دعاهایی بزرگ بر دستانی کوچک
جمع آوري فاطمه طائبي
اختتامیه جشنواره دستهای کوچک دعا
دعاهایی بزرگ بر دستانی کوچک
دعاهای کودکان شرکت کننده در جشنواره دستهای کوچک دعا بار دیگر نشان داد که فطرت تمام انسانها پاک، بی آلایش، صلح جو و کمال طلب است و این فطرت پاک در طبع ساده و کودکانه بیش از هر چیز دیگری متبلور می شود.
جشنواره دستهای کوچک دعا که در تبریز برگزار شد بازهم شاهد تصاویر غم و شادی، تلخ و شیرین و خنده و گریه کودکان و بزرگان بود.
اما حادثه تلخ این جشنواره، پرواز ابدی “یاسین خسروی” از برگزیدگان کشوری این جشنواره بود. یاسین خسروی کودکی سرطانی اهل بجنورد، در حالی دار فانی را پس از تحمل بیماری سرطان وداع گفت که دعاهای خالصانه و صمیمی او در پنجمین جشنواره سراسری دستهای کوچک دعا شرکت داده شده بود.
یاسین شش ساله که دعاهای کودکانهاش عنوان دوم بخش سراسری این جشنواره را به دست آورده است، پای سفره هفت سین نوروز امسال از خدای خود خواسته بود که
“کاش تو بهار و تابستونم هوا سرد بشه و هیچ خونهای بخاری نداشته باشه تا مجبور نشم کلاهمو از سرم در بیارم.”
ذهن پرسشگر او به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال بود که “چرا بیماران سرطانی با شیرین درمانی (شیمی درمانی) معالجه میشوند و میان نام این درمان سخت و دردآور با شیرینی چه رابطهای وجود دارد؟ آنجا که میگوید: “خدایا من نمیدونم چرا اسم این سرم لعنتی رو (که اینهمه درد داره) گذاشتن شیرین درمانی! و هر وقت از بابا و مامان و حتی دکتر میپرسم فقط میخنده اما اونروز دیدم یکی از بچهها که شیرین درمانیش تموم شده بود برای همه شیرینی آورد.”
یاسین در نوشته دیگری آرزو کرده است تا وقتی که بزرگ شد دکتر شود و از پزشک معالجش یک عالمه آزمایش خون بگیرد تا دل همه بچههای محک خنک شود!
خدایا همه کودکان را شفا بده
آیسان قصابی نجفی کلیبر نوشت:
خدایا من این نامه را برای تو می نویسم از تو می خواهم به کسانی یا کودکانی که هم سن و سال من هستند و خیلی دوست دارند در این مسابقه شرکت کنند ولی زبان برای گفتن، چشم برای دیدن، گوش برای شنیدن ندارند امیدی دوباره بده تا بتوانند در این مسابقه شرکت کنند.
فرزند همسایه ما نابینا و ناشنواست اگر در این مسابقه برنده شدم با پولی که به من می دهند برای او یک عروسک و یک کیف و کفش و عینک برای چشمهایش می خرم و یک عصای خوب می خرم.
آرزوی شفای کودک معلول همسایه
هانیه فرجی هم که از حال و روز کودک همسایه خود ناراحت بود از خدا خواسته بود:
ای خدای دانا و توانا آن پسر بچه معلولی را که هر روز لب پنجره ما می آید شفا بده. تو که آرزوها را برآورده می کنی این دعا را برآورده کن.
ما هم برای برآورده شدن آرزوهای این کودکان و همه آرزومندان دعا می کنیم.
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط صدرارحامی در 1390/06/19 ساعت 11:03:53 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |