زندگی اجتماعی از منظر امام علی علیه السلام
جمع آوری لیلا ملک احمدی
زندگی اجتماعی از منظر امام علی علیه السلام
یکی از شاخص های موفقیت در زندگی هر کس، توفیق در حیات اجتماعی است. انسان موفق کسی نیست که تنها در زمینه های فردی و شخصی موفق باشد. شرط موفقیت این است که ما در آن جمعی که قرار داریم موفق باشیم.
وقتی گفته می شود"اجتماع” از اجتماع دو دوست تااجتماع کوچک خانواده، محیط کار، همسایگان و کل جامعه همه را در بر می گیرد. بعضی افراد در زندگی شخصی خود بسیار موفق هستند اما در زندگی خانوادگی، نمره ی زیر 10 می گیرند، ورفوزه می شوند. اگر کاری را به تنهایی به او واگذار کنند، توفیق دارد، اما در کار جمعی عقب می افتد. متأسفانه این بلائی است که بیشتر گریبانگیر جوامع اسلامی شده است، علی رغم تعلیمات دینی ما، که بیشتر جمعی است. یکی از ضعف های عمومی روحی و اجتماعی در کشور ما همین “فردگرایی” وعدم توفیق در کارهای جمعی است.
اگر ما بتوانیم رابطه صحیح بین خود وکسانی که اطراف ماهستند ایجاد کنیم. آن رابطه متعادل می تواند به ما در رسیدن به اهداف فردی خودمان نیز کمک کند. مثلا در یک خانواده اگر زن یا مرد، کمال طلب و تعالی جو باشد و بخواهد به اوج کمال برسد، باید بتواند مشکلات خانواده را پشت سر بگذاردنمی شود خرج خودش را سوا کند و بگوید من رفتم، خداحافظ اگربتواند یک رابطه خانوادگی صحیح ایجاد کند، به آن هدف فردی و شخصی خودش، بهتر دستیابی پیدا می کند. در رابطه با همسایگان نیز همینطور و در جاهای دیگر نیز.
شاید با مطالعه حکمت زیر بتوان در زمینه توفیق اجتماعی به ایده ای دست یافت.
خالطوا الناس مخالطة إن متّم معها بكوا عليكم، و إن غبتم حنّوا إليكم.
“با مردم طوری زندگی کنیدکه اگر ناگهان دعوت حضرت حق را لبیک گفتید، مردم در فقدان شما بگریند. و اگر زنده ماندید به شما سرسلامتی بدهند (بگویند خدا عمرت بده!)”
این مهم است که کسی بتواند در محیط طوری رفتار کند که افراد به او از لحاظ روحی محتاج باشند. اگر از لحاظ معنوی به او وابسته باشند دعا می کنند که ای کاش نمیرد! و باقی باشد تا بتوانیم از او بهره بیشتری ببریم.
معمولا کسی که از دنیا می رود، روز اول، هفته اول تاچهلم عادتاهمه ناراحت می شوند اما بعضی افراد هستند که آدم هر وقت ازآنهایاد می کند، یک آهی می کشد و احساس می کند جای خالی اینها پر نشده است، و فقدان اینها همیشگی است.خوب است انسان تأثیری منحصربه فرد وخاص داشته باشد. می شود گفت که این یک شاخص برای توفیق است.
وقتی می خواهیم درجامعه موفق باشیم باید مردم شناسی مان قوی باشد. اگررفتارشناس یا مردم شناس خوبی باشیم می توانیم بدون اینکه خود را قربانی جامعه کنیم وهمرنگ جماعت شویم، موفق باشیم.
حرکت در جامعه مثل سفر کردن دریک جاده پر پیچ وخم کوهستانی است. شما اگر در یک جاده کوهستانی بخواهید رانندگی کنید، وقتی موفق و آسوده ایدکه سر هر پیچ و قبل از هر دره و منطقه خطر، تابلوهای راهنما نصب شده باشد. یک راننده وقتیبه این تابلوها نگاه می کند سرعت وجهت خود را تنظیم می کند و دچارخطر و آسیبی نمی شود.
ولی اگر این تابلوها وجود نداشته باشد، احتمال انحراف، واژگون شدن دردره یا تصادف هست. زیرا راننده نمی داند وقتی از این بلندی بالا رفت، بعد که می خواهد پائین بیاید مستقیم برود یا به دست راست بپیچد؟
حال جامعه این چنین است. امیر المؤمنین علیه السلام در تعدادی از حکمتهای نهج البلاغه این تابلوها را برای ما نصب کرده اند.
یعنی به ما آموزش داده اند که کجا، باید چطور رفتار کنیم. و اگر کسی به این تابلوهای راهنما توجه کند می داند که باهر گروهی ودسته ای چطور رفتار کند؟ انعطاف لازم وسرعت لازم رااتخاذ می کند و مشکلی برایش پیدا نمی شود اما قبل از اینکه رفتار شناسی را از فرمایشات امیر المؤمنین به دست بیاوریم نکته ای را در یکی ازحکمتها مطرح می فرمایند که سر آمد سایر مطالب است و آن این که در نهایت انسان نمی تواند با تکیه بر اراده خود در جامعه موفق باشد. جامعه بسیار متنوع وگوناگون است.
رفتارهای مردم گاهی ابدا قابل پیش بینی نیست. لذا ما به یک حمایت الهی احتیاج داریم بوده اند کسانی که 20 سال رهبری موفق داشته اند و بر سر یک حادثه مطرود مردم شده وبه خاطر حرفی که او زده و برداشت غلط از آن شده است بر اوشوریده اند.
بنابراین واقعا این طور نیست که انسان با تکیه بر خودش بتواند دوام بیاورد. ممکن است توفیهای محدودی به دست آورد ولی آیا می شود انسان سوء ظن مردم را کنترل کند؟ وقتی شما با یک جمع هزار نفری مواجه هستید، هزار جور فکر می کنند. شما هر اندازه تلاش کنید فکر پانصد نفر یا نهصد تای آنها را کنترل می کنید و در نهایت برخی از آنها ممکن است فکرهای بکنند که نا مطلوب باشد.
بنابراین احتیاج به یک پشتوانه داریم. این پشتوانه تأیید وحمایت الهی است. خداوندمتعال، مقلب القلوب است. بنابراین می تواند قلبهای توده ها را مجذوب ما کند.
نباید خیال کنیم که یک معادله خطی داریم بین این قضیه که هر اندازه بیشتر به خواسته مردم توجه کنیم، توفیق اجتماعی ما بیشتر می شود. گاهی اوقات هر اندازه به خواسته مردم بیشتر جواب بدهیم از ما متوقع تر می شوند.
مثلا چنین نیست که مادری که هرچه فرزندش می خواهد برای او فراهم می کند بیشتر در دل فرزند جای بگیرد. این تاحدی است بعد از آن گاهی معکوس می شود. بنابراین ما به پشتوانه دیگری که آن پشتوانه مقلب القلوب بودن خداوند است نیاز داریم اما، خداوند کارهایش بر اساس حکمت وبراساس سنتهایی است که قرار داده است.
بله خداوند می تواند قلب مردم را مجذوب ما بگرداند، اما بر اساس یک قانونی این کار را می کند که آن قانون را امیرالمؤمنین علیه السلام درحکمت زیر بیان کرده اند.
مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَصْلَحَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاس
هر کس بین خودش و خدا را صاف کند خدا بین او و مردم را صاف می کند.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1390/06/19 ساعت 11:50:48 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |