازه اى در دشمن ايجاد نمود. نمى خواهيم بگوئيم شعارهايى كه جناب آقاى خاتمى مطرح كردند، از استراتژى دشمن الهام گرفته بود ولى اين را هم نمى توانيم ناديده بگيريم ، كه ناخواسته بعضى از آن شعارها مورد علاقه جريان روشنفكرى وابسته و كارگزاران جريان استحاله و تغيير از درون واقع شد و رمز حمايت گسترده آنان نيز از اين شعارها همين بود و آنگاه كه آقاى خاتمى براى جلوگيرى از سوء استفاده آنها برخى از آن مفاهيم را تشريح نمود و مقصد اصلى خود را از آنها ابراز داشت ، با مخالفت اين جريان مواجه شد. وقتى ايشان گفتند منظور ما از جامعه مدنى ، جامعه اسلامى و ((مدينة النبى )) است ، در برخى روزنامه ها و مطبوعات وابسته مقاله نوشتند و با ذكر عبارت ((جامعه مدنى نه يك كلمه كم و نه يك كلمه زياد!)) به ايشان تعرض كرده و ادعا كردند كه ((براى ((جامعه مدنى )) كه آقاى خاتمى شعار آنرا مى دهد، روشنفكران سالها زحمت كشيده اند و اين شعار متعلق به آنها است و آقاى خاتمى نمى تواند آنرا به ميل خود تفسير كند ! جامعه مدنى مفهوم مشخّصى دارد و هيچ رابطه اى با دين و سنخيتى با جامعه دينى ندارد.))
((جامعه مدنى ))، ((دموكراسى ))، ((آزادى ))، ((پلوراليسم ))، ((تسامح ))، ((قرائت هاى مختلف از دين ))، ((خشونت )) و برخى ديگر از شعارها و مفاهيم و ادبياتى كه بعد از دوّم خرداد بكار گرفته شد، ناخواسته تكرار همان محورهاى اجلاس ‍ هامبورگ بود كه به عنوان برنامه هاى استراتژى تغيير از درون مطرح شده بود.
جريانهاى لائيك و دگر انديش نيز كه از قبل براساس آن استراتژى به درون كشور نفوذ كرده و يا در داخل فعال شده بودند موقعيّت را مناسب دانسته و با جريان مدعى دوم خرداد همراه شدند. زيرا بخشى از آن اقداماتى را كه براساس استراتژى خود تعقيب مى نمودند، اين بار، از موضع حاكميت و بوسيله عناصرى از درون حاكميت بيان و پيگيرى مى شد و دليل حمايت هاى آمريكاييها و غربى ها در اوائل كار از جريان جديد و دل خوشى و اميدوارى آنها، فريبى بود كه از به كارگيرى اين مفاهيم و اصطلاحات در شعارهاى پس ‍ از دوم خرداد، خوردند وگرنه همانگونه كه مقام معظم رهبرى فرمودند، آنها اشتباه مى كنند، نه آقاى خاتمى گورباچف است و نه اسلام ماركسيسم و نه جامعه ما جامعه شوروى است . آنها به اين تفاوتها توجّه ندارند و فقط به بعضى از ظواهر دل خوش كرده اند!
بعد از دوم خرداد فضاى آلوده اى براى طرح ناقص و بيمارگونه اين مباحث فراهم شد. سياست تساهل و تسامح وزير ارشاد در بخش فرهنگى دولت و برخى ديگر از وزارتخانه ها نيز زمينه را براى آنها هموارتر كرد. موانع و محدوديت هايى كه در گذشته در مقابل نفوذ دشمن در بخشهاى فكرى و فرهنگى جامعه قرار داشت تضعيف شده و بعضا برداشته شدند و زمينه را براى بازگشت و فعّاليت گروه بيشترى از جريانها و عناصر ضد انقلاب فراهم آورد . شمارى از آنان نه فقط باز گشتند بلكه مورد حمايت قرار گرفتند، كسانى كه تا آن زمان مدام عليه انقلاب و ارزشها و معتقدات مردم لجن پراكنى مى كردند، به عنوان نويسنده ممتاز! و هنرمند محبوب ! و روزنامه نگار محترم ! مورد تشويق واقع شدند. نه تنها آثار آنان از ممنوعيت خارج شد بلكه مورد حمايت نيز واقع گرديد. اين كارها نه فقط در عرصه مطبوعات و روزنامه ها كه در بخش كتاب ، فيلم ، تئاتر ، سينما و ساير قلمروهاى فرهنگى و هنرى نيز انجام گرفت .
فضاى جديد كشور ، اقدامات برخى كارگزاران حكومتى ، وادادگى و انحراف برخى نيروهاى انقلاب و تجديدنظر طلبى آنها، اميد و انگيزه هاى جديدى در آمريكاييها و غربى ها در سرعت دادن به اقدامات خود براى فروپاشى براساس ‍ استراتژى پيش گفته بوجود آورد. اين بار آنها براى رفتار براندازى خود، منافقانه اصطلاح جديدى را استخدام كردند.
آنها شعار ((اصلاحات )) را كه بى ترديد اصل آن مورد تاءييد رهبرى نظام و خواست عمومى ملّت ايران بود گرفته و محتواى آن را با ميل خود و در چارچوب طرح فروپاشى تفسير كردند. در حقيقت شعار اصلاحات پوشش  جديدى براى استراتژى هامبورگ بود وگرنه غرب ، آمريكا و جريانات آرم دار ضد انقلاب كه ماهيت ضد مردمى و ضد اسلامى آنها برهمگان آشكار است چگونه مى توانند طرفدار اصلاحات واقعى در ايران باشند و به همين دليل است كه ما مدعى هستيم اصلاحات با يك تفسير خاص مى تواند دقيقا در تعارض با اهداف و آرمانهاى انقلاب اسلامى واقع شود و اگر هوشيارى و آمادگى نيروهاى انقلاب نباشد خداى ناكرده مى تواند به عنوان بسترى براى فروپاشى و تغيير نظام بكار گرفته شود و همين معناست كه اصلاحات را در تقابل با امنيّت ملّى قرار مى دهد، اگر تحت لواى اصلاحات و با شعار اصلاح طلبى ، اسلاميت نظام از بين برود و يا حتى كمرنگ شود و استقلال كشور تضعيف گردد و ساير اصول و مبانى انقلاب مورد خدشه و تهديد واقع شوند چگونه مى توان از امنيّت ملّى سخن گفت ؟ در شرايطى كه اهداف ، منافع و ارزشهاى حياتى ما دستخوش دخالت و دست اندازى دشمن شوند چگونه مى توان از امنيّت ملّى كشور اطمينان حاصل كرد؟
امنيّت ملّى يك كشور، گاه با ضرب و زور و قوّه قهريّه تهديد مى شود و زمانى ممكن است با عناوين ، شعارها و ظواهر فريبنده اى همچون اصلاحات ، آزادى ، دموكراسى و مردم سالارى ، مورد تهديد واقع شود. ماهيت قضيه تفاوتى ندارد و اين روشى است كه در سوابق رفتار غرب با ملّت هاى شرقى بكرّات ديده شده است و تازگى ندارد. غرب ، همواره رفتار مستكبرانه و ظالمانه خود را در ارتباط با شرق در پوشش شعارها، مفاهيم و كلمات آراسته ، ارزشى و مردم فريب انجام داده است . واژه ((استعمار)) يك كلمه ارزشى است يعنى طلب آبادانى و عمران ، ولى با همين مفهوم و با بكارگيرى شعار آبادانى و عمران به سراغ ملّتهاى شرقى رفتند و جز نابودى و تخريب و غارت ثروتهاى آنان ، چيزى برجاى نگذاشتند. در دوران جنگ سرد و ظهور كمونيسم و غلبه آن بر برخى كشورها، غرب همواره اقدامات خودش را در كشورهاى جهان سوم با شعار دفاع از ((اصول )) و ((نجات )) آنها از دستبرد كمونيستهاو بى دينها انجام مى داد! يا موضوع ((رشد و توسعه )) نيز كه مورد علاقه ملّت هاى ضعيف است و امتيازى است كه همه جوامع مى خواهند از آن برخوردار باشند، شعارى بود كه غربى ها ثروت ملتهاى ديگر را در پرتو آن و با پياده كردن الگوهاى خود ساخته توسعه در آن كشورها به غارت بردند. الگويى را كه براى توسعه تجويز و اجرا مى كردند منجر به نابودى اقتصاد و فرهنگ و هويّت ملّى آنها شد.
امروز نيز مراد آنان از اصلاح گرى و اصلاحات در ايران چيزى است كه در مقابل اصلاحات دينى و انقلابى قرار دارد و اين همان است كه فرهنگ ما آن را فساد و اِفساد مى داند، چرا كه اصلاحات به سبك آمريكائى و با تعريف غربى آن به تضعيف و تخريب بسيارى از مبانى ، اصول و ارزشهاى دينى و ملّى ما منجر مى شود. نوعى اصلاح طلبى منافقانه است كه قرآن كريم آنرا فساد دانسته و مناديان و طرفداران آنرا مفسد مى نامد!اَلا اِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونْ(27)
تا اين جا درپى تبيين اين مسئله بوديم كه چگونه دشمن چهارمين استراتژى خود را در آغاز دهه دوم انقلاب با درس گيرى از شكست هاى گذشته و مبتنى بر فرايند ((تشديد مهار و تغيير از درون )) شكل داد ولى از دوم خرداد به بعد تلاش مى كند به اتكاء برخى شعارها و طرح مطالبات جديد و بهره گيرى از خواست عمومى براى اصلاحات ، با ارائه مفاهيم و تعاريف ناصحيح از آن و ايجاد انحراف در مسير آن و شدت بخشيدن بدان ، اصلاحات را به عاملى براى فروپاشى نظام اسلامى تبديل كند و اين جوهر مطالب ارزشمندى است كه مقام معظّم رهبرى در ديدار با كارگزاران نظام بيان كردند.
((يك طرح همه جانبه آمريكائى براى فروپاشى جمهورى اسلامى طراحى شد و جوانب آن از همه جهت سنجيده شد. اين طرح ، طرح بازسازى شده ايست از آنچه در فروپاشى اتّحاد جماهير شوروى اتفاق افتاد. بنظر خودشان مى خواهند همان طرح را در ايران پياده كنند و اجرا كنند.))
((اين طرح موفق آمريكا در شوروى بود، يعنى يك ابر قدرت را با يك طرح كاملا هوشمندانه ، با صرف مقدارى پول ، با خريدن برخى اشخاص و با به كار گرفتن رسانه هاى تبليغى توانستند در ظرف يك طراحى سه ، چهارساله و يك نتيجه گيرى شش ، هفت ماهه بكلى منهدم كنند و از بين ببرند.))(28)

ادامه دارد…

  • نظر از: حضرت زینب(س) کرمان
    1390/06/20 @ 06:21:23 ب.ظ

    حضرت زینب(س) کرمان [عضو] 

    بهترین تفریح طلاب

    الهی ! شکرت که تفریح من گشت و گذار در کتب و دفاتر علمی و تماشای آنهاست چنانکه ولی تو امام علی وصی علیه السلام فرمود : « الکتب بساتین العلماء»

    الهی نامه حسن زاده املی

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.