پای درس مرحوم حاج آقا دولابی

بسم الله النـــــــور

پسری در خانه خیلی شلوغ  کاری کرده بود .

همه اوضاع را بهم ریخته بود وقتی پدر وارد شد

مادر شکایت اورا به پدرش کرد. پدر که خستگی و ناراحتی بیرون هم داشت شلاق را برداشت .

پسر دید امروز اوضاع خیلی بی ریخت است همه ی درها هم بسته است

وقتی ژدر شلاق را بالا برد پسر دید کجا فرار کند ؟ راه فرار هم ندارد!

خودش را به سینه پدر چسباند . شلاق هم در دست پدر  شل شد و  افتاد .

شما هم هر وقت دیدید اوضاع  بی ریخت است به سوی خدا فرار کنید.

«… فاتقو الله عباد الله و فروا الی الله من الله …»

هر کجا متوحش شدیدی راه فرار به سوی خداست.

* مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی *



هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.