جانشيني رسانه به جاي دين و نهادهاي ديني
طبق برخي نظريات، رسانه در عصر حاضر با ايفاي كاركردهاي متعدد عملاً وارد قلمرو استحفاظي دين شده و بسياري از آنچه در گذشته، اديان متكفل تأمين آن بودند، اينك خواسته يا ناخواسته به رسانه محول شده است. به بيان هورسفيلد:
رسانه ها در مقام عوامل ايجاد تحول، به عرضه منبعي جايگزين براي اطلاعات و احساسات ديني، ارشاد اخلاقي، آيينها و گردهماييها، نه تنها براي جمعيتي عظيم، كه حتي براي اعضاي نهادهاي ديني خود ميپردازند. سازمانهاي مذهبي شايد ديگر حتي براي اعضاي خود تنها منبع اطلاعات، حقيقت و رفتار ديني نباشند.1
از اينرو، برخي كاركردهاي انحصاري اديان همچون تلاش مستمر در جهت ساماندهي به نظام اعتقادي و جهانبيني افراد و اعطاي تصويري واقعبينانه از جهان ماوراء، اينك تا حد زياد به رسانهها محول شده است. آنها باور ميسازند، نگرش ميدهند، در باورها دخل و تصرف ميكنند، اقناع ميسازند، آرمان ميدهند، قدسيت ميبخشند، قدسيتزدايي ميكنند و خلاصه، همه يا بخش قابل توجهي از كاركردهاي نهادهاي ديني گذشته را عهدهدار شدهاند. بدين ترتيب، مخاطب رسانهها، عملاً نياز كمتري به مراجعه و بهرهگيري از نهادهاي ديني احساس ميكند. كاركرد ديگر نهادهاي ديني ارتباط دادن انسان با عوامل غيبي، سامان دادن به تجربيات قدسي و تشريع احكام و دستورالعملهاي خاص براي تداوم و تقويت اين تجربيات بوده است. رسانهها در اين حوزه نيز به رقابت با دين پرداختهاند. تجربيات گوناگون ادراكي، احساسي، عاطفي و زيباشناختي ناشي از ارتباط با محصولات و برنامههاي رسانهاي، اعم از مكتوب و الكترونيك، بسياري از رخنههاي معنوي و روحي انسان معاصر را هرچند به صورت بدلي پر كردهاند.
اگر دين در گذشته عاملي براي فراروي از مسائل دنيوي و روزمره و پرداختن به امور روحي و معنوي به شمار ميرفت، اينك رسانهها مايل به ايفاي چنين نقشي هستند. البته، اين نياز در جامعه نوين به دلايل گوناگوني تضعيف شده و در مواردي نيز تغيير شكل يافته است. اما در تأمين همين نياز اندك نيز رسانهها بيش از نهادهاي ديني فعالند. اين جايگزيني نيز از ديد برخي علتي دارد: مشكل نهادهاي ديني در دنياي معاصر آن است كه عمدتا به صورت آيينهاي ديني عمل ميكنند و آيين عمدتا متكي بر عادت است و طراوت و تازگي آن بسيار اندك است. در مقابل، رسانهها هر روز فرم و محتواي خويش را تغيير ميدهند و نياز به طراوت ظرف و ظروف مورد احتياج انسان را پاسخ ميگويند. دين آييني حتي از جوهريت دين، كه معنويت فردي و رابطه با طراوت و معنادار با امر مقدس باشد تهي است و نميتواند با طراوت عرضه شده از سوي نهادهاي رقيب رقابت كند. اينگونه نظرسنجيها و آمارها موجب ميشوند كه دينداران و روحانيان توجه بيشتري به رسانهها مبذول دارند. كليساي الكترونيك تا حدّي نتيجه عكسالعمل به همين واقعيات بوده است. بسياري از محققان نيز به اين نكته تصريح كردهاند كه در حال حاضر، شكاف ميان گرايش سنّتي به ماوراءالطبيعه، كه ايمان در چارچوب آن شكل ميگيرد، و مقولات تازه زندگي در حال افزايش بوده و شيوههاي تازه پاسخ به نيازهاي ماوراءالطبيعي اين شكاف را كمتر ميكنند. براي مثال، تجربه يك فيلم كه دنيايي آرماني در جهان امروزين خلق ميكنند، بسيار بيشتر از حضور در اماكن مذهبي ميتواند براي افراد نسل تازه دلچسب باشد.2
به بيان ديگر، رسالتي كه رسانهها براي خود قايلند تا حدي با رسالت تعريف شده اديان دستكم در شكل و ظاهر همسويي و همخواني دارد. رسانهها عموم تودهها را مورد خطاب قرار ميدهند، باور و اعتقاد ميسازند، ارزش و آرمان خلق ميكنند، الگو و معيار به دست ميدهند، سبك و شيوه زندگي توليد ميكنند، اطلاعات و آگاهي ميدهند، تعليم و تربيت ميكنند، تذكار و هشدار ميدهند، ارشاد و راهنمايي ميكنند، شور و نشاط ميآفرينند، احساس و عاطفه برميانگيزانند، ترس و دلهره ايجاد ميكنند، آرامش و تسكين ميدهند، تحريك و تحريص ميكنند، مناسك و آيين ميسازند، نماد خلق ميكنند، در واقعيت و جان آدميان متناسب با خواست خود تغيير ايجاد ميكنند. برخي انديشمندان با تأكيد بر مناسكسازي به عنوان يكي از كانونهاي تلاقي دين و رسانه بر اين باورند كه استفاده از رسانهها در تصورات هستيشناختي انسان ريشه دارد. از اينرو، رسانهها در زندگي روزمره آدميان نقش شبه ديني ايفا ميكنند. مقوله مناسك بايد اين چشمانداز وسيع را مورد نظر قرار دهد. معناسازي ملازم با رويه و رفتار رسانهها، داراي ابعاد جوهري، هستيشناختيواصيلاست… برخي از جنبههاي اجتماعي و فرهنگي نوين، رسانهها، نمادها، تمثيلها، ارزشهاوكاركردهايرسانهراآكندهازمضاميندينيميكند.3
مصداق ديگر جايگزيني رسانه، نقشي است كه رسانه در رازآلود كردن پديدهها يا به تعبير برخي جامعهشناسان، افسونسازي ايفا ميكند؛ نقشي كه همواره از كاركردهاي انحصاري دين شمرده ميشد.
مذهب پروتستان اين نكته را خوب فهميده كه رسانهها وسيلهاي براي افسونآميز كردن مجدّد جهان هستند. رسانهها ابزار تبديل زندگي روزمره مردم به افسون هستند. به اعتقاد روشنفكران، افسون و راز اندكي در جهان باقي خواهد ماند، اما در نظر اكثريت عظيمي از مردم، رسانهها، به واسطه ملودرامها، سيستم ستارهسازي و امكان پخش بازيهاي المپيك و شورانگيزي ورزشهايي كه در آن دو حريف قوي با هم به رقابت ميپردازند و نيز امكان تماشاي احياي دوباره مراسم مذهبي از تلويزيون، رازآميز، افسونبار و هيجانانگيز ميشوند.4
يكي ديگر از كاركردهاي ظاهرا مشابه و جايگزينپذير دين و رسانه، نقش مهم و مشترك آنها در ايجاد همبستگي و حفظ انسجام گروهي است. معتقدان به يك دين به لحاظ التزامات اعتقادي و عملي و الگوهاي زيستي وضعيتي نسبتا مشابه دارند و از مناسك، آيينها، قواعد رفتاري و شيوههاي عملي معيني تبعيت ميكنند. اين اشتراك زيرساختي به طور طبيعي، يكپارچگي، انسجام و همبستگي ميان آنها را موجب ميگردد. رسانه نيز در عملكردي مشابه سعي دارد با ارائه مستمر پيامهاي يكسنخ، براي انبوه مخاطبان پراكنده و داراي ويژگيهاي شخصيتي، فرهنگي و اجتماعي گوناگون، آنها را به تدريج در باورها، ارزشها، نگرشها، رفتارها، نمادها، ترجيحات و… به هم نزديك ساخته و زمينه يكپارچگي، انسجام و همبستگي ميان آنها را فراهم سازد. برخي نويسندگان اين اشتراك كاركردي را به آنچه در منطق اديان به نام «هدايت» از آن ياد ميشود، نيز تعميم دادهاند: به بيان ديگر، «همانگونه كه هدف دين هدايت مردم است، رسانهها نيز به دنبال هدايت مخاطب هستند، اگرچه مصاديق هدايت در اين دو متفاوت است.»5
برخي نيز اين جايگزيني را بيشتر از خوي توسعهطلب فرهنگ سكولار و تلاش در جهت ايفاي نقشهاي انحصاري دين در فراغ حضور جدي آن از يكسو، و نياز ضروري و مبرم انسان معاصر به معنويت ديني ميدانند:
فرهنگ سكولار حاكم بر جهان صنعتي كه حاكميت بيشتر رسانهها را نيز در اختيار دارد، براي بقاي خود، نيازمند جايگزينهايي براي دين است و به ناچار خود را در قالبهاي شبهديني درميآورد؛ زيرا گرايشهاي فطري بشر به سمت امور ديني، چنين نيازي را آفريده است. رسانهها به امور نامقدس، تقدّس ميبخشند و امر قدسي مجازي و ساختگي درست ميكنند. افراد، اماكن، روزها، شعائر و مناسك مقدس جديدي به مردم عرضه ميشود. تلويزيون نيز با نمايشهايي كه بر پا ميكند، امور ماورايي جديدي را ميشناساند تا خلأ معنويت ناشي از غيبت دين حقيقي را بپوشاند. در سالهاي اخير، فيلمهايي با مضامين جادوگري، درنورديدن زمان و مكان، عرفانهاي پوشالي جديد، انجام عمليات جنگي شگفت همچون پرواز بر هوا و راه رفتن بر آب و ناميراشدن قهرمان يا ضد قهرمان، اسطورهسازي از علم و فناوري، و اغراق در تواناييهاي آن، كمك گرفتن از نيروهاي عجيب و غريب يا داروهاي خاص و… ساخته شدهاند تا خلأ قداست حقيقي را پر كنند؛ زيرا جهان مجازي تلويزيون، بايد تا حد امكان چنان شباهتي به جهان واقعي داشته باشد كه بتواند اعضاي خود را حفظ كند و آنها را از رجوع به جهان بيرون از خود نگاه دارد.6
به هر حال، ترديدي نيست كه دين و رسانه نه تقابل، كه در عرصهها و حيطههاي گستردهاي با يكديگر تعامل داشته و در مواردي نيز به زعم برخي، رسانه نقش جايگزين ايفاميكند. اين همكاري در برخي قلمروها وضوح بيشتري دارد. براي مثال، وجود فيلمهايي كه به مضامين ديني پرداختهاند، نشانه استفاده از رسانه سينما براي انتقال ارزشها، اعتقادات، سلوك و رفتارهاي ديني از يكسو، و بهرهبرداري نمايشي از روايات ديني يا عناصر دراماتيك در روايات ديني از سوي ديگر است. دينداران يا كساني كه براي مخاطبان ديني خوراك فرهنگي تهيه ميكنند، از رسانه سينما به دليل جذابيتهايش براي انتقال ايدهها و آراي خويش بسيار بهره گرفتهاند. بسيارند سازمانها و مراكز ديني كه به تهيه فيلمهاي آموزشي، مستند و داستاني ديني اقدام كرده و اين فيلمها را از طريق تلويزيون، ويدئو، سينما، و اخيرا بزرگراههاي اطلاعاتي، به مخاطبان عرضه كردهاند. عنصر واسطه يا (رسانه) به مفهوم دقيق كلمه در اينجا فيلم (سينمايي يا تلويزيوني) است كه پخش عمومي يا خصوصي شده و نمايش داده ميشود.7
ترديدي نيست كه ادعاي جايگزيني رسانه از دين بر ديدگاه كاركردگرايانه و تقليلي مبتني است؛ ديدگاهي كه با عطف توجه به برخي كاركردها و آثار روانشناختي يا جامعهشناختي دين، از ملاحظه خاستگاه، ذات، پيام، منطق، آرمان و اهداف دين صرفنظر كرده و رسالت اجتماعي و تاريخي دين را به ايفاي برخي نقشهاي محدود و بعضا جايگزينپذير منحصر كرده است. در همين برآورد نيز به همه كاركردهاي آشكار و پنهان دين توجه نشده است. اشتراك دين و رسانه در برخي كاركردها نيز لزوما به معناي همساني كامل آنها در اين خصوص نيست.
1ـ پيتر جى هوسفيلد، «تحول دين در عصر همگرايى رسانهاى» در: بازانديشى درباره رسانه، دين و فرهنگ، 1385، ص 222.
2ـ مجيد محمّدى، دين و ارتباطات، ص 173.
3ـ استوارت ام هوور و نات لاندباى، طرح موضوع، در: بازانديشى درباره رسانه، دين و فرهنگ، ص 16.
4ـ جيزس مارتين باربرو، رسانههاى گروهى به مثابه جايگاه مقدسسازى دوباره فرهنگهاى معاصر در: بازانديشى درباره رسانه، دين و فرهنگ، ص 146.
5ـ اعظم راودراد، تعامل دين و رسانه، در: دين و رسانه، 1386، ص 207.
6ـ هادى صادقى، جهان مجازى تلويزيون، در: مجموعه مقالات همايش سراسرى رسانه تلويزيون و سكولاريسم، 1386، ص 69.
7ـ مجيد محمدى، دين و ارتباطات، ص 269.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1391/02/14 ساعت 01:11:26 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1391/02/16 @ 12:38:02 ب.ظ
موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران) [عضو]
وفات بانوی خوبی ها حضرت ام البنین تسلیت باد
ای چراغ بیت الاحزان فرزندان زهرا!
شفاعت حسین علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام شاه بیت غزل عاشقانه زندگیات خواهد بود
و ماه درخشان وجودت،
سرو رعنای امیدت، عباس،
سرمایه جاودانه دنیا و آخرتت.
خوشا به سعادتت ای مادر پسران دلیر!
ای مادر شیرمردان شهید.
آموزش عالی حوزوی معصومیه قم